علم تثلیثی تریبونساز خوب!
علم تثلیثی تریبونساز خوب! - حسین افتخاری
برای همهی مدافعین علم تثلیثی، و منکِرین علم توحیدی؛ کسانی که در سخنرانی ۱۶ آذر استاد عباسی بودند و صحبتهایش را موهن و عجیب یافتند؛ موهن به معارف و باورهای یقینیشان، و عجیب به لحاظ مخالفت با «علمیکه کار میکند و میتواند تریبون بسازد»[۱]!
خیلیوقت بود بنا داشتم متنی آکادمیک و متقن و مستند با موضوع «ایمان فلسفیـمسیحی، و نقش آن در استنتاج علوم مادیـتثلیثی» بنویسم؛ از آن متنهایی که اساتید رفرنسطلب را ارضا میکند! اما در أهمفَیالأهم، برای امسال، آن را از برنامهی پژوهشیام کنار گذاشته بودم تا به مسائل مهمتر برسم، هرچند تقریباً تحقیقات و فیشبرداری قسمت «بنیانهای فلسفه»ی آن تمام هم شده است و حتی در کلاسهایم تعلیمشان نیز دادهام. در طول سالیانی که به تحلیل انتقادی گفتمان[۲] فلسفه پرداختهام و فلسفه را با تمرکز بر مبانی آغازیناش در یونان مطالعه کردهام، یک نکته برایم از درس، به علم تبدیل شده است[۳] که: هیچ فیلسوف برجسته، مؤسس و «نظامساز»ی وجود ندارد مگر اینکه در تفکر فلسفیاش، نگاهی به اجداد یونانیاش داشته است؛ و این البته کشف من نیست و کسانی نروند جار بزنند که کشفالکشف کردهاند و آن اینکه کشف دیگران قبلاً مکشوف بوده است!
آلفرد نورث وایتهد معتقد است تمام تاریخ فلسفه تا به امروز، چیزی جز پانوشتی بر آثار افلاطون نیست؛[۴] یا «گادامر مدعی است که ما به تنهایی و فارغ از سنت تاریخی غرب قادر نخواهیم بود به یک سامان معقول دسترسی پیدا کنیم و لذا باید نخست به اصول و دستآوردهای سنت فلسفی و بهخصوص در افق وسیع تاریخ، جایگاه و موضع خویش در عصر کنونی را دریابیم و یکی از نقاط عطف این افق را میتوان در اندیشههای افلاطون جستجو کرد»[۵] و معروف است که «برتراند راسل، فلسفه را چیزی جز حاشیهنویسی بر محاورات افلاطون نمیدانست.»[۶] و من خودم معتقدم افلاطون، صرفاً یک جمعکننده و نظامدهندهی آراء اجداد فیلسوفش بود و بنابراین، فلسفه ریشه در بنیان و ایمان آغازینش دارد. بر این اساس، دو گروه هستند که در تاریکی، طی طریق میکنند:
یکم، منتقدینی که روشنفکری مدرن را بهصورت سطحی و بدون آگاهی از بنیانهای فلسفیـسوفیستی یونان نقد میکنند؛ و دستهی دوم، متحجرین مدرنی که دگماتیسمشان دفاع بیچونوچرا از مدرنیته و ساینس است بدون اینکه شناخت عمیقی از آبشخور اصلی ساینس در یونان داشته باشند و خالیاند از فهم دقیق فرایند رسیدن به علمِ پوزیتو «تریبونساز»، و نیز ناآگاهاند از ایمان فلسفیـمسیحی که جوهر[۷] ساخت این دیدگاهها و علوم است. معالوصف، شرایط پیشآمده و مسائل مطروحه توسط جامعهی علمیو آکادمیک ما، متأسفانه بسیار سطحیتر و ژورنالیستیتر از آن است بتواند در مقام شبهه، محرّکی باشد برای من به عنوان شاگرد کوچک استاد عباسی، که تقریر مقالهای علمیو تخصصی را به عنوان پاسخ به آنها بیاغازم و بهتر میدانم آن مقاله را در وقت مقتضی خود کلید بزنم؛ از این رو، گفتار آکادمیک را رها کرده بسیار ساده به ذکر چند درخواست بسنده خواهم کرد:
یکم، به عنوان یک دانشجو از محضر اساتید حقطلب و خداباور دانشگاهها، خصوصاً اساتید دانشگاه علامه طباطبائی، استدعا دارم اجازه ندهند پرچمداری مخالفت با کلام حق، و انذار بهجا و صحیح مقام معظم رهبری در خصوص «علوم غیرتوحیدی»[۸] ناخواسته و توسط اساتید مدعوّ، بهنام آنها زده شود؛ نگذارید پراگماتیستهایی که از علم، صرفاً انتظار کارکرد و «تریبونسازی» دارند و هیچ برایشان مهم نیست که ذات این علوم سبب انحراف جامعه و جوانان تحت تعلیمشان از خدا و آخرت و غیب میشود، ناخواسته دانشگاه آنها را عَلَمدار مبارزه با خواست خدا و قرآن و رهبر کنند.
دوم به دانشجویان خداباور و مؤمن به اسلام، خصوصاً دوستان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه انذار میدهم که شما اکنون در محل امتحان خدا هستید؛ به حکم خدا «سخنان متعدد را بشنوید و نیکوترین را دنبال کنید». انذار استاد عباسی در خصوص «تثلیثی بودن مبانی علوم انسانی» در روز دانشجو، میتواند هدیهی خدا باشد برای شما در جهت گام برداشتن در مسیر علم حق؛ اما اندکی لغزش و زَلَّت، و گوشسپاری به هیاهوهای سیاسی و ظاهراً علمیولی پوچ، میتواند افق پوزیتویسم و فیزیکالیسم را بر شما بگشاید؛ افقی که تنها چندماه گام برداشتن در مسیر آن کافی است تا شما را به فردی لیبرال و دنیاطلب تبدیل کند. اجازه ندهید یک روشنفکرِ لیبرالِ بیخیالِ دین و آخرت، از دروازهی دین وارد شود و با حدیث «کلّ ما حَکم بهِ العقل، حَکم بهِ الشرع» شما را اغوا کند که ساینس، محصول عقلانیت است و هرآنچه عقلانی است شرعی است! سادهلوح نباشید بلکه کَیِّس[۹] باشید؛ میان «عقل» در نگاه قرآنی تا «خرد بشری» زمین تا آسمان فاصله است.[۱۰] اجازه ندهید یک استادنما با رگباری از اسامیفیلسوفان غربی، اقناعتان کند که همهی حرفها را آنها زدهاند و شما هرچه که بگویید اختراع مجدد چرخ است!
اولاً یک استاد بزرگ و دلسوز، به خود اجازه نمیدهد هر سخنی را به دانشجو منتقل کند؛ شخصاً از یکی از اساتید محترم و کنونی گروه فلسفهی دانشگاه تهران شنیدم که استاد عظیمالشأن، دکتر جهانگیریِ بزرگ، به دانشجوی کارشناسی، همهی فلسفهی هیوم خصوصاً الهیاتش را نمیگفت زیرا معتقد بود توان انتقادی او فعلاً در حدّی رشد نکرده است که بتواند تمایز ریشهای نگاه دینی خودش را با مبنای فکری هیوم دریابد و ممکن است با تعمیمیبیجا، قلب خود را به انحراف بکشاند. کسی که هرچیزی را به بهانهی «آگاهی بیشتر»[۱۱] با لفاظی و استفاده از «بت کلاس»[۱۲] بر ذهن دانشجو القا میکند اغوا صورت میدهد. آیا شکی در این دارید که حتی یک کارشناس فلسفه، به راحتی میتواند با اراجیف چند فیسلوف ملحد، ذهن جوانی را که قلباً ایمانی هنوز نامستقر به خدا دارد به هم بریزد بهطوری که دیگر هرگز رو به قبلهی خدا نگرداند؟ این افتخار نیست بلکه مصداق «لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ»[۱۳] است. کسی که به دانشجو القا میکند که «ریشهدار بودن علم غربی در تثلیث مسیحیان، آن را از اعتبار نمیاندازد چراکه این علم موشک هوا میکند، تریبون درست میکند و…» اگر نمیداند، بداند که چند چیز را با هم به دانشجویش هدیه میدهد: رکود و خمودگی و سرسپردگی در مقابل علم غربی، تابعیت و سکون و پویش نکردن برای رسیدن به نگاهی جدید به جهان و طبیعت انسان، بستن چشمان او برای فهم نکردن زیرایستاها و اصول متعارف پیشفرضگرفتهشده در علم غربی، و در یک کلام: «بازداشتن آنها از راه خدا»[۱۴] که همانا تحقیق در تأسیس علم توحیدی است.
ثانیاً بدانیم کسانی که به آراء گذشتگان اکتفا میکنند و دانشجو را به مطالعهی آنها فرامیخوانند و میگویند: «دوستانی که در چارچوب اندیشهی دینی دغدغه دارند به جرات به شما عرض بکنم انبوهی از بزرگان در اندیشهی دینی وجود دارند که خواندن آنها بسی راهگشا و روشنگر است»[۱۵] این کسان، سه چیز ندارند: نخست: «شناختی دقیق از وضع موجود»؛ دوم و تبع یکم: «مسئله»؛ و سوم و بالفطره: «قدرت تفکر برای حل مسئله». و چون خود واجد دید عمیق نیستند و فاصلهها و عمقها و مبادی و مبانی و اصول متعارف علوم را درک نمیکنند، باید با پایین کشیدن دیگران در حد خود، کمبودها و نقایص خود را مستور کنند و دانشجو را نیز در سطح دانستههای کهنه و پوسیدهی خود نگه دارند.
ثالثاً کسانی که تمام تلاش خود را میکنند تا دانشجو را از «اندیشههای بنیانبرافکن و انقلابی» دور نگه دارند، و از شما میخواهند اگر هم به دنبال یک پژوهش دینی هستید، گمشدهی شما «معرفتشناسی» است و میگویند: «از بین زندگان هم کم نداریم کسانی را که در چارچوب اندیشهی دینی سخن میگویند و کلی هم استدلال دارند که پروژههای معرفتشناختی خواندنی محسوب میشوند»[۱۶] اینها نادانسته حرف نمیزنند؛ اتفاقاً میدانند که چه میخواهند. «شایان ذکر است که مباحث زیادی که اخلاقی یا سیاسی تلقی شده، و به مطالب صرفاً عملی مربوط دانسته میشوند، در واقع حاوی مطالب فلسفی عمیقتری هستند … و اهل عمل، ممکن است همیشه نسبت به مبانی آن آگاه نباشند. سیاست و اخلاق، و نظریههای کلی مربوط به طبیعت انسان، و متافیزیک و معرفتشناسی را نمیتوان از هم جدا کرد.»[۱۷] و بدانیم که «معرفتشناسی»، یک فلسفهی مرتبهی دوم است و خود بر بنیان یک هستیشناسی و انسانشناسی قرار گرفته است؛ و آیا نقطهی ضعف کنونی جامعهی علمیما در بحث تحول در علوم انسانی، همینجا نیست؟
بزرگان کنونی ما سه دستهاند: دستهای که ذوب در علوم مدرن هستند و فیزیک مدرن را به عنوان هستیشناسی صحیح، پذیرفتهاند؛ فیزیکی که در آن خدا و روح هیچ جایگاهی ندارد زیرا از فیلتر پوزیتیوسم گذشته است؛ فیزیکی که منهای ترنسفیزیک است. معرفتشناسی مبتنی بر این فیزیک که روح درش جایگاهی ندارد، علیالقاعده باید به مغزگرایی نیل کند و میکند و شیوهی معرفت انسان را مبتنی بر سازوکارهای نوروساینس رقم میزند. دستهی دوم، بزرگانی هستند که تلاش مینمایند هستیشناسی افلاطونیـارسطویی که توسط حکمای قدیم ما تأیید شدهاند را توسعه دهند؛ در این هستیشناسی نیز ترنسفیزیک جایگاهی ندارد بلکه در کنار مباحث متافیزیک و بحث از «ماده و صورت»، به «محرک نخستین» نیز پرداخته شده است. در حوزهی انسانشناسی نیز، تئوری انسان سهجزئی افلاطونـارسطو، پذیرفته و اصلاحاتی روی آن صورت گرفته است که با نگاه دینی همخوان گردد، اما به هر حال، معرفتشناسی خاص خود را خروجی میدهد. و دستهی سوم، کسانی هستند که بنیادین فکر میکنند و برای فلسفههای مرتبهی دوم (مضاف)، در جستوجوی بنیادی حکمیـدینی هستند؛ منتقدین اینها، بیشک دستهی نخستاند.
استادی که اعتقادی به علم توحیدی دینی ندارد اما از طرفی تلاش دارد در سیستم حکومت دینی، هیئت علمیدانشگاهی شود که مال حکومت دینی است، نمیتواند و عاقلانه نیز همین است که دانشجو را علناً و صراحتاً از راه خدا باز ندارد و ضد دین سخن نگوید بلکه بهترین راه برایش این است که به قول عوام، او را سر کار بگذارد: «دوستانی که در چارچوب اندیشهی دینی دغدغه دارند به جرات به شما عرض بکنم انبوهی از بزرگان در اندیشهی دینی وجود دارند که خواندن آنها بسی راهگشا و روشنگر است … کسانی که در چارچوب اندیشهی دینی سخن میگویند و کلی هم استدلال دارند که پروژههای معرفتشناختی خواندنی محسوب میشوند.»[۱۸] (بابت جملهبندی نازیبا من بیتقصیرم) لهذا تلاششان را بر این میگذارند که کسی بنیادین فکر نکند زیرا تمام داشتههایشان یعنی علم مدرن دچار تزلزل خواهد شد. و من به عنوان یک طلبهی استراتژی، و فردی نسبتاً آگاه به فلسفه، و کمیمعتقد به دین، به دانشجویان عرض میکنم که امروز، معدودند نهادهایی که در تولید علم دینی از مبدأ، یعنی بنیادها و زیرساختها کار میکنند و از میان همین انگشتشماران، یکی از بزرگپرچمداران این وادی، اندیشکدهی یقین است و بنابراین حملهی این مضطربان، بیدلیل نیست.
معدودند کسان و نهادهایی که عبور از فیزیکالیسم در حوزهی هستیشناسی را در دستور کار دارند، و یکی از معدودین، استاد حسن عباسی با نظریهی «خلق و جعل» است.[۱۹] معدودند کسان و نهادهایی که عبور از انسانشناسی فلسفی، و نوروساینسیسم مدرن در حوزهی انسانشناسی را در دستور کار دارند، و یکی از معدودین، استاد حسن عباسی با چارچوببندی «انسانشناسی قرآنی» است.[۲۰] و حتی معدوند کسانی که مبتنی بر بنیادهای هستیشناسانه و انسانشناسانهی قرآنی به مبحث معرفتشناسی بپردازند و در میان این معدودین، استاد حسن عباسی با پرورش و تولید مباحث «جنین حکمت» و «معرفت تراز»، از شاخصین میباشند.[۲۱] ناشناخته ماندن این نظریات و بسیاری نظریات دیگر ایشان که در طول ۵۴۵ جلسه در دورهی کلبهی کرامت، ارائه شده است، معلول کمکاری و خودخواهی ما شاگردان آن بزرگوار است؛ خودخواهایم چون به صِرف اینکه خودمان شنیده و مستفیض شدهایم راضی و قانع گشتهایم و استفادهمان را میکنیم بدون اینکه به فکر جامعهی تشنهی معرفتمان باشیم؛ و کمکاریم چون نمیدانیم چه مسئولیتی بر دوشمان قرار گرفته است و چه باری را برداشتهایم، همانطور که از روز ازل، انسان نمیدانست و پذیرفت.[۲۲] و من پیرو و پشتبند این سوزن که به دیگران زدهام، جوالدوزی به خودم و دیگر شاگردان استاد خواهم زد.
از اینکه مطلب طولانی شد عذرخواهم چراکه قول داده بودم فقط چند نکته و درخواست کوتاه بنویسم. خدا همهی ما را به راه راست هدایت کند. انشاءالله.
*حسین افتخاری
۹۳/۹/۲۱
* کارشناس ارشد فلسفهی غرب و نخبهی دانشگاه تهران ـ معلم فلسفه و عضو هیئت علمیاندیشکدهی یقین.
[۱] آرش حیدری، دانشجوی دکتری ـ معلم مدعوّ دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی ـ فیسبوک شخصی ایشان: Arash Heydari
[۲] منظورم روش فرکلاف نیست!
[۳] برای شناخت تمایز «درس» از «علم» به جلسهی ۵۴۰ کلبهی کرامت، استاد حسن عباسی با موضوع «معرفت تراز ۱» مراجعه شود.
۳ The safest general characterization of the European philosophical tradition is that it consists of a series of footnotes to Plato. Alfred North Whitehead, Process and Reality, p. 39 [Free Press, 1979].
[۵] محمد ضیمران، گفتوگو در حاشیهی کتابش «افلاطون، پایدیا و مدرنیته» ـ انتشار در سایت ماهنامهی حکمت و فلسفه:
http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/new/index.php?option=com_content&view=article&id=603:1391-09-06-07-30-17&catid =37: mag-8&Itemid=45
[۶] مقالهی «فلسفه چیست؟»، رضا علیزاده ممقانی، روزنامه ایران، شماره ۳۹۹۸، ۲۱/۵/۸۷ صفحه ۱۰ (فرهنگ و اندیشه(؛ و بسیاری از سایتهای فلسفی.
[۷] به معنای زیرایستا Substance .
[۸] رهبری معظم در ۱۱/۰۴/۱۳۹۳ در دیدار با اساتید دانشگاهها بیان داشتند: « مسئلهى دیگر هم مسئلهى علوم انسانى است … حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور بهوجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بىنیاز بدانیم – نه، برخى از علوم انسانى ساختهوپرداختهى غربىها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد – حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آنوقتى صحیح و مفید و تربیتکنندهى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهانبینى الهى باشد؛ این امروز در دانشهاى علوم انسانى در وضع کنونى وجود ندارد؛ روى این بایستى کار کرد، فکر کرد.»
[۹] امام علی (ع): یَا هَمّامُ! المُؤمِنُ هُوَ الکَیِّسُ الفِطن؛ مؤمن، زیرک و هوشمند است. » نهجالبلاغه، خطبهی همّام، نسخه صبحی صالح، ص۳۰۳، خطبه ۱۹۳ .
[۱۰] برای بررسی قوای ادراکی انسان از منظر دین و فلسفهی غرب و فلسفهی اسلامی، به جلسات متعدد «انسانشناسی» در کلبه کرامت و نیز جلسهی «انسانشناسی فلسفیـدینی» حقیر رجوع شود.
[۱۱] آرش حیدری، فیسبوک شخصیاش: Arash Heydari .
[۱۲] فرانسیس بیکن، معتقد بود چهار مانع و پیشداوری بر سر پژوهش حقیقی وجود دارد و آنها را ذیل چهار نوع بت معرفی کرد: بت قبیله، بت غار، بت بازار، بت کلاس (نمایش)، که عبارت است از خطاهایی که از تعلیمات و استدلالهای غلط فلاسفه و ارائهدهندگان نظریات، حاصل میشود. برای اطلاعات بیشتر رک: محسن جهانگیری، احوال و آثار و آراء فرانسیس بیکن، تهران، علمیو فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۹ ؛ یا رک: آلن چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، سمت، ۱۳۷۹ .
[۱۳] قرآن مجید، سورهی مبارکهی لقمان، آیهی ۶ ؛ سورهی مبارکهی حج، آیهی ۹ .
[۱۴] الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّه ـ سورهی مبارکهی هود، آیهی ۱۹؛ سورهی مبارکهی ابراهیم، آیهی ۳؛ سورهی مبارکهی توبه، آیهی ۳۴ .
[۱۵] آرش حیدری، فیسبوک شخصیاش: Arash Heydari .
[۱۶] آرش حیدری، فیسبوک شخصیاش: Arash Heydari .
[۱۷] تاریخ فلسفهی یونان ، دبلیو. کی. سی. گاتری، ترجمه حسن فتحی، انتشارات فکر روز، جلد دهم فارسی، ص ۲۲
[۱۸] آرش حیدری، فیسبوک شخصیاش: Arash Heydari .
[۱۹] رک: استاد حسن عباسی، دروهی کلبهی کرامت، جلسات: ۴۳۵، ۴۳۸، ۴۴۰، ۴۴۲، ۴۴۵، ۴۴۷.
[۲۰] رک: استاد حسن عباسی، دروهی کلبهی کرامت، جلسات: ۹، ۱۶۰، ۱۷۵، ۲۴۱، ۲۴۲، ۳۷۲، ۵۱۴.
[۲۱] رک: استاد حسن عباسی، دروهی کلبهی کرامت، جلسات: ۷، ۸، ۱۲، ۱۲۱، ۳۴۰.
[۲۲] إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.
منبع: سایت دکتر عباسی
جوابیه ارائه شده جناب افتخاری،چهارچوب سازمان یافته و قابل دفاع دارد.
از منطق تحلیلی این عزیز بزرگوار حمایت میکنم.
نقد انهایی که سخنان استاد را موهن و عجیب دانسته اند،نیز جای تعجب برای ما ندارد.به هر حال رستاخیز در هر عرصه ای و از جمله نقد علم ،آداب و ادب خود را نیاز دارد که فیلسوف علم اعتباری و تریبون ساز ما از ان اگاهی اولیه ندارد.
سوال ما این است از دوست فیلسوف نما و نقاد علممان:علمی که شما مدافع ان هستید،واجد چه اصولی است؟ جایگاه تعالی در ان کجاست و....؟
با احترام