گفتوگوی تفصیلی پایگاه تحلیلی – خبری ۵۹۸ با استاد حسن عباسی ـ بخش اول
گفتوگوی تفصیلی پایگاه تحلیلی – خبری ۵۹۸ با استاد حسن عباسی ـ بخش اول
استاد حسن عباسی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک اندیشکده یقین و بررسیهای دکترینال، و استراتژیست مطرح کشور در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگاران پایگاه ۵۹۸ به تبیین میزان تطابق مختصات دینی و اصول حاکم بر سیاست خارجی انقلاب اسلامیبا عملکرد سیاست خارجه دولتهای بعد از انقلاب و بخصوص دولت یازدهم پرداخته اند.
ایشان ضمن بررسی میزان رعایت حدود اصول سیاست خارجی انقلاب اسلامیتوسط دولتهای سازندگی، اصلاحات، مهرورز و تدبیر و امید، مشکل اصلی سیاست خارجی دولتهای جمهوری اسلامیرا خوشبینی مفرط به سازمان ملل متحد و قبول قیومیت نهادهای وابسته به این سازمان و تاثیر گذاری آن بر سیستم تصمیم سازی و تصمیم گیری در کشور میدانند. بخش نخست گفتوگوی چالشی با استاد حسن عباسی در ادامه تقدیم نظر خوانندگان میگردد.
در دیدار اخیری رهبر معظم انقلاب با مسئولین وزارت امور خارجه داشتند به این نکته که نباید اصول را فدای تاکتیکها کرد تاکید داشتند و در تبیین این موضوع فرمودند که اصول سیاست خارجی با رفت و آمد دولتها تغییر پیدا نمیکند و دولتها در ابتکارات اجرایی و تاکتیکها باید تاثیر گذار باشند. به نظر حضرتعالی رویکرد دولتهای پس از انقلاب بخصوص دولت آقایانهاشمیرفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی این تغییرات فقط در تاکتیکها اتفاق افتاده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
تفکیکی که بین تاکتیکها و استراتژی صورت گرفت تمیز بین دهانه پرگار با محور پرگار است که یک بخش محوری دارد که لولای پرگار محسوب میشود و دو بازوی پرگار دو مجموعه مختلف هستند و یکی سوزن محوری را دارد و دیگری مداد، اما این دو در یک کانون محوری در بالای پرگار به یکدیگر وصل میشوند و تشکیل یک لولا را میدهند آن موضعی که دوتا پدیده کاملا متفاوت با یکدیگر در راس اتفاق میکنند را جنبه استراتژیکی قضیه میگویند و دو پدیده ای که از نظر استراتژیکی با هم متحد میشوند مثل لولای پرگار اگر اختلافهای تاکتیکی داشته باشند مثل اختلاف سوزن پرگار با مداد پرگار میتوانند تا ۱۸۰درجه هم اختلاف پیدا کنند اما اتحاد استراتژیکی این دو سرجای خودش است و این اتحاد به نسبت اختلاف تاکتیکی این دو هیچ است و قابل ارزیابی عمومینیست.
به طور مثال رژیم صهیونیستی ، اتحادیه اروپا و امریکا اتفاق استراتژیک دارند و همپیمانی استراتژیک آنان از این جهت است که همانند لولای پرگار در بالای پرگار با همدیگر متصل هستند اختلافات این سه با یکدیگر در دهانه پرگار است و هرقدر هم که این اختلافات زیاد شود رژیم صهیونیستی ، اتحادیه اروپا و امریکا در راس اتفاق استراتژیکی دارند و اختلافات خیلی دیگر حائز اهمیت نیست. حالت عکس هم دارند یعنی اینکه برخی از مجموعهها میتوانند اتحاد تاکتیکی داشته باشند ولی نمیتوانند اتحاد استراتژیکی داشته باشند جمهوری اسلامیهیچ گاه نمیتواند با آمریکا یا اتحادیه اروپا اتحاد استراتژیکی داشته باشد فقط در سطوح تاکتیکی تعاملات و هماهنگیهایی در عرصه بین المللی میتواند وجود داشته باشد و اصولی که رهبری فرمودند تخطی ناپذیر است این اصول در سیاستهای خارجی جمهوری اسلامیمیشود عزت، حکمت و مصلحت. مصالح نظام مشخص میکند که نظام چگونه باید انعطاف داشته باشد و هرنسبتی با طرف مقابل باید از روی حکمت باشد . هیچ گاه حکمت به شما اجازه نمیدهد با شیطان اتفاق استراتژیکی داشته باشید و بین کفار و مومنین هیچ گاه اتفاق استراتژیک بوجود نمیآید و خط قرمزهای مصلحت همان خطوط قرمز حکمت است. حکمت ناظر به عزت است و عزت در مقابل ذلت است . اگر در مناسبات و روابط بین الملل سیاست خارجی مثل ایران عزت ملی را تحت الشعاع قرار دهد و احیانا زمینه ذلت ملی را فراهم کند این سیاست خارجی مبتنی بر اصول نیست.
دولتهای جمهوری اسلامیایران امکان دخل و تصرف در اصول سه گانه عزت، حکمت و مصلحت ندارند. حکومت جمهوری اسلامیحکومتی است مبتنی بر فقه استدلالی و چون در راس حکومت ولی فقیه قرار دارد و بر اساس قانون اساسی ایران سیاست خارجی ایران توسط شخص رهبری حدود و ثغور اش مشخص میشود و اعلام جنگ و آشتی هم در قانون اساسی بر عهده رهبری میباشد و حکومتی که در قانون اساسی اش به ولی فقیه داده است و شخص ولی فقیه با تخصص فقهی ولایت میکند قاعده فقهی در اینجا مطرح است و دو قاعده فقهی کلی در سیاست خارجی وجود دارد که یکی قاعده نفی سبیل است و دیگری قاعده نفی سلطه است. در قاعده نفی سبیل در فقه مسئله این است که خداوند هیج راهی برای اشراف و احاطه بر مومنین در اختیار کفار قرار نداده است . قواعد فقهی مبانی هستند که بدون قدرت قانونی بر ما حکومت میکنند و نیاز به تصویب ندارد و ماهیت بنیادی دارد.
در جمهوری اسلامیایران مفهومیبه نام قاعده فقهی نفی سبیل مطرح است که این قاعده مبتنی بر فقه استدلالی با تکیه بر آیات و روایات متعدد نشان میدهد که خداوند راهی برای سلطه کفار بر مومنین نشان نداده است و از این منظر اگر کسی این راه را ایجاد کرد خودش را ذلیل کرده است و عدم رعایت قاعده نفی سبیل، نفی عزت و تحقق ذلت میشود. اصول در دکترین سیاست خارجی انقلاب اسلامیو بنیان قاعده فقهی در سیاست خارجی انقلاب اسلامیهمین موضوع است و دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامییک مبحث تکمیلی در نهج البلاغه دارد که موضوعی است به نام مواجهه با دشمن غدار، دشمن غدّار از نظر حضرت علی(ع) که مصداقش میشود معاویه دشمنی است که هرطور با آن مذاکره انجام بدهی این دشمن زیر مذاکره میزند. جمله ای که بارها از زبان رهبری شنیده شده از قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم در عید سال ۱۳۹۲ در سخنرانی مشهد که بروید مذاکره کنید من خوش بین نیستم، این عدم خوش بینی رهبری و اضافه بر این که بارها از رهبری شنیده ایم که آمریکا قابل اعتماد نیست و این عدم اعتماد ناظر بر این است که تمامیمولفههای حکومت معاویه را آمریکاییها در مذاکره دارند و هر توافقی کنند زیر آن میزنند در قضیه متعدد نشان داده اند و مبتنی بر سنت علوی در نهج البلاغه همواره باید از دشمن غدّار فاصله گرفت.
البته غیر از قاعده نفی سبیل آیه ای در قرآن داریم درباره نفی سلطه شیطان که اگر شیطان بر کسی سلطه داشته باشد این زمینه را خودشان به وجود آورده است نه خداوند و شیطان بر مخلصین سیطره ندارد و خواص یک حکومت دینی باید جز مخلصین و نفوذ ناپذیر باشند و شیطان بر آنها سلطه نداشته باشد و نفی سبیل و نفی سلطه گذارههای اصلی این موضوع است. پس ما در سه لایه اصول کلی عزت، حکمت و مصلحت و مبانی فقهی قاعده نفی سبیل و بی اعتمادی به دشمن غدّار سیاست خارجی جمهوری اسلامیرا دیدیم که این موضوع مبنا است و با توجه به این چهارچوب شما وارد مذاکره و دیپلماسی با قدرتها میشوید و آنچه که رقم میخورد در حد تاکتیک است نه در حد استراتژی و اصول و مبانی فقهی که این تمایزی که رهبری فرمودند بین اصول با تاکتیکها عقبه ای که اشاره شد را دارد.
مبانی اسلامیکه اشاره نمودید به چه میزان در دولتهای بعد از جنگ رعایت شد ه است و آیا رعایت این مبانی تغییر در تاکتیکها بوده است یا عبور از اصول سیاست خارجی انقلاب اسلامی؟
مشخصاَ دولت سازندگی از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ به ویژه از ابتدای دهه هفتاد در طی چند سال پذیرش قواعد بانک جهانی و صندوق بین المللی پول زمینه ای را ایجاد کرد که دربهای کشور به روی توسعه غربی باز شد و یک لیبرالیسم خام در ایران پیاده شد و در سیاستهای بهداشت و درمان طرح کنترل جمعیت و وازکتومیو در سیاستهای آموزش و پروش راه اندازی و توسعه مدارس غیرانتفاعی و در سیاستهای آموزش عالی غیر انتفاعی کردن دانشگاهها و در حیطه فرهنگی رقیب قرار دادن فرهنگ سراها به جای مسجد و نکاتی از این دست رقم خورد که تبعات آن امروز در حال بروز است.
در دولت موسوم به رفورمیسمها که در ایران معروف شدند به اصلاح طلب، آنان نه صرفا مثل دولت سازندگی نگاه بیرونی به مبانی نهادهای وابسته به سازمان ملل مثل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول میگفتند بلکه از منظر مبانی نظری این تمایز را شروع کردند و مبحث گفتگوی تمدنها را شروع کردند و این در صورتی بود که آنها قادر نبودند با مخالفین دین مدارشان در داخل گفتگو کنند میخواستند با کسانی در بیرون از مرزهای ایران گفتگو کنند که با بنیانهای فرهنگ ملت و نظام در تقابل هستند و نتیجه اش این شد که در ماجراهای سازوکار گفتگوی تمدنها این گفتگوی یک طرفه غرب با ایران و ترجمه متون غربیها در مرکز گفتگوی تمدنها و دستگاههای انتشاراتی متعدد زمینه ای را ایجاد کرد که بسیاری از افرادی که دل در گرو غرب داشتند بعد از دولت موسوم به اصلاحات کلا از ایران رفتند و پناهنده شدند به آمریکا و اروپا و امروز در تلویزیونهای معاند علیه جمهوری اسلامیحرف میزنند.
در دوران سازندگی یک نگاه به بیرون مبتنی بر سیاستهای سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن در سیاست خارجی فعال بود و در دوره موسوم به اصلاحات، سیاستهای در عرصه خارجی یک ویژگی خاصی داشت و از درون یک تغییر ماهوی به غرب به وجود آمده بود. مفاهیمیچون جامعه مدنی، حقوق شهروندی، گفتگوی تمدنها و اصلاح و از این دست نکاتی که در تاریخ غرب مدرن مبنای تغییر و تحولات اصلی در آن تمدن بوده است بدون اینکه نگاهی شود که وجه دینی این کلمات چیست در جامعه پیاده و مطرح شد و بودجه بالایی هم صرف توسعه این مباحث با همایشها و کتب مختلف شد و تغییر نگاه نسبت به غرب از درون گفتمان سازی شد.
در دوره دولت نهم و دهم و موسوم به مهرورز سیاست خارجی جمهوری اسلامیبه سیاست خارجی انقلاب اسلامینزدیک تر شد و وجه استکبار ستیزی آن برجسته شد. انقلاب اسلامیتنها انقلاب ضدصهیونیستی جهان است و اگر شما ضدصهیونیسم باشید یعنی ضدلیبرالیسم، مارکسیسم، کپیتالیسم و بسیاری از ایدئولوژیهای مدرن هستید و عملا صهیونیسم مجموعه ای از همه ی ایدئولوژیهای مختلف چپ و راست مدرن است و طبیعتا سیاست خارجی تهاجمی، سیاست خارجی ضدصهیونیستی است و در دولت نهم سیاست خارجی ضد صهیونیستی شد شبیه سیاست خارجی انقلاب اسلامی، اما در دولت دهم دچار تعلل شد.
چه تعللی؟
نگاه رسمیحکومت در مبحث انقلاب اسلامیدر تحولات کشورهای منطقه مقوله ای بود به نام بیداری اسلامیو غربیها آن را بهار عربی میدانستند ولی در درون دولت دهم این تلقی معروف بود به بیداری انسانی، یعنی دو زاویه بین نگاه دولت دهم در سیاست خارجی با سیاست خارجی انقلاب را شاهد بودیم. ابتدا این که آن وجه ضدصهیونیستی تا حدودی کاسته شد و وجه ضد امپریالیستی اش باقی ماند. تعاملاتی که نیروهای ضدامپریالیست آمریکایی جنوبی و نکاتی از این دست وجود داشت و در آن وجه همچنان تازشی بود اما در وجه منطقه ای و جهان اسلام سیاست خارجی دولت دهم همپای سیاست خارجی انقلاب اسلامیجلو نیامد در راس دولت دهم مسئله توجه غیر شفاف به اصالت انسان مدنظر بود و ثانیا وزارت خارجه دولت دهم از نیمه راه در اختیار کسانی قرار گرفت که شخصیت لیبرال آنها به آنها اجازه نمیداد که نگاه ضدصهیونیستی داشته باشند و وزیر امور خارجه دولت دهم در دوسال آخر کسی بود که یک شخصیت ضد صهیونیستی و ضد لیبرالیستی نداشت و امروز همه با نگاه ایشان آشنا شده اند.
در دولت یازدهم تکلیف از ابتدا روشن بود و مبنای عمل خود را از آغاز مفهومیبه نام کلید گرفت و عوام جامعه تصورشان این بود که کلیدی که نشان داده شد در مناظرات تبلیغاتی کلید حل مشکلات اقتصادی با طرحهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است غافل از این که این کلید یک عقبه ۲۷ الی ۲۸ ساله داشت. در ۴ خرداد سال ۱۳۶۵ هیاتی آمریکایی- اسرائیلی از طرف رئیس جمهور وقت ایالات متحده برای مذاکره وارد ایران شدند و این هیات یک کلت، یک انجیل که پشت نویس شده بود به امضای ریگان، یک کیک و یک کلید را فرستاده بودند به نماد این که این کلید قفل رابطه بین ایران و آمریکا را باز میکند. سرهنگ اولیور نورث و مقام امنیت ملی آمریکا در روز ۴ خرداد وارد ایران شدند و امام اجازه ندادند که افراد صاحب منصب با این هیات مذاکره کنند و افرادی از سطوح پایین مجلس و فردی هم از سپاه رفتند با این هیات جلسه ای گرفتند و بعد از چند روز این هیات بدون نتیجه از ایران رفتند.
در این مسیر توجیهاتی هم مطرح شد که این هیات برای حسن نیت تعدادی موشکهای ضد تانک که روی هلیکوپتر نصب میشود به نام تاو آوردند که در جنگ هم مورد نیاز ما بود و برخی سلاحهای دیگر آمریکایی. موضوع آن مذاکره تحت شعاع تسلیحاتی که آورده بودند قرار گرفت که البته سه ماه بعد از این مذاکره در ۸ شهریور ۱۳۶۵ در پاریس مقامات ایرانی میروند مذاکراتی را انجام میدهند غافل از این که طرف مقابلشان آمریکایی نیست و اسرائیلی است و ۲۰ روز بعد در ۲۸ شهریور برادر زاده فرمانده جنگ و رئیس وقت مجلس در اروپا توسط آمریکاییها شکار میشود و آنها این فرد را به آمریکا منتقل میکنند و یک الی دو روز انجا مذاکره میکنند و اینقدر این رفت و آمدهای مسئولان ایرانی با طرف غربی زیاد میشود که رفتار خلاف اصول سیاست خارجی انقلاب اسلامیموجب میشود که حضرت امام (ره) عصبانی شوند و نزدیک مراسم ۱۳ آبان سال ۱۳۶۵ امام(ره) به این بازی شش ماهه خاتمه میدهند و دستور بیان ماجرا از سوی یکی از همین افراد برای مردم در مراسم ۱۳ آبان را میفرمایند.هم شیوه درز پیدا کردن این مذاکرات در نشریات لبنانی، که گفته شد از بیت مرحوم آقای منتظری بوده و هم انعکاس این مطلب در فضای جامعه و با توجه به تبلیغاتی که رژیم بعث در رادیو انجام میداد که اسرائیل که دشمن امت عربی است به ایران اسلحه میفروشد و اسلحههای اسرائیلی علیه ما عراقیها استفاده میشود و این شایعه ناظر بر همین کاری بود که آمریکاییها انجام داده بودند موجبات عصبانیت امام راحل را فراهم آورد. آمریکاییها چون محدودیت فروش سلاح به ایران داشتند و نمیخواستند به شکل رسمیبه ایران سلاح بیاورند ایده ای به نام ایران_کنترا (Iran Contra) را پدید آوردند. آنان برای عملیاتی کردن این کار میخواستند سلاح را به صورت قاچاق به ایران بفروشند و پولش را به گروههای چریکی کشور نیکاراگوآ دهند به همین دلیل دست به دامن اسرائیل شده بودند که اسرائیل برخی از این سلاحها را به ایران ارسال کند و حضور برخی از افراد اسرائیلی در این مذاکرات موجب کدورت بیشتر و بی اعتمادی بیشتر ما به آمریکا شد. در آن دوره شش ماهه از ۴ خرداد تا ۱۳ آبان ۱۳۶۵ که یک سری دید و بازدید و نشست و برخاست با اسرائیلیها صورت گرفت امام که طبیعتا مسئولیت اصلی سیاست خارجی طبق قانون اساسی کشور بر عهده ایشان بود به افراد تند شدند و مسئولان را از این مراودات منع کردند و مذاکرات متوقف شد و ناقص ماندن این تماس موجب شد که یک حسرتی در دل گروهی در داخل ایران بماند که خیلی نگران و گله مند بودند که چرا آن اتفاق افتاد و این موضوع را در خودشان نگه داشتند و این حسرت در سال ۱۳۹۲ مجدداً زمینه ظهور و بروز پیدا کرد و با یک فاصله ۲۷ الی ۲۸ ساله دوباره آن کلید نشان داده شد اما این بار از طرف طرف ایرانی رو شد منتها عوام جامعه تصورشان این بود کلیدی که در تلویزیون مدام نشان داده میشود به نیت اصلاح مشکلات اقتصادی است.
آنچه که مدنظر طراحان بود اینکه کلیدی از طرف ایران به قفل رابطه با آمریکا انداخته میشود چون طرف آمریکایی موافق است و رابطه با آمریکا حل میشود و با چنین پیش فرضی این اتفاق در سال ۱۳۹۲ رقم خود و به جای ۱۰۰ روز کار به بیش از دو سال طول کشیده و ۲۹ سال بعد از ماجرای ارسال کیک، کلت، انجلیل و کلید از طرف ریگان به طرف ایرانی، حالا شرایطی ایجاد شد که کلید از طرف ایران برای آمریکاییها نشان داده شود. در شرایطی که در توافق وین ایجاد شد بارها مقامات دولت یازدهم اعلام کردند که مذاکره در پرونده هسته ای مدخلی است در مذاکره در بخشهای دیگر و این سخن آنقدر تکرار شد که رهبری رسما واکنش نشان دادند و فرمودند مذاکره فقط برای پرونده هسته ای است و بس. اما چند روز بعد مسئول دولتی همان موضع قبلی اش را تکرار کرد و زمانی که به توافق وین انجامید در تابستان ۱۳۹۴ و مجددا در پاییز رهبری رسما اعلام کردند که مذاکره با آمریکا نه تنها منفعتی ندارد بلکه ضررهای بسیار زیادی دارد و در قضیه مذاکره ایران با غربیها و عربستانیها در مسئله سوریه هم ایشان متعرض شدند که آن مذاکره هیچ فایده ای ندارد.
روندی که در دولتهای بعد از جنگ رقم خورده این دولتها با شدت و ضعف سعی کرده اند که خطوط حد در اصول سیاست خارجی و مبانی فقهی را از آن عبور کنند و هر بار توسط رهبری منع شدن و دوباره به داخل آن چارچوب زمین بازی هدایت شدند منتهی یک متغییر بسیار حساس وجود دارد که سه نوع از این دولتها در یک دسته میگنجند و یک دولت در دسته ای دیگر، یعنی دولت سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید در یک دسته میگنجند و دولت مهرورز در دسته دیگر و آن متغییر خوشبینی مفرط به سازمان ملل متحد در دولتهای بعد از دفاع مقدس وجود داشته است سازمان ملل متحد امروز در نزد سه گروه “مجلس و نمایندگان”، “نخبگان دانشگاهی” و ” توده مردم” دولت جهانی تلقی میشود و متاسفانه یک خوشبینی مفرطی در این سه گروه وجود دارد که این خوش بینی مفرط مبنای عبور دولتها از مرز تاکتیکها به مرز استراتژیها شده است.
از گذشته ابهامات بسیاری در خصوص فعالیتهای نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد در ایران مطرح بوده است ولی تا کنون این مباحث به صورت جدی مطرح نشده اند؟ نقش این نهادها و سازمانها در کشور را کمیتشریح بفرمایید.
مطالعه روند فعالیتهای نهادهای وابسته به سازمان ملل در اقتصاد، فرهنگ، بهداشت جهانی، انرژی اتمیو غیره نشان میدهد که این نهاد غالبا مانع رشد و تعالی جمهوری اسلامیبوده اند و مبنای حرکت شان با مبنای کلی جمهوری اسلامیدر قانون اساسی در تعارض است نمونه اش را مردم خبر دارند که در ۱۵ سال پیش آژانس بین المللی انرژی اتمیمهمترین عامل جلوگیری از پیشرفت هسته ای ایران و ابزار دستی در اختیار آمریکا و اتحادیه اروپا برای تحمیل خواستههایشان بر ایران بوده است و یا صندوق بین الملل پول که در دوره برخی از این دولتها مدلهای توسعه ای خودش را به ایران تحمیل کرد و اثرات مخرب آن در الگوی اقتصادی، معیشت و سبک زندگی از کاهش زاد ولد تا وضعیت فروپاشی خانواده و بالا رفتن سن ازدواج را در کشور بروز نموده. بی خطر ترین آنها حسب ظاهر سازمان یونسکو است که قبل و بعد از انقلاب در ایران مجله ای را منتشر میکرد به نام پیام یونسکو که همان طور که توسط اولین رئیس یونسکو جولیانهاکسلی مدیریت میشد فلسفه یونسکو را این طور بیان میکند که ادیان باید کنار بروند و یک دین طبیعی و بشر مدار جایگزین همه آنها شود یعنی این که اگر سیاستهای یونسکو در ایران پیاده شود مثل سیاستهای آژانس انرژی اتمیاین سیاستها ضد فرهنگ جمهوری اسلامیاست و بنیان علمی، فرهنگی و آموزشی یونسکو بر نفی دین است و تبیین اومانیسم و اصالت بخشی به بشر و طبیعت و بستر سازی برای سکولاریزسیون در کشورهایی مثل ایران دارد و همچنین سایر نهادهای سازمان ملل همیشه زمینه ساز مقابله با جمهوری اسلامیبوده اند.
مردم در ایران میپذیرند که دستگاههای دولتی مشکلاتی دارند اما هیچ کس نمیپذیرد که سازمان ملل محل اشکال است و سازمان ملل را نهادی توسط پنج قدرت دارنده حق وتو که اتفاقا سلاح اتمیهم دارند برای تسهیل مدیریت خودشان بر جهان ایجاد شده است و پذیرش هژمونی سازمان ملل بدون حساب و کتاب در اصل پذیرش سلطه که در قرآن نفی شده است و عملا میتوان نتیجه گرفت که قاعده نفی سبیل در جمهوری اسلامییکجا نقض میشود جایی که سبیل سیطره کفار بر مومنین از طرف نهادهای سازمان ملل انجام میشود.
یعنی اگر شما بخواهید منفذ خاصی برای نفوذ مهار تکنولوژی هسته ای ایران پیدا کنید میشود آژانس انرژی اتمیو اگر بخواهید نهادی برای نفوذ به نظام مالی ایران پیدا کنید آن صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است و از دیدگاه بسیاری نهادی است که مشروعیت دارد و هرچه آمار و ارقام که میخواهند باید در اختیار این نهادها قرار گیرد. طرحهای توسعه ای صندوق کودکان ملل متحد طرحهایی است که در دو سه دهه اخیر بر مرکز توسعه امور زنان ایران حاکم بوده است و مبنای عمل این مرکز بوده است و یا فعالیتهایی که سازمان ملل با دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در دو سه دهه اخیر در حیطه آمار و ارقام جمعیتی ایران با تحقیقات میدانی که انجام داده است و نکاتی از این دست را میتوان بزرگترین راه نفوذ غرب برای مهار ایران دانست.
اگر شما میخواهید نفوذ علمی، فرهنگی و آموزشی را رصد کنید زمینه این نفوذ را باید در معیارهایی که یونسکو اعلام میکند جستجو کنید. یونسکو مهمترین کاری که برای فرهنگ ما انجام میدهد تبدیل کردن فرهنگ ما به یک فرهنگ موزه ای است که کدام مجموعه تاریخی ما به ثبت یونسکو برسد و به همین موارد دل خوش کرده ایم. یونسکو آنجا که فرهنگ ما باید یک فرهنگ موزه ای باشد پای کار استاندارد گذاری بر فعالیتهای ماست و آنجایی که باید در تحولات علوم هنجاریهای خودش را دنبال کند سخت پای کار است و از این مبحث میتوان نتیجه گرفت که سیاست خارجی جمهوری اسلامییک حفره و به تعبیر فیزیک دانها یک سیاه چاله دارد که این ابر حفره عظیم چیز نیست جز اعتماد بی حساب و کتاب به سازمان ملل متحد. هر نهادی از سازمان ملل به ایران بیاید عمیق ترین اطلاعاتی که دست هیچ متخصص دیگر نمیدهند در اختیار آنها قرار میگیرد.
دولت سازندگی بسیار به سازمان ملل و نهادهای سازمان ملل خوش بین بود و این خوش بینی مشکلاتی در سیاست خارجی و داخلی ما ایجاد کرد که اثراتش اکنون در حال نشان دادن است. در دوره موسوم به اصلاحات که میرسیم این وابسته تر شدن به سامان ملل و پذیرش بی چون و چرای قواعد سازمان ملل متحد برای جامعه ایرانی حتی آنجایی که در تعارض با قرآن بود به قدری پیش رفت که حتی در مجلس ششم بعضی از مفاد کنوانسیونهای بین المللی را بردند در مجلس تصویب کنند که با مخالفت گسترده مراجع معظم تقلید روبرو شدند یعنی برای دولت اصلاحات نظر شریعت اسلام و دیدگاه قرآن و عترت قابل توجه نبود و کنوانسیونهای بین المللی را مبنا قرار دادند البته کنوانسیون کودک را تصویب کردند ولی زمانی که به کنوانسیون بانوان رسیدند اعتراض مراجع تقلید موجب شد که مجلس دست نگاه دارد و این خوش بینی به سازمان ملل در دولت موسوم به اصلاحات تجدید شد و در بحث پرونده هسته ای هم در آن دوران تا پای تعلیق رفتند که اینها همه حاصل یک خوش بینی مفرط به سازمان ملل متحد بود.
چرا اینقدر سازمان ملل در ایران نهاد بی عیب و نقص است و وحی منزل دانسته میشود؟ چرا سازمان ملل برای مردم و مسئولین ایران عرش الرحمن است؟ در طول دهههای گذشته سازمان ملل کدام قدم خیری را برای مردم ما برداشته؟ اگر یک مثال شما بزنید مثل پذیرش قطعنامه جنگ، ۹۹ مورد در نقض آن دارید. اکنون ببینید سازمان ملل در قضیه سوریه، یمن، عراق و فلسطین کجاست؟
البته سیاست رسمیکشور این است که با سازمان ملل تعامل داشته باشد اما سوال بنده این است که تعامل با سازمان ملل تا کجا؟
رهبری در مذاکرات اخیر فرمودند بروید مذاکره کنید ولی من خوش بین نیستم. در مواجهه با سازمان ملل هم نباید خوش بین بود در بحرین الان ۵۰ ماه است که مردم در اعتراض در خیابانها هستند و سازمان ملل سکوت کرده و به دیکتاتوری حاکم به جان و مال و ناموس مردم کمک میکند، ۲۵۰ هزار انسان سوریه ای کشته شده است اما سازمان ملل چشم اش را بسته است. باید بی اعتمادی به سازمان ملل متحد و نهادهای زیر مجموعه آن در جامعه تبیین میشد که مردم تشخیص دهند که با آژانس بین المللی انرژی اتمی از باب اکل میته باید ارتباط داشت یا واقعا این سازمان و دیگر نهادها چون یونسکو و فائو بی عیب و نقص است.
ما رد اسناد سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن را در دانشگاههای کشور و موسسات مختلف را در ۲۵ سال گذشته در بخشهای مختلف کشور بررسی کرده ایم و به نتایجی رسیدیم که نشان میدهد کانال اصلی تاثیر گذاری بر تصمیم سازی در ایران نهادهای سازمان ملل متحد است که رهبری هم فرمودند که مراقب نفوذ دشمن در بحث تصمیم سازی و تصمیم گیری باشید.
در طی ۱۶ سال خوشبینی مفرط دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات زمینه نفوذ را در کشور فراهم نمود و در دوره ۸ ساله دولت مهرورز و بخصوص چهار سال اول آن دوران سختی برای نهادهای سازمان ملل در ایران بود چون گروهی بد بین به سازمان ملل سر کار آمده بودند که نسبت به اقدامات سازمان ملل مشکوک بودند البته همان موقع هم برنامههایشان را دنبال میکردند اما مسئولین به سازمان ملل خوش بین نبودند. دوره طلائی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ سیاست خارجی ایران نسبت به کانون اصلی سازمان ملل بد بین است و این بد بینی برکات بسیاری هم به همراه داشت اما در دوره دوم یعنی ۸۸ تا ۹۲ دولت دهم قیومیت سازمان ملل را میپذیرد. این پذیرش به دو دلیل سودی برای دولت دهم نداشت چون دولت دهم ارتباط خوبی با جبهه ضد امپریالیستی آمریکایی جنوبی داشت و این امر مانعی بود و همچنین وقایع فتنه ۸۸ و اردوکشی خیابانی به طوری نتایج انتخابات را در نگاه جهانی در ابهام برد و با ضربه ای که جریان فتنه به دولت دهم زد نتیجه این شد دولت دهم در عرصه بین الملل مقبولیت لازم را نداشت و بعد از انتخابات ۸۸ کمتر رئیس دولتی را میبینید که پیام تبریک بگوید و این موارد موجب شد که موضع دولت دهم در عرصه بین الملل عملا تضعیف شود و نامه ای هم که اخیرا مایکل لدین منتشر کرد نشان میدهد که جریان فتنه در ایران در تماسی که با آمریکا گرفته بودند درخواست تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی به دولت ایران شده بودند.
سازمان ملل متحد برای دولت یازدهم هم وحی منزل است و ارتباط ارگانیک با نهادهای سازمان ملل ارتباط مطلق است. از دید دولت یازدهم نه تنها آمریکا دشمن نیست بلکه تحت پوشش تعامل با جهان حاضر اند از همه اصول داخلی انقلاب و نظام بگذرند تا این تعامل شکل بگیرد و هیچگاه نمیپرسند که آیا تنش را ایران درست کرده است یا آمریکا یا اروپا و چه کسی باید تنش زدایی کند و بعد از توافق وین دولت همواره شعارش این است که ایران ستیزی کاهش پیدا کرد و اگر مواضع ضد ایرانی کاترین اشتون و جان کری و سناتورهای مجلس و شخص رئیس جمهور ایالات متحده بعد از توافق وین را کنار یکدیگر بگذارید اگر بیشتر نشده باشد حتما کمتر نخواهد بود و این ایران ستیزی وجود دارد.
غرب پله پله جلو میآید تا شما را به ذلت برساند کجا آمریکاییها و اروپاییها از مواضع شان دست برداشته اند و هیچ گاه از سوی آنها تنشی زدوده نشده است و در واقع سیاست خارجه در دولتهای سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید یک سیاست خارجی خوش بین به ایالات متحده بوده است و تنها دوره ای که سیاست خارجی جمهوری اسلامیبر مبنای عزت، حکمت و مصلحت و مبتنی قاعده نفی سبیل عمل کرد دوره اول دولت مهرورز بوده است که این دوره طلایی تنها دوره ای بوده است که سیاست خارجی جمهوری اسلامیبا سیاست خارجی انقلاب اسلامیکه مورد نظر رهبری بود انطباق مناسبی داشت.
در کل در سایر دورانهای فعالیتهای دولتها به جز دوره اول دولت مهرورز تا کنون به دلیل خوشبینی مفرط به سازمان ملل عملا از حدود ترسیم شده در مبنای عزت، حکمت و مصلحت و قاعده نفی سبیل و حدود مناسبات دیپلماسی علوی در مفهوم نفی غدار عبور شده است و با تکیه با نهادها و سازمانهایی سعی شده سیاست خارجی را جلو ببرند.
این گفتوگو ادامه دارد …
منبع: پایگاه تحلیلی – خبری ۵۹۸