باید با نگاه «امت واحده» طرح جمعیتی پیشبینی کرد
باید با نگاه «امت واحده» طرح جمعیتی پیشبینی کرد - حسام الدین حائری زاده
پایگاه خبری تحلیلی حلقه وصل
تیتر یک - مسأله «جمعیت» بعد از ابلاغ سیاستهای جمعیتی از سوی مقام معظم رهبری بسیار مهم و حائز اهمیت شده است. در این میان کشورهای استعماری نیز همواره به دنبال این هستند که جمعیت کشورهای دیگر رشد مطلوبی نداشته باشند تا بتوانند از منافع خود در این خصوص بهرهمند شوند. به همین بهانه به سراغ «حسامالدین حائری زاده»، عضو هیئت علمیمرکز بررسیهای دکترینال رفتیم و نظر او را در این خصوص جویا شدیم.
مسأله جمعیت از چه زمانی اهمیت پیدا کرد؟
جمعیت تودهای از مردم است که در یک واحد سرزمینی خاص و در یک واحد حکومتی مشخص زندگی میکنند. بنابراین «جمعیت» مسألهای است به قدمت تمدن بشری از زمانی که به اصطلاح، یکجانشین شده است. در حدود سه هزار سال پیش زندگی بشر به کشاورزی وابسته شد و از شرایط کوچنشینی و وابستگی به حیوانات اهلی، به شرایط یکجانشینی و سکون رسید.
تا پیش از آن، در زمینهای پهناور و بکر مرزهای دقیق و مشخصی وجود نداشت، چرا که تودههای جمعیتی به طور خاص در یک مکان تمرکز نداشتند. اما رفتهرفته با رونق کشاورزی، وضعیت تغییر پیدا کرد. انقلاب کشاورزی و تمایل مردم به کاشت تخم در زمین، محور زندگی آنها را به جای دام و حیوانات اهلی، زمین کشاورزی قرار داد و آرام آرام واحدهای سرزمینی با حکومتهای مشخص و مرزهای معلوم شکل گرفتند. اما به طور خاص، این انقلاب صنعتی بود که با بهبود وضعیت بهداشت و سطح زندگی مردم و جلوگیری از مرگ و میر زودرس در نوزادان و افزایش طول عمر و امید به زندگی در سالمندان، تاثیر مستقیم بر جمعیت بشری گذاشت. افزایش بازده کشاورزی و توان تامین غذا هم البته به افزایش جمعیت بشری کمک شایانی کرد.
به طور کلی، انقلاب صنعتی استاندارهای زندگی بشر را افزایش داد و این مسأله ابتدا شامل کشورهایی میشد که انقلاب صنعتی در آنها اتفاق افتاده بود. اما این افزایش جمعیت از یک حدی به بعد، خود به عنوان یکی از مسائل استراتژیک در مدیریت جامعه و در مطالعات آیندهشناختی مطرح شد. جمعیت، تودهای از مردم است که در یک واحد مرزی مشخص ساکن هستند. وقتی در یک واحد مرزی مشخص، عناصر انسانی ازدیاد پیدا میکنند، تراکم بالا میرود و این به پیچیده شدن مسائل دامن میزند. تراکم جمعیت میتواند تا حدی پیش رود که منجر به «انفجار جمعیت» شود. یکی از کشورهایی که شاید زودتر از بقیه کشورهای صنعتی با انفجار جمعیتی مواجه شد، انگلیس بود. انگلیس در قرن هفدهم میلادی جمعیت فراوانی را در خود جای داده بود که این مسأله از ثمرات صنعتی شدن این کشور بود، اما شرایط طوری شد که در واحد سرزمینی کوچک خود، بیش از حد معمول جمعیت داشت که رفتهرفته از توان و ظرفیت آن خارج میشد.
واکنش کشورهای صنعتی نسبت به این مسأله چه بود؟
در آن زمان دو دیدگاه مطرح شد. دیدگاه نخست به یک کشیش مسیحی به نام رابرت مالتوس در سال 1798 اختصاص داشت که معروف به نگاه بدبینانه بود. در مقابل، عدهای دیگر از اقتصاددانان، جمعیتشناسان و متخصصان علوم اجتماعی بودند که دیدگاه خوشبینانه به این مسأله داشتند. بر اساس نظر او، بشر این امکان را دارد که به موازات توسعه، با استفاده از قدرت تفکر خویش، ساز و کار حل مشکل جمعیت را پیدا کند.
«پل کندی» از تاریخدانان و تمدنشناسان غرب در کتاب «در تدارک قرن بیست و یکم» اشاره میکند که مشکل انفجار جمعیت مختص به انگلیس نبود، بلکه در فرانسه، کل اروپا و رفتهرفته در آمریکا هم به وجود آمد. واحد سرزمینی محدود جوابگوی نیازهای بشری - که در چارچوب اقتصاد آدام اسمیتی فرض بر آن بود که نامحدود هستند - را نداشت. افزایش بازده نظام کشاورزی نیز با توجه به منابع محدود نمیتوانست نیازهای جمعیتی را برطرف کند. او در این کتاب که در سال 1993 نوشته است و وضعیت جهان تا سال 2025 را پیشبینی کرده، تاکید میکند که راه برطرف کردن این مشکل آن بود که مهاجرت در این کشورها تقویت شود. مهاجرت، به نوعی سوپاپ اطمینان به حساب میآمد و همانطور که سوپاپ در آبگرمکن، ساز و کاری برای کاهش فشار هوا است، مهاجرت نیز برای کشورهای پر جمعیت همین حکم را داشت.
چرا انگلیسیها در مهاجرت توانایی بیشتری داشتند؟
انگلیسیها در زمینه مهاجرت گوی سبقت را از سایر کشورهای پرجمعیت اروپا ربودند. میزان مهاجرت انگلیسیها قابل مقایسه با کشورهایی نظیر پرتغال، فرانسه، هلند و آلمان نبود. انگلیسیها حدود 114 برابر مساحت سرزمینی خود را اشغال کردند. جالب است بدانید که اندازه انگلیس روی نقشه ایران برابر با استان سیستان و بلوچستان است، در حالی که انگلیس را به عنوان «بریتانیای کبیر»! جاانداختند. چون کاری که انگلیس کرده بود، اشغال بیحد و حصر سرزمین برای فرافکنی مسأله جمعیتی خود بوده است.
پل کندی که خود اصالتا انگلیسی است اما در ایالات متحده آمریکا تدریس میکند در این خصوص اشاره میکند که در سال 1798 جمعیت انگلیس چیزی حدود 10 میلیون نفر بوده است که این میزان در سال 1900 در ابتدای قرن بیستم به چهار برابر رسیده است؛ یعنی جمعیت آن در حدود 100 سال، 10 برابر شده است. آیا این مقدار جمعیت، با این سرعت افزایش، توانایی زندگی در همان میزان مساحت از کشور انگلیس را دارا بودند؟ آیا افزایش بازده کشاورزی و توسعه صنعتی و مواردی از این دست میتوانستند نیازهای رو به تزاید آن همه جمعیت را تامین کنند؟ البته به نظر کندی، انگلیس برای حل این مشکل به دنبال تقویت مهاجرت به کشورهای دیگر رفت. از پشتوانههای مقوم این مهاجرت، نیروی دریایی قوی این کشور بود.
نیروی دریایی انگلیس قویترین نیروی دریایی آن زمان بود و آنها از همین طریق سرریز جمعیت خود را به کشورهایی مانند آمریکا، کانادا یا استرالیا و دیگر نقاط دنیا بردند. در مقابل، کشورهای دیگر اروپایی مانند هلند نتوانستند تا این حد در مهاجرت و اسکان مردم خود به خارج از کشور موفق عمل کنند. کشورهایی مانند مالزی و اندونزی سالهای متمادی مستعمره هلند بودند اما امروزه اثری از هلندیها در این کشورها دیده نمیشود. در آفریقای جنوبی با این که فرانسویها زودتر از انگلیسیها وارد آنجا شده بودند اما با استقرار حکومت آپارتاید، انگلیسیها سالها در آنجا حضور پیدا کردند. در خصوص آمریکا هم همین وضعیت وجود داشت. فرانسویها و پرتغالیها زودتر از انگلیسیها به آمریکا آمدند حتی کریستف کلمپ که اشغالگر آمریکاست - و البته به کاشف آمریکا مشهور است - انگلیسی نبود، اما امروز مشاهده میکنید که اکثریت مردم آمریکا انگلوساکسون هستند.
این مسائل نشان میدهند تنها نگاه خوشبینانه نبود که مشکل جمعیت را برای اروپاییها و به ویژه انگلیس حل کرد؛ و یا اینکه با اتکا به خرد بشری و توسعه هر چه بیشتر، قحطی و گرسنگی و مشکلات اقتصادی را حل کنند، بلکه این نگاه بدبینانه مالتوس بود که بر اساس آن مهاجرت انبوه در دستور کار قرار گرفت و سرریز جمعیت به کشورهای دیگر منتقل شد. اگر این مهاجرت انبوه صورت نمیگرفت معلوم نبود چه بر سر آن همه انسان در یک جای محدود میآمد. معلوم نبود که آیا انگلیس میتوانست انگلیسی باقی بماند که با فراغ بال به چپاول اقصی نقاط عالم بپردازد، چه بسا که آنقدر درگیر حل مشکلات معیشتی مردم و مسائل داخلی خود میشد که در امورات مختلف به ویژه بینالمللی محدود میشد.
چه تسهیلاتی برای تشویق به مهاجرت از سوی انگلیس به مردم اعطا شد؟
طبق آمار میزان مهاجرت انگلیسیها در قرن 19 به شکل تصاعدی افزایش یافت؛ به شکلی که از سال 1820 تا 1850 میزان مهاجرت در انگلیس به سه برابر رسید. رشد ارتباطات هم به تشویق مردم در زمینه مهاجرت کمک کرد چرا که مردم میدانستند قادر هستند به وسیله تلگراف با هم ارتباط برقرار کنند و فشار دوری از خانوادهها و دوستان کاهش پیدا میکرد. به این ترتیب، همزمان که مهاجرت از انگلیس روزافزون میشد، استعمار این کشور نیز گستردهترمیشد.
در این خصوص جونز، نویسنده انگلیسی در اواسط قرن نوزدهم جملات جالبی را نوشته است که آقای کندی در کتاب پیشگفته، آورده است: «دشتهای آمریکای شمالی و روسیه مزارع گندم ما، شیکاگو تا ادسه در آسیا انبارهای گندم ما، کانادا و بالتیک و جنگلهای استرالیا مراتع ما هستند. گلههای گاو از آرژانتین تا غرب آمریکا مشغول چرا هستند. پرو برای ما نقره میفرستد و هندیها و چینیها برای ما چای کشت میدهند. قهوه، نیشکر و ادویههای ما در کمپانی هند شرقی و فرانسه و اسپانیا باغهای انگور ما، مدیترانه هم باغهای میوه ما را شامل میشود.» این احساس یک نویسنده انگلیسی در اواسط قرن نوزدهم میلادی است. با توجه به این مسأله در مییابیم که در آن زمان تلفیقی از دو نگاه خوشبینانه و بدبینانه در خصوص رشد جمعیت در حال شکلگیری بود.
در قرن بیستم وضعیت به چه شکل بود؟
قرن بیستم در حوزه جمعیت، قرن آسیا و آمریکای لاتین بود. در واقع قرن هفده و هفجده و نوزده از لحاظ جمعیتی قرن اروپا بود، اما کشورهای آسیایی با یک اختلاف فاز صنعتی شدند یا در زمره کشورهای در حال صنعتی شدن قرار گرفتند و از مواهب این مسأله مانند بهداشت و رشد کشاورزی و ارتباطات و ... بهرهمند شدند.
بسیاری از مردم آسیا به خصوص در شرق و جنوب شرق افزایش جمعیت پیدا کردند و به سمت کشورهای اروپایی مهاجرت کردند. در این میان شاهد این بودیم که حتی در برخی از کشورهای اروپایی محله چینیها، هنگکنگیها، ترکها، مکزیکیها و ... وجود دارد. اما به هر شکل افزایش جمعیت آسیاییها با توجه به این که جمعیتشان به همه جا مهاجرت نکرد و اختلاف فاز در صنعتی شدن داشتند با افزایش جمعیت در اروپا تفاوت داشت.
افزایش جمعیت در کشورهایی نظیر هند به گرسنگی منجر شد و کشورهایی نظر چین هم که در گذشته بازده اقتصادی بالایی داشتند در حال حاضر از این نظر در رتبه پایینتری قرار گرفتهاند. با توجه به سیاستهای کنترل جمعیتی که در چین اتخاذ شد شاهد این هستیم که جمعیت این کشور به سمت پیری گرایش پیدا کرده است. افزایش جمعیت در کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین با بحرانهای اجتماعی فقر و بیعدالتی توأم بود و منابعی که در اختیار اروپاییها قرار گرفت به هیچ وجه به آنها نرسید. بنابراین آسیا و آمریکای لاتین با مشکل جمعیت بسیار دست و پنجه نرم کردند چون امکان مهاجرت انبوه برایشان وجود نداشت، صنعتی شدن نیز به صورت بومیو منطقی در آنجا شکل نگرفت. به همین دلیل مسأله جمعیت در خیلی مواقع دچار تبعات منفی میشد.
در خصوص آفریقا و جمعیت آن چه تغییراتی اتفاق افتاد؟
همانطور که گفته شد، قرون 18 و 19 قرن اروپا و آمریکا، قرن 20 قرن آسیا و آمریکای لاتین و اما قرن بیست و یکم قرن آفریقا بود. در سال 1950 جمعیت آفریقا نصف اروپا بود اما در عرض 35 سال در 1985 جمعیت آفریقا با اروپا برابر شد و پیشبینی میشود در سال 2025 به سه برابر اروپا برسد. با توجه به این که این قاره در جنوب اروپا و مدیترانه قرار دارد اروپاییها خطر مهاجرت را بیش ار پیش احساس میکنند کما اینکه در حال حاضر همه روزه خبر مهاجرت کشتیها و قایقهای مهاجران آفریقایی به اروپا را میشنویم.
این مسأله در آمریکا هم دیده میشود و حتی شاهد آن هستیم که جنبشهای ضد مهاجرت در این کشور به وجود آمده است. بسیاری از اخبار مربوط به تیراندازیها در آمریکا علیه مهاجران و رنگینپوستان به خصوص مسلمانان است. موج گسترده خشونت علیه آنها توسط گروههای افراطی و حتی پلیس، نشاندهنده واکنش دائمیسفیدپوستان نژادپرست به مسأله مهاجرت به آمریکا است. حتی در انگلیس هم اخیرا مشاهده کردیم که در روز روشن برخی گروههای افراطی، تعدادی از مهاجران را در کف خیابان با مواد اشتعال زا سوزاندند.
واکنش کشورهای غربی نسبت به این مسأله چه بود؟
توازن قدرت در آینده جهان به شدت به متغیر جمعیت وابسته است. غربیها به این نتیجه رسیدهاند که هر چقدر هم مرزهای خود را ببندند بازهم فایده ندارد. از سوی دیگر، خود این کشورها با افت جمعیتی شدیدی رو به رو هستند، بنابراین تمایل به مهاجرت به آنها تشدید میشود. ریچارد واتسون، آیندهشناس برجسته آمریکایی، در ترند نمایی که تا سال 2050 انجام داده، سه قدرت کلیدی جهان را ایران و مکزیک و ترکیه دانسته است. در این میان به نظر میرسد مکزیک و ترکیه به دلیل رشد زیاد جمعیتی خود، در این سطح قرار گرفتهاند.
رشد جمعیت مکزیکیها و مهاجرت زیاد آنها به آمریکا در حدی بود که دولت آمریکا مجبور شد، در مرز خود با این کشور در ایالت کالیفرنیا و جنوب آمریکا، دیواری بسیار طولانی بکشد تا مهاجرت را کنترل کند. مکزیکیها، اسپانیاییزبان هستند و بیشتر تمایل دارند که با گنگهای خودشان در آمریکا رابطه برقرار کنند، بنابراین فرهنگ و زبان بومیخود را حفظ میکنند و این مسأله برای آمریکاییها خطرناک به شمار میرود. همین نسبت، در اروپا با ترکیه برقرار است و جمعیت زیادی از ترکان به سوی اروپا و به ویژه آلمان در حرکت هستند. البته ایران بیش از آنکه به دلایل جمعیتی مطرح باشد، به دلیل برخورداری از الگوی بومی پیشرفت با پایههای محکم ایدئولوژیک الهامبخش خواهد بود. پس مسأله جمعیت یکی از عوامل بسیار مهم در شکلدهی به آینده توازن قدرت در جهان است. بنابراین طبیعی است که غربیها در مورد این مسأله حساس باشند و طرحهای ویژهای برای آن داشته باشند. البته یکی از ایراداتی که به ترندنمایی واتسون وارد است در نظر نگرفتن رشد جمعیت کشورهای آفریقایی است. چرا که همانطور که گفته شد، قرن بیست و یک از لحاظ جمعیت قرن آفریقا است. بنابراین طبیعی است که غرب برای آفریقا در این زمینه طرحهای ویژه داشته باشد.
برای جاافتادن این مطلب از نظریه دورکیم؛ جامعهشناس کلاسیک فرانسوی استفاده میکنم که در نظریه وی، مسأله جمعیت، متغیر بسیار ویژهای است. بر اساس این نظریه، کمیت جمعیت بعد از مدتی بر روی کیفیت آن اثر میگذارد؛ یعنی افزایش جمعیت در یک واحد سرزمینی مشخص باعث افزایش تعاملات و ارتباطات میان آنها میشود و رفتهرفته این مسأله کمی، منجر به رخداد تغییرات کیفی در جامعه میشود. تا آنجا که ممکن است منجر به بحرانهای اجتماعی نیز بشود به شکلی که مثلا تبدیل زندگی از مدل روستایی به شهری مشکلاتی را برای جامعه ایجاد کند. تبیین این چارچوب نظری، فرصت مقتضی خود را میطلبد که از حوصله مبحث ما خارج است. فقط من از این نظریه، بر روی امکان تبدیل حجم جمعیت به تغییرات کیفی در جامعه تاکید میکنم و از ریزهکاریهای آن میگذرم. بر این اساس، در جامعه شرایطی میتواند رخ دهد که افزایش جمعیت، اساسا منجر به تغییر اجتماع شود. طرح اساسی که غربیها برای ملل دیگر در نظر گرفتهاند این است که اگر نمیتوانند جلوی افزایش را بگیرند، حداقل تبدیل این کمیت به کیفیت را کنترل کنند.
اقدامات قدرتهای غربی برای ناکارآمد کردن جمعیت کشورهای دیگر به ویژه ایران چه هستند؟
در نخستین اقدام، آنها تصمیم گرفتند که عقیمسازی کنند و وسایل جلوگیری از بارداری را ترویج دهند. مشاهده میشود که حتی صندوق بینالمللی پول اگر قصد دارد به کشوری وامیرا اعطا کند از آن کشور به طور مثال کشور ایران میخواهد که طرحهای جلوگیری از بارداری مخصوصا وازکتومیرا جدی بگیرند. توجیه آنها هم این است که اگر وام به شما اعطا شود، چون جمعیت شما رو به افزایش است و توانایی بازپرداخت آن را ندارید، بنابراین این وام به شما تعلق نمیگیرد؛ مگر آنکه طرحهای کنترل جمعیت پیاده شود. از این ابزار استفاده میشود تا کشورها مجبور به استفاده از ابزارهای جلوگیری از بارداری شوند. در حال حاضر سازمان ملل نقشههایی را در خصوص کنترل بارداری منتشر میکند که این نقشهها نشان میدهند چه کشورهایی از وسایل کنترل بارداری استفاده میکنند و چه مقدار از آنها، وسایل مدرن و چه مقدار سنتی هستند. بیشتر فشار به کشورها هم برای استفاده از وسایل کنترل بارداری مدرن است که بازدهی بهتری دارند. متاسفانه سیاستهای کنترل جمعیت در کشور ما باعث شد که در دهه هفتاد شدیدترین کنترل جمعیت را در دنیا داشته باشیم.
یکی دیگر از ابزارها در این راستا، استفاده از ابزارهای آگروتروریسم است. این ابزارها با تخریب منابع غذایی و کشاورزی در راستای کنترل جمعیت صورت میگیرد به شکلی که خانمها و آقایان از لحاظ ژنیتیکی عقیم شوند. از این طریق میتوانند میزان باروری را پایین بیاورند.
سیاست بعدی افسردهسازی جمعیت است. آنها به دنبال این هستند که جمعیتی افسرده را ایجاد کنند که توانایی شکوفایی استعداهای خود را نداشته باشد. اصطلاحا جمعیتی ضعیف و توسریخور باشد و توانایی قد علم کردن در برابر قدرتهای جهانی را نداشته باشد. در این راستا جنگ و به ویژه نزاعها و درگیریهای داخلی را به وجود میآورند. شما به آمار کشتار جمعیت در ویتنام نگاه کنید. در یک کشور کوچک ابتدا فرانسویها و سپس آمریکاییها در یک مدت زمان کوتاه چیزی در حدود یک و نیم میلیون انسان را قتل عام کرده یا مجروح کردند. به این ترتیب خانوادههای فراوانی را داغدار کردند. این جمعیت داغدار و افسرده دیگر نمیتواند رشد لازم را داشته باشد. اکنون مشاهده میکنید که ویتنام با وجود جمعیت نسبتا زیاد، جایی در جغرافیای معادلات جهانی ندارد، تنها هنر آن قرار گرفتن در مدار غرب و مطیع بودن نسبت به آن است. بازماندگان از جنگ معلولانی هستند که بخش دیگری از جمعیت به جای آنکه درگیر تولید و شکوفایی باشند، باید انرژی خود را برای مراقبت از آنها صرف کنند.
همین وضعیت در شرق اروپا و در کشور مسلمانی مانند بوسنی و هرزگوین به وجود آمد. آنها خطر نفوذ اسلام از درون اروپا را احساس کردند و در ابتدا کشورهای آن منطقه را به چند دسته تقسیم کردند و سپس نسلکشی کمسابقهای را در آنجا انجام دادند. در سال 1992 و در یک مدت زمان کوتاه چیزی در حدود 240 هزار کشته به مردم منطقه بالکان تحمیل کردند، در حالی که کشور ما در هشت سال جنگ تحمیلی 220 هزار شهید داشت. این مقایسه عمق فاجعه را نشان میدهد.
همین اتفاق در عراق و افغانستان بعد از اشغال آمریکاییها صورت گرفت. نمونه مشابه این مسأله نیز در 45 ماه بحرانآفرینی در سوریه به چشم میخورد. در این 45 ماه چیزی نزدیک به 200 هزار کشته روی دست ملت سوریه ماند، باز هم در مقایسه با جنگ تحمیلی ما، که در طول 8 سال، حدود 220 هزار شهید دادیم، عمق فاجعه و نسلکشی در کشور سوریه تاحدودی روشن میشود. تازه به این آمار تعداد زخمیها و مجروحان و آوارگان را نیز باید اضافه کرد.
در نوار غزه که متراکمترین جمعیت جهان را دارا است نیز همین وضعیت اتفاق افتاده است. با کشتار بالایی که در فلسطین و غزه صورت میدهند سعی میکنند که آنها را خسته و افسرده کنند. شما میبینید که پاکستان 180 میلیون نفر جمعیت دارد اما در کجای جغرافیای جهانی قرار دارد؟ بحرانآفرینی دائمیدر پاکستان، ظهور طالبان در این کشورو کشتارهایی که انجام میشود این جمعیت انبوه را به جمعیتی کمخاصیت و افسرده تبدیل کرده است. در خصوص هند هم از گذشته وقتی خطر این کشور احساس شد کمپانی هند شرقی را در آنجا ایجاد کردند و شما میبیند که جمعیت فراوان این کشور هم بازدهی لازم را ندارد. در آفریقا هم جنگ و خونریزی و داغدار کردن مردم، به مسألهای دائمیتبدیل شده است و بازدهی لازم را از آن کشورها گرفته است. مدام در کشورهای آفریقایی مناقشات قومیایجاد میکنند و جلوی شکوفایی آنها را میگیرند.
مسأله بعدی که خوب است به آن اشاره کنیم مسأله مرزکشی از وسط قومیتهاست. شما میبینید که اکثر مرزهای جهان را انگلیسیها ترسیم کردهاند یا در شکلگیری آن نقش مهمیداشتهاند. به عنوان نمونه، کاردار سابق انگلیس در ایران در زمان قاجار کتابی با عنوان «انگلیسیها در ایران» نوشته است و در یکی از فصول آن تحت عنوان «مرزسازان» به نقش ویژه انگلیسیها در مرزسازی برای ایران اشاره مبسوط میکند. در واقع یکی از کارهای مهم انگلیسیها در ایران ترسیم مرزها بوده است. این مسأله بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی کاملا نمود پیدا کرد.
شما میبینید که مرز میان ایران و پاکستان از میان قوم بلوچ ترسیم شده است. مرز میان ایران و ترکمنستان از میان ترکمنها بوده است. بین سه کشور ایران و آذربایجان و ترکیه هم، از وسط قوم ترک مرزها ترسیم شدهاند. کردها هم به چهار بخش سوریه، ایران، عراق و ترکیه تقسیم شده اند. این مسأله نشان میدهد که آنها به دنبال ایجاد اختلافهای قومیتی بودهاند. همین چند وقت پیش شاهد این بودیم که وزرای امور خارجه آمریکا و انگلیس به کردستان عراق سفر کردند و به بهانه هجوم گروهک داعش به عراق در خصوص استقلال کردهای عراق اظهار نظر کردند. در چنین وضعیتی جمعیت کردستان هر مقدار نیز رشد کند خطری برای استعمار ندارد. مشکلاتی که در ابتدای انقلاب توسط برخی کردها و آذریها با داعیه استقلالطلبی به وجود آمد، بعدها مشکلاتی که در شرق کشور توسط گروهک ریگی به وجود آمد و مسائلی از این دست، عمدتا بر پایه همین مسائل قومیتی بود. حتی جنگ هشت ساله ایران و عراق هم به بهانه مرزکشی مناقشه برانگیز در وسط رودخانه مرزی بود.
بحران ایدز در آفریقا مسأله دیگری است که در چارچوب کنترل جمعیت میتوان به آن اشاره کرد. میدانید که این ویروس، آزمایشگاهی و ساخته دست انسان است؛ یعنی یک فناوری بایوتک است. گفته میشود که زادگاه این ویروس آفریقا است. اما این انحراف افکار عمومیجهان است. زادگاه این ویروس، آزمایشگاههای زیست فنآوری هستند که در محیط آفریقا کشت شده است. جمعیت آفریقا را اگر نمیشود کنترل کرد، میتوان آن را به ویروس ایدز مبتلا کرد تا به صورت خاموش و با سرعت بالا گسترش پیدا کند و فراگیر شود و ناگهان پس از 15 سال، 20 سال، اثر مرگبار خود را نشان دهد.
ویرس ایدز ممکن است به صورت خاموش در یک فرد وجود داشته باشد و سالها بعد خود را نشان دهد، این مسأله برای آفریقا بسیار خطرناک است. پل کندی در همان کتاب نوشته است که طبق برآوردها از هر خانواده آفریقایی حداقل یک نفر ناقل ویروس ایدز است. حال اگر جمعیت آفریقا در قرن بیست و یک رشد فزایندهای هم داشته باشد نمیتواند برای استعمارگران جهانی خطرناک باشد. این اقدام، جزء اقدامات در حوزه بیوتروریسم به شمار میرود.
کشف گُل جمعیت و استثمار آن به نفع خود از دیگر روشهای استعمارگران برای کنترل جمعیت است. کشورهای غربی اگر جلوی مهاجرت به کشور خود را به طور کلی میگیرند اما با مهاجرت نخبگان کشورهای دیگر مشکلی ندارند و حتی آنها را تشویق هم میکنند. این گونه مهاجرتها، در زمره مهاجرتهای هدفمند به شمار میروند. مسیر ترقی در تحصیلات به گونه ای است که فرد از دانشگاه های سطح پایین شروع میکند، برای تحصیلات عالیه به دانشگاه های مراکز استانی و پایتخت کشور خود میرود و در نهایت هم برای تحصیلات تکمیلی شناسایی شده و در دانشگاه های خارجی پذیرفته میشود.
در این راستا متاسفانه شاهد این هستیم که برخی از دانشگاههای مطرح تهرانی بیجیره و مواجب، خوشخدمتی کرده و با برگزاری همایشهایی در دانشگاهها با عنوانHOW to APPLY به طور ضمنی نخبگان بومی را آموزش میدهند که چگونه به سمت کشورهای غربی جذب شوند و گل جمعیت به چنگ آنها در آید. البته برای توده مردم کار دیگری میکنند؛ به نام توسعه یافتگی و سرمایه گذاری خارجی در کشورهای دیگر کارخانه ایجاد میکنند و از توده جمعیت آنها به عنوان نیروی کار ارزان استفاده میکنند، بر آنها هم منت میگذارند که ارز آوری کرده اند و توسعه را رقم زده اند، البته از این طریق جلوی مهاجرت توده را میگیرند و علاوه بر آن، به نام جذب سرمایه خارجی، سودآوردی هم میکنند. به این ترتیب با فیلترگذاری مناسب بر سر راه مهاجرت آن را به نفع خود کیفی سازی میکنند.
با توجه به تلاش کشورهای استعمارگر برای از بین بردن تاثیر کیفی جمعیت کشورهای دیگر، چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
ما باید نقشه جمعیت ویژه خود را داشته باشیم. نقشههای جمعیتی در سطوح مختلف باید تهیه شوند تا وضعیت موجود برای ما مشخص شود. یعنی بر اساس متغیرهای مختلف سنی، جنسیتی، قومیتی، مذهبی، جغرافیایی و ... نقشههای جمعیت در لایههای مختلف باید تهیه شوند. سپس در کنار آنها، نقشههای جمعیت مطلوب هم تهیه شوند و در نهایت ساز و کار رسیدن به وضعیت مطلوب در قالب «طرح جامع جمعیت» تدوین شود. ما در زمینه تهیه نقشههای جمعیت فقر جدی داریم.
البته به طور کلی در ایران، ادبیات تولید نقشه در حوزه علوم انسانی فقیر است. در این زمینه باید تلاش ویژه صورت گیرد. باید نهادهای بالادستی نظام مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی نقش خود را ایفا کرده و نقشه های جمعیت را تولید کنند. سپس بر اساس نقشه های موجود و نقشه های مطلوب جمعیت، طرح جامع جمعیت را تدوین کنند. طرح ریزی برای جمعیت، یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای ایران است. اقدامات تاکتیکی مختلفی که صورت میگیرند، باید در قالب یک طرح استراتژیک جامع جمع شوند، وگرنه یکپارچگی و انسجام ندارند و به پراکنده کاریهای موجود در وضعیت فعلی ختم میشوند.
در پایان هم باید به این نکته اشاره کنم که به نظر میرسد در تهیه طرح جامع جمعیت، اصل ویژه ای که باید به آن توجه شود آن است که این طرح باید ناظر به شکلگیری «امت واحده» باشد. از سویی در حال حاضر در دوران جهانی شدن نباید صرفا در قید و بند مرزهای جغرافیایی قرار گرفت و از سوی دیگر، افق جامعه اسلامی و تمدن اسلامی تشکیل امت اسلامی است که باید در افق گذاریها و تهیه طرحهای استراتژیک توسط ما لحاظ شود. در این زمینه توجه به سرمایه ایمان اهمیت محوری دارد. علاوه بر تمهیدات لازم برای افزایش کمی در جمعیت، در کیفی سازی آن، باید به شاخص محوری سرمایه ایمان توجه شود. در طرح استراتژیک جمعیت باید تمهیداتی اندیشیده شود تا سرمایه ایمان افزایش یابد و کیفی سازی جمعیت در راستای افزایش سرمایه ایمان باشد.
ممنون که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما سپاسگزارم و امیدوارم که تدبیر و درایت لازم و معقولانه برای تدوین طرح جامع جمعیت در کشور ایجاد شود.