کلاه بانکی!
کلاه بانکی! - هاله اسماعیل نژاد
تیتر یک - یک دانشجوی اقتصاد از ابتدای دوران تحصیل خود پیوسته با مفهومی به نام “هزینه فرصت” یا همان Opportunity cost مواجه می گردد. به طور کلی این مفهوم به این معناست که شما در خصوص انجام یک تصمیم بهترین آلترناتیو ممکن را از دست بدهید تا بتوانید تصمیم مورد نظر را به اجرا درآورید. برای مثال در یک زمان مشخص، کار کنید یا به مدرسه بروید اگر به مدرسه بروید درآمدی که اگر کار می کردید را به دست نمی آورید و این همان هزینه فرصت مدرسه رفتن به شمار می رود.
هزینه ی فرصت دارایی های پولی در ادبیات رایج اقتصادی به مفهوم “بهره” یا Interest تعبیر می گردد. به عبارت دیگر بهره همان هزینه ی فرصت از دست رفته ی پول به شمار می رود. به این معنا که اگر فردی پولی را به فرد دیگر وام داد، فرصت داشتن آن میزان پول را در آن زمان از دست داده است، بنابراین بهره به جبران آن فرصت از دست رفته، از طرف وام گیرنده به وام دهنده پرداخت می گردد.
این هزینه به این جهت در اقتصاد سرمایه داری همواره محاسبه می گردد که اولا ماهیت مادی انگارانه مانع از محاسبات معنوی خواهد بود و ثانیا عدم ایمان به خدا و غیب، آخرت و… هر نوع پرداختی را واجد فرصتی می داند که همواره از دست می رود و مضمحل می گردد.
بنابراین فلسفه ی بهره پول ذات بسیار مادی و دنیوی دارد که به جهت جبران از دست رفتن فرصت داشتن پول، وجود و ماهیت پیدا می کند. در ادیان توحیدی به ویژه در دین اسلام به جهت اعتقاد به خداوند و اینکه او در جریان زندگی انسان جاری است و دست اندر کار است، بهره و ربا مذموم شمرده شده زیرا خداوند خود جبران کننده ی هزینه فرصت از دست رفته ی پول به شمار می رود و بارها در قرآن کریم ذکر نموده که اگر مالی را برای خدا قرض دهید همانند یک دانه ی گندم که کاشته می شود اما هفت دانه ی دیگر پدیدار می گردد، خداوند برای شما جبران نموده و برکت و زیادت را به ارمغان می آورد. به عبارت دیگر در اسلام بهره ی قرض الحسنه را خداوند می پردازد! اما از جانب دیگر اگر مردم خود از یکدیگر بهره دریافت کنند و هزینه ی فرصت از دست داده را از هم بستانند اینجاست که به جنگ با خدا وارد شده اند…
با تمام این اوصاف و پذیرفتن بهره به عنوان هزینه ی فرصت پول در پارادایم اقتصاد مادی سرمایه داری، عملکرد بانک های به ظاهر اسلامی کشور خود را با مثالی ساده ارزیابی می کنیم:
چندی قبل از بانک…. وامی معادل ده میلیون تومان با بهره ی حدود سی درصد دریافت نمودم، این وام را باید به مدت سه سال با پرداخت ماهیانه مبلغ ۴۲۰۰۰۰ تومان مستهلک نمایم.
با این مشخصات اصل پول دریافتی ده میلیون و مبلغ بازپرداخت در طول سه سال حدود پانزده میلیون خواهد بود. پس به طور کلی فرع پول یا همان بهره ی این وام و یا هزینه ی فرصت از دست رفته ی این ده میلیون، پنج میلیون است که باید اصل و فرع هردو به بانک پرداخت گردند.
حال پس از گذشت یکسال از پرداخت اقساط که حدودا شش میلیون تومان تا به امروز به بانک پرداخت نموده ام، خداوند لطف نموده و مشکل من مرتفع گردید و اکنون قصد دارم به بانک مراجعه کنم تا بیش از این هزینه ی فرصت مابقی پول از دست نرود و فرصت داشتن این مقدار وام را به بانک بازگردانم و به عبارت دیگر وام را تسویه نمایم…
به بانک مراجعه می کنم و انتظار دارم با محاسبه ی بهره ی تنها یکسال و پرداخت آن به عنوان فرع و مابقی اصل پول وامم تسویه گردد. اما با کمال ناباوری با این جمله از جانب متصدی بانک مواجه می گردم که آنچه تاکنون در طول این یکسال پرداخت نموده آید بهره ی سه سال بوده و اصل پول را شما باید کامل بازگردانید.
یعنی شما هزینه ی فرصت از دست رفته ی در طول سه سال را که هنوز دو سالش باقیمانده است را باید اول به بانک بازگردانید! هرچند هنوز کامل هم از دست نرفته باشد و بعد قرض اصلی را پرداخت نمایید و این مساله باقی است حتی اگر یک روز از پرداخت وام به شما گذشته باشد و شما بخواهید فردای دریافت وام آن را به بانک بازگردانید نه تنها بهره ی یک روز فرصت از دست رفته محاسبه نمی شود بلکه بهره ی سه سال محاسبه شده و شما محکوم به پرداخت این پول زور هستید..!!!
و این است ماجرای بدهکاران بی شماری که قصد دارند زودتر از موعد وام خویش را بازپرداخت نمایند اما آنقدر پرداخت فرع یا همان بهره یا همان فرصت از دست رفته که هنوز از دست نرفته آنان را با مشکل روبرو می کند که از پرداخت اصل وام باز می ماندند…
من به این می گویم کلاه برداری از سرمایه داری….
به جای اینکه اصل و فرع همزمان محاسبه و اخذ شود بانک های مثلا اسلامی ما اول فرع و بهره را می گیرند بعد اصل وام را….
و این یک شیادی و سودجویی محض در دل سرمایه داری است…
خدا رحممان کند….
منبع: جنبش ممانعت از جنگ با خدا