جوابیه به نقد سخنرانی استاد حسن عباسی در دانشگاه علامه طباطبایی
جوابیه به نقد سخنرانی استاد حسن عباسی در دانشگاه علامه طباطبایی
باشگاه استراتژیست های جوان
پس از سخنرانی اخیر استاد حسن عباسی در دانشگاه علامه طباطبایی این بار ظاهرا علیرغم رویه همیشگی که هیچکس از اساتید هیچکدام از دانشگاههای کشور را یارای پاسخگویی نبود، یکی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی (آقای آرش حیدری) پاسخی هرچند غیر علمیروی صفحه فیسبوک شخصی خود منتشر کردند؛ باشگاه استراتژیستهای جوان نیز در جهت روشن شدن حقیقت برای ایشان و دوستانشان در دانشگاه علامه جوابیه ای که توسط یکی از دانشجویان اندیشکده یقین آماده شده است را منتشر میکند.
ضمن تشکر از آقای محمد بحرینی، نویسنده این جوابیه ابتدا شما را به خواندن انتقادات این استاد دانشگاه علامه دعوت میکنیم:
برای همهی دوستان ارزشی و منتقدی که در سخنرانی امروز بودند. در دفاع از علم به ما هو علم و فارغ از دستهبندی سیاسی.
امروز بنده خدایی آمده بود دانشکده و کشف بزرگش را فریاد میزد. «بنیاد علوم غرب از زیستشناسی تا ریاضیات در الهیات مسیحی است». این حرف آنقدر در فلسفه علم تکرار شده است که هر متنی را ببینیم رد و نشان این ادعا را میتوان پیدا کرد. ریشهی علم در اسطوره مسئلهای است که از آدورنو بگیرید تا فرکلاو مطرح میکنند. فرکلاو میگفت «علم با افسانهی پریان هیچ فرقی ندارد». فوکو در نظم اشیا این فقدان بنیاد متقن را نشان داد. این حرف در وهلهی اول حرف غلطی نیست؛ اما ریشهدار بودن علم غربی در تثلیث مسیحیان را از اعتبار نمیاندازد چراکه این علم موشک هوا میکند، تریبون درست میکند و… . نقادی علم در معنای عام حرف تازهای نیست که بعضی دوستان آن را از متفکران منتقد غربی میگیرند و بر سر غرب میکوبند. خب قبول ما هم منتقد غرب، نقد آدورنو و فوکو و فرکلاو و همهی فلاسفهی علم را پاورپوینت میکنیم میآوریم و فکر میکنیم کشف بزرگی کردهایم. بعد که میخواهیم برسیم به تأسیس علم دگرگون تنها کارمان میشود کشیدن سر فحش به اول تا آخر دانشگاه. دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند. سنگر گیری در اندیشههایی که بهنقد بنیادهای علم میپردازند هیچچیز به کسانی نمیدهد که میخواهند علمیدینی تأسیس کنند جز اینکه به این نتیجه برسند که اندیشهی دینی یک حقیقت است در میان هزاران و این مسئله پیامدهای بسیار ویرانگری برای اندیشهی دینی دارد چراکه باید از اصالت خودش دست بشورد.
برخی اوقات درگیر شدن در سیاسی بازی بحث در مورد همهچیز را به لجن سیاست آلوده میکند. اینکه علم غربی ریشه در الهیات مسیحی دارد یکچیزش کم است و آنهم گسستن این علم است از پروبلماتیک تفکر الهیاتی که به خلق موشک و ماهواره و … میرسد که خود ما هم به داشتنشان افتخار میکنیم. تمام حرفهای باشلار، کانگیم، آلتوسر و فوکو بر همین اساس است. خب این چه جور تأسیس علمیاست که نقد عقل غربی را هم از غرب میگیریم. این دوستان فراموش کردهاند که اگر هم میخواهند از اندیشهی دینی دفاع کنند نروند ابزارهایشان را از فرکلاو و آدورنو و خیل اسامیکه ذکرش رفت بگیرند. سلب را که از غرب میگیریم وقتی هم به ایجاب میرسید که از بیولوژی و زیستشناسی جن حرف میزنید خب معلوم است هیچچیز تأسیس نمیکنید. محمد عبدو، اکبر احمد، الیاس با یونس، وین دیویس، نصر حامد ابوزید و… کسانی هستند که خیلی قبلتر از این دوستان شبهدانشگاهی خیلی از این حرفها را در مقام نقادی علم غربی زدهاند. اینکه نشد، همهی نقد غرب را از غرب بگیرم و در مقام تأسیس برسم به این نقطه که «رد کردن چراغقرمز جرم نیست گناه است و فرد نباید جریمه شود که گناهش را بخرد». بعد هم صدا را بالا ببرم همهی دانشگاهیان را به لجن بکشیم؟ خب خود شما توان نقد علم غربی را هم که از غرب گرفتید که تنها بخش قابل دفاع حرفتان بود. تأسیسش چه شد پس؟ در مقام تأسیس که تازهکار دغدغهمندان باید شروع شود فقط فحش میدهیم؟ بخش اول حرف که حرف غربی بود. بخش دوم حرف هم که فحش بود. ببخشید کار شما دقیقاً چه بود در این نقطه؟
به دوستانی که از سخنان ایشان برآشفته شدند عرض میکنم این ادعاها پاسخ ندارد چراکه سفسطهای عظیم در آنجا قرار دارد و هیاهوی بیاساس است. دوستانی که در چارچوب اندیشهی دینی دغدغه دارند به جرات به شما عرض بکنم انبوهی از بزرگان در اندیشهی دینی وجود دارند که خواندن آنها بسی راهگشا و روشنگر است از شیخ شهید گرفته تا صدرا و ابنسینا و… . همه درگیر معرفت الهیاند از بین زندگان هم کم نداریم کسانی را که در چارچوب اندیشهی دینی سخن میگویند و کلی هم استدلال دارند که پروژههای معرفتشناختی خواندنی محسوب میشوند. هر چه بیشتر بخوانیم اسیر هیاهو نمیشویم.
جوابیه
با سلام و احترام خدمت آقای آرش حیدری
در ابتدا از شما به خاطر تدریس و خدمت به علم و تفکر برای اعتلای کشور عزیزمان تشکر میکنم. به امید روزی که ایران بزرگ مهد علم و دانش برای جهانیان باشد چراکه ظرفیت آن را دارد.
بی حاشیه سر اصل مطالب میروم:
۱) دفاع از علم به ما هو علم فارق از دستهبندیهای سیاسی: بیانصافی است که هرگاه از علم با مبانی اسلامیصحبت میکنیم بگویید علم را سیاسی کردید! خوب است بدانیم که اتفاقاً در این بهاصطلاح علم غربی و به تعبیر صحیحتر ساینس غربی پر است از سیاسیکاری، سوفسطایی گری و … . مارکس، فروید، داروین، انیشتین و بسیاری دیگر از دانشمندانی که مهمترین گزارههای علمیرا در دوران اخیر تولید کردهاند یهودی بوده و به اعتراف خودشان خیلی از گزارههای بهاصطلاح علمیرا از مبانی دینی و حتی خرافی خود گرفتهاند. عقدهی ادیپ، ارکتایپها، تحلیل رؤیا، شیوهی اعتراف گیری در روانکاوی و … تنها نمونههایی از آن است.
ساینس که همان سوفسطاییگری گذشته است را به نام علم، جنایت را به نام حقوق بشر، سازمان دول پیروزمند جنگ جهانی دوم را به نام سازمان ملل، فحشا را به نام هنر و دروغ و ریاکاری را به نام سیاست به خورد ملتهای کنونی دادهاند و کوچکترین نقدی را حرکت علیه علم، هنر، حقوق بشر و… قلمداد میکنند تا با کمترین زحمت رقبای خود را کنار بزنند و چه آسان ما همین فریب میخوریم! یادمان میرود که در چه جهانی و با چه مدیریتی زندگی میکنیم. خیر آقای حیدری، اتفاقاً این حرکت انقلاب اسلامیایران است که میخواهد سیاست، علم، هنر، رسانه و حقوق بشر را به معنای واقعی کلمه و بهدوراز سیاسیکاری به دنیا عرضه دهد و تئوریسینهایی چون استاد حسن عباسی و دیگر بزرگان پیشروان این حرکت هستند.البته استفاده سیاسی از علم در غرب و بنیانهای سیاسی علم در غرب چهارچوبهای عمیقی و زیادی دارد که از حوصله این نوشته خارج است.
۲) این علم موشک هوا میکند، تریبون درست میکند و …: امام خمینی همیشه میگفت: غرب در تکنولوژی و صنعت پیشرفته است. چرا در فرهنگ، سیاست، حقوق بشر، سبک زندگی، فلسفهی اخلاق و … از غربیها الگو بگیریم؟! یعنی چرا در مسائل اجتماعی و علوم اجتماعی از غرب الگو بگیریم؟! این مغالطهی بزرگی است که چون غربیها به کرهی ماه رفتند پس در علوم اجتماعی هم از غرب استفاده کنیم. آنها به کرهی مریخ هم بروند به کهکشانهای دیگر همسفر کنند نمیتوانند مشکلات اجتماعی خودشان را حل کنند. مشکل خانواده، افسردگی و اضطراب، کاهش جمعیت، در روانشناسی مشکل بحرانهای گوناگون اقتصادی که به تعبیر ژوزف استیگلیتز (برندهی دو جایزهی نوبل اقتصاد) در کتاب سقوط آزاد: «این اقتصاد عالم نیست که دچار سقوط آزادشده. بلکه علم اقتصاد در حال سقوط آزاد است.» و مشکلات سیاسی اعم از نژادپرستی، تبعیض و بیگناه کشی در دنیا، دفاع از دیکتاتورها، انواع لشکرکشیها و کودتاها که تمامیاینها ریشه در این علوم سیاسی ماکیاولیستی دارد، همه و همه مشکلات و بحرانهای اجتماعیای است که غرب با آنها مواجه است. کافی است نگاهی به ترند ۲۰۵۰ دولت آمریکا بیندازید و ببینید که برای ۴۰ سال آیندهی خود هیچ افق روشنی را متصور نیستند؛ و بازهم به قول امام پیشرفتهای غرب در ابزارآلاتی است که ساخته که بسیاری از اینها هم برای آدم کشی است.
لذا این است که میبینیم همین علم موشک هوا میکند ولی آن را بر روی انسانهای بیگناه در هیروشیما و ناکازاکی، صبرا و شتیلا، حلبچه، بوسنی و … میاندازد. دو جنگ جهانی در یک قرن راه میاندازد و ۷۰ میلیون کشته بر جا میگذارد. به تعبیر برژینسکی در کتاب خارج از کنترل: این تعداد کشته از مجموع کشتههای همهی جنگهای تاریخ بیشتر بوده است. به تعبیر ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن: کشتههای جنگ اول جهانی بهاندازهی همهی کشتههای جنگهای اخیر تاریخ است چراکه کشتار صنعتی شده است. به قول امام خمینی: این تمدن نیست و بلکه «توحش تجهیز شده» است؛ و چقدر حیف که وقتی داشت علوم سیاسی با این مبانی ضد بشری جای خودش را به علوم سیاسی بر مبنای قرآن و نهجالبلاغه میداد، ۱۶۰ استاد علوم سیاسی به رییسجمهور نامه دادند و جلوی به قول خودشان کودتا علیه علوم سیاسی را گرفتند. همین علم تریبون درست میکند اما به خاطر مبانی همین علم سیاست، امپراتوری فعلی رسانهای عالم را رقم میزند که مختصاتش بر همگان روشن است. آری همهی این استفادههای غلط و ضد بشری از علم برمیگردد به مبانی علوم انسانی.
اگر بیشتر از این توضیح خواستید بفرمایید تا مقالهی «چرا علوم انسانی اسلامی؟» را که خودم نوشتهام برایتان بفرستم. البته این مقاله ۲۵ آذر بر روی وبسایت باشگاه استراتژیستهای جوان قرار گیرد.
۳) نقادی علم را از متفکران غربی میگیرند بعد که میخواهیم برسیم به تأسیس علم دگرگون تنها کارمان میشود کشیدن سر فحش دادن: علت آنکه استاد عباسی نقد غرب را از خود غرب بیان میکنند جدال احسن است که در قرآن آمده. اولاً ببینیم در خود غرب بعضی اندیشهها زیر سؤال است و آنها را وحی منزل قلمداد نکنیم و جرئت تفکر و نقادی داشته باشیم. ثانیاً هرگاه استاد عباسی در رشتهای نقادی میکنند همه میگویند «مگر شما تحصیلکردهی آن رشته هستی.» تا ایشان بیایند صلاحیت خودشان در کارشناسی آن رشته را ثابت کنند وقت و حوصلهی زیادی را میطلبد. این است که برای صرفهجویی در وقت از نقد خود غربیها استفاده میکنند. در رابطهی با تولید علوم جایگزین هم باید بدانید فرصت کوتاه سخنرانیهای عمومیاستاد عباسی اجازهی طرح نظریات جایگزین را نمیدهد و بحث ابتر میماند. در این فرصتهای کوتاه تنها میتوان مطالبی را عنوان کرد که شنونده را به فکر فروبرد و کنجکاو کند. لذا بعد از سخنرانی استاد در هر دانشگاه سیل دانشجویانی از همان دانشگاه برای شرکت در جلسات کلبهی کرامت سرازیر میشوند. بحثهای تکمیلی را میتوانید در سلسله جلسات کلبهی کرامت باحوصله و سر فرصت دنبال کنید. اینکه میفرمایید دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند قضاوتی عجولانه بود. پیشنهاد میکنم نظریات استاد عباسی با موضوعات زیر را ازنظر بگذرانید:
تعالی در مقابل توسعه / جامعهی رحمیو جامعهی هجری / اقتصاد و جامعهی ملکی / اقتصاد و جامعهی معادی / کدآمایی / جامعهی سعیده / جامعهی رشیده / بیولایف و جامعهی فطری / جامعهی فطری و جمهوری تقوا / ادب حضور / متافیزیک حضور / حکمت حضور / طرح جامع حضور / طرح جامع هجرت / علم هجری / نقشهی انسان در قرآن / سلسله بحثهای تاریخ طرحریزی استراتژیک اسلام / سلسله بحثهای تاریخ طرحریزی استراتژیک یهود / سلسله بحثهای دکترینولوژی / سلسله بحثهای شورش علیه طمع (که بحثهای اقتصادی استاد حسن عباسی است) / دکترین بیع و …
رویکردهای بومیشدهی دانش دکترینولوژی بر مبنای قرآن:
رویکرد آیت مدار / رویکرد عرصه مدار / رویکرد انسانمدار / رویکرد معرفتمدار / رویکرد ستیزهمدار / رویکرد ولایتمدار / رویکرد فرقانمدار / رویکرد مشتریمدار / رویکرد حدودمدار / رویکرد مسجدمدار / رویکرد جهدمدار / رویکرد عاقبتمدار / رویکرد حیاتمدار / و … .
نقد فیلمها و سریالها و … .
پس از بررسی نظریات فوقالذکر یکبار دیگر بر روی حرفتان فکر کنید که گفتید: دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند.
۴) بیولوژی و زیستشناسی جن: با نگاه محدود و بستهی پوزتیویستی به علم معلوم است که از جن و ملک و غیب و خدا و … . هیچ خبری نیست. حالآنکه آیا اینها وجود در عالم خارج ندارند؟ مبنای نگاه اسلام به علم فراتر از نگاه پوزتیویسم است. صهیونیسم با ترویج نگاه دگماتیک و جزمیپوزتیویستی به علم، پیشرفت علم را کند کرده است و همهی مغزها و دانشمندان را (به برکت امپراتوری رسانهای خود) وادار کرده که در همین زمین محدود بازی کنند و این نگاه جزمیو مغرضانه را به یک استاندارد جهانی بدل کرده است. حالآنکه خود در علوم مربوط به جن و ارتباط با جن و … ید طولایی دارند و انواع استفادههای سیاسی، فکری و … را از آن میکنند.
۵) محمد عبدو و دیگران خیلی خدمات ارزشمندی به اسلام، علم و تمدن بشری کردهاند اما نباید به گفتههای آنان اکتفا کرد و میبایست در این مسیر حرکت رقم زد. استاد حسن عباسی جزو معدود افرادی است که ضمن تسلط بر اندیشهی قدما در مقام تولید نظریه و تولید علم بر مبنای قرآن نه در حرف که در عمل ید طولایی دارد که با آشنایی با مباحث فوقالذکر به گوشهای از این نظریات کاملاً امروزی و متناسب با تحولات و مناسبات روز آشنا خواهید شد. محمد عبدو، سید قطب، سید جمال و پیروان آنها صدسال است که در حال تدوین تئوری برای تمدن سازی نوین اسلامیهستند. در مقام نقادی علم غربی شاید خیلی اشتراکات با آنها داشته باشیم اما مبنای نگاه آنها به اسلام سلفی است و نه شیعی؛ و دیدیم حال که بعد از صدسال قدرت سیاسی به دستشان رسید چگونه ناشیانه و بهسرعت این موقعیت را از دست دادند. واقعیت آن است که با مبانی نگاه سلفی به اسلام نمیتوان تمدن سازی کرد.
۶) صدا را بالا ببرم همهی دانشگاهیان را به لجن بکشیم: باید واقعیت اسفباری را خدمت شما عرض کنم. گوشههای کوچکی از حقیقت دردآور تمدن امروز را در ابتدای عرایضم برای شما گفتم. واقعیت آن است که ما ایرانیان به گنجینهی معارف اسلامیبرای نجات انسانهای امروز دسترسی داریم و جالب اینجاست که اکثر ما نهتنها از واقعیت پشتصحنهی علم، رسانه، هنر، حقوق بشر، سیاست و … خبر نداریم بلکه چه رسد به آگاهی و اشراف دقیق به مبانی اسلام. در این شرایط با ادبیاتی باید صحبت کرد تا تحرکی در جامعه به وجود آید و نام این به لجن کشیدن نیست. بلکه تلنگری برای به خود آمدن است. همانند ادبیات پیامبر اکرم، علی، زینب، ابوذر و دیگران که همواره جامعهی زمان خود را از حقایق آگاه کردند.
۷) تأسیس چه شد پس؟ در مقام تأسیس که تازهکار دغدغهمندان باید شروع شود فقط فحش میدهیم؟ گوشهای از نظریات تولیدشده توسط استاد عباسی را در ابتدای این نوشته تیتر وار برای شما گفتم.امیدوارم آنها را باحوصله و سر فرصت بررسی کنید. من بررسی کردهام در آنها فحش وجود ندارد. دکتر عباسی تنها ایرانی در قید حیات هستند که نظریهای از او در دانشگاههای معتبر جهان به نام ایشان تدریس میشود: «نظریهی جنگ نامتقارن». با شما موافقم که هر چه بیشتر بخوانیم اسیر هیاهو نمیشویم.
۸) این ادعاها پاسخ ندارد: فکر کنم اشتباه تایپ کردید و این را میخواستید تایپ کنید: برای این ادعاها پاسخی نداریم. اشکالی ندارد شاید هم رویتان نشده است.
۹) شیخ شهید تا ملاصدرا و ابنسینا: اینان خدمات علمیارزشمند کم ندارند؛ اما آیا با اندیشههای حتی ملاصدرا میتوان شرایط کنونی که عصر قدرت نرم و انسان بایوسایبورگ و جنگ جهانی چهارم و آژانس امنیت ملی آمریکا و نظریهی بازیها و سیطرهی رسانه بر ضمیر ناخودآگاه و پورنوکراسی و کانسیومرکراسی و جهان موازی و ترنس مدرنیسم است را حتی شناخت؟ تا چه رسد به اینکه مدیریت کرد. به قول آیتالله نکونام اگر ابنسینا امروز بود تمام کتابهایش را پاره میکرد و مطالب جدید تولید میکرد. پیشنهادی دوستانه و برادرانه دارم. رشتهی جامعهشناسی را رها کنید. چراکه در خود غرب میگویند جامعهشناسی مرد و جایش را به علوم استراتژیک داده است. با علم جامعهشناسی نمیتوان تحولات سریع و پیچیدهی تمدنهای امروزی را مدیریت کرد. در تمام کتابهای درسی جامعهشناسی در دانشگاههای ایران واژهی ترنس مدرنیسم را دیدهاید؟ یا هنوز تا پستمدرنیسم در کتابهای درسی ما وجود دارد؟ البته تخصص اصلی دکتر عباسی دانش دکترینولوژی است که عمیقتر و کلیدیتر از علوم استراتژیک است و دانشی بسیار مهم و کلیدی در رابطه با تمدن سازی است. دکتر عباسی پدر دانش دکترینولوژی در ایران است و تاکنون دهها رویکرد این علم را بر مبنای قرآن بومیکرده است. تاکنون پایاننامههای بسیاری بر مبنای نظریات تولیدشده توسط ایشان در دانشگاههای معتبر آمریکا، انگلیس، ایران و … بهوسیلهی دانشجویان در محیط آکادمیک دفاع شده است.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دکتر عباسی و اندیشکده ی یقین در سطح جهان مطرح است. با جستجوی انگلیسی در فضای سایبر بیشتر به شخصیت و عمق علمیایشان پی میبرید تا جستجوی فارسی. رفتوآمد دانشمندان جهان به اندیشکده ی یقین بیشتر از دانشمندان ایرانی است. الگوی طراحی مرکز تحقیقاتی دکتر حسن عباسی حوزههای علمیهی دوران شیخ بهایی و کالج دو فرانس (مهمترین کرسی نظریهپردازی اروپا) و ترودوک (مهمترین کرسی نظریهپردازی ایالاتمتحده) میباشد. اگر شما هم در محیطی درک نشوید گاهی عصبانی میشوید. بر حکیم خرده نگیرید که محاسن و خدمات علمیایشان آنقدر زیاد هست که برخی رفتارهای صریحشان به چشم نیاید. اگرچه معتقدم که صراحت ایشان اکثر مواقع به دلیل شجاعت ایشان است. مسائلی که ایشان در سخنرانی خردادماه مشهد سال ۸۳، ۱۰ خرداد ۸۸، ۳ خرداد ۸۸ و … عنوان کردند را کمتر کسی جرئت بیان دارد و کمتر کسی تحمل زندان کشیدن … .
به امید ایران فردا