اساس این سیستم، شیطانی است
اساس این سیستم، شیطانی است - مستند «رازهای پنهان پول»/4
خبرگزاری مشرق
مطالعاتآزاد تیتر یک - مستند چهار قسمتی که خلاصه قسمتهای اول، دوم و سوم آن را قبلا از نظر گذراندید و اکنون قسمت چهارم آن را پیش رو دارید ساخته مایک ملونی مستندساز آمریکایی است. این مستند به صورتی کاملا ساده و با زبانی غیرعلمی و روان نحوه انجام بزرگترین کلاهبرداری تاریخ را که همان چاپ پول بدون پشتوانه در جهان است را توضیح میدهد و از زبان بزرگترین اقتصاددانان ایالات متحده اثبات میکند که نظام مالی ایالات متحده در لبه پرتگاهی است که فرار از آن را متصور نیست.
زمانی که یک خانواده میتوانست با دستمزد یک نفر زندگی کند سالها است که گذشته و همه مردم دنیا در درون خودشان حس میکنند که اقتصاد دنیا یک مشکلی دارد اما کمتر کسی میداند این مشکل چیست. اوضاع مالی جهان هر روز خرابتر میشود. فهمیدن راز بزرگترین کلاهبرداری تاریخ مسیر زندگی شما را تغییر خواهد داد.
همیشه گفتهاند که پول علف خرس نیست اما حقیقت این است که سیستم بانکداری مدرن باسرعتی بسیار بیشتر رشد علفها پول چاپ میکند. بیشتر مردم نمیدانند که پول چگونه چاپ میشود و اقتصاددانان و بانکداران این نکته را آنقدر پیچیده جلوه میدهند تا مردم از آن دست بردارند. مدلی که به تحلیل آن میپردازیم و مشتش را برای شما باز میکنیم مدلی است که در همه دنیا در حال اجرا است. داستان از این قرار است:
بانک مرکزی و دولت، اشتباها یا عمدا به پولهای کاغذی، پایه پولی میگویند در حالی که در واقع پایه کارنسی است چون پول واقعی نیست. پول واقعی باید ذخیرهکننده ارزش باشد و ارزش خریدش را در طول زمان حفظ کند. درواقع در جهان امروز پول کاغذی دیگر حتی یک رسید کمارزش هم نیست بلکه یک ادعانامه بیخود است و چیزی جز یک مشت عدد و رقم نیست.
خزانه، پولهای ایجاد شده را در بخشهای مختلف دولت سرمایهگذاری میکند و کسری بودجه دولت از همینجا آغاز میشود. بعد از طریق خدمات عمومی و برنامههای اجتماعی و جنگها، کارمندان دولت و سربازان و طرفهای قرارداد حقوقهای دریافتیشان را در بانک ذخیره میکنند.
در گام بعد، چیزی به نام وام دادن با ذخیره جزیی وارد میدان میشود یعنی بانکها اجازه پیدا میکنند که بخشی از حقوق دریافتی شما را نزد خود نگاه دارند و بقیه آن به دیگران وام بدهند. نرخ سود آن هم میتواند متفاوت باشد مثلا 10%.
اگر شما 100 دلار نزد بانک بگذارید، بانک بدون اینکه به شما بگوید 90 دلار آن را به یک شخص دیگر وام میدهد. بانک باید 10 دلار از پول شما را نگاه دارد برای زمانی که شما نیاز به پول داشتید. به این ذخیرههای 10 دلاری پول گاوصندوقی میگویند. اکنون بانک 10 دلار نقد دارد و به جای 90 دلار مابقی پول شما چکپولها و تعهدات بانکی را داراست.
در واقع بانکهای تجاری با دادن هر وام پول خلق میکنند و به سادگی و با اضافه کردن اعداد در دفتر حسابداریشان در ازای تعهد پرداختی که وامگیرنده میدهد این کار را میکند.
در واقع وقتی پولها در بانکها توسط مشتریان سپردهگذاری میشود بانکها آنها را وام میدهند. و بعد دوباره سپردهگذاری میشوند و باز هم وام داده میشوند و باز هم و باز هم اعتبار بانکی خلق میشود. این همان چیزی است که بیشتر عرضه پولی دنیا را ایجاد کرده است. در واقع 92 تا 96 درصد تمام نقدینگی موجود توسط دولتها ایجاد نشده بلکه در سیستم بانکی ایجاد شده.
تزریق این همه پول به جامعه شاید در ظاهر خوب باشد اما در واقع باعث افزایش قیمتهای میشوند. هرچه عرضه پول بیشتر، بالا رفتن قیمتها بیشتر. این عامل ایجاد تورم است. تعریف درست تورم بالا رفتن عرضه پول است در حالی که بالا رفتن قیمتها فقط نشانه تورم است. پس سر و ته سازوکار پولی ما چیزی نیست جز دو نوع دلار که توی این کلاهبرداری جادویی ایجاد میشوند:
یکی تعهدات پرداختی است که خزانه و بانک مرکزی با هم رد و بدل میکنند و یک مشت عدد و رقم که بانکهای عامل در کامپیوترهایشان وارد میکنند.
اکنون میرسیم به جالبترین بخش اقتصاد مدرن:
ما برای به دست آوردن کمی از این پولها کار میکنیم. بالاترین ثروت، عمر ما است که ما آن را در جهت جمع کردن یک مشت عدد و رقم تلف میکنیم. و حالا این اعداد نماینده تمام زحمات و عرقریختنهای ما شدهاند. این خود ما هستیم که به این پولها ارزش دادهایم. اما تمام تلاشهای ما به صورت مالیات از حساب ما و تلاش ما کسر میشود و به خزانه میرود.
حالا بخش مهم اینجاست:
بیشتر مالیاتهای ما برای ساخت مدرسه و جاده و خلاصه خدمات عمومی استفاده نمیشود بلکه صرف پرداخت سود اوراق قرضهای میشود که بانک مرکزی آنها را خریده است. در واقع بانک مرکزی به ما حقه میزند. و اما یکی از بزرگترین رازهای آنها این است که قبل از تاسیس بانک مرکزی هیچ نیازی به اخذ مالیات از درآمد اشخاص نبود و درست هنگام افتتاح بانک مرکزی بود که اجباری شدن مالیات بر درآمد در قانون اساسی تصویب شد. چرا؟
ابتدا باید بدانیم که مفهوم سقف بدهی چیست. این مفهوم بر یک تناقض بنا شده. چه اتفاقی میافتد اگر ما وام نگیریم؟ یا چه اتفاقی میافتد اگر دولت سعی کند دیگر کسری بودجه به وجود نیاورد.
با این حساب، چیزی به نام سقف بدهی هم احمقانه است و هم فریبکاری. اساس سیستم مالی امروز جهان طوری طراحی شده که برای ادامه حیات همیشه به مقدار بیشتری بدهی نیاز دارد. در نتیجه سیاستمداران هر بار بازی را ادامه میدهند و سقف بدهی را تا نهایتش بالا میبرند تا اینکه سیستم فروبپاشد. به عبارت دیگر آنها فقط نمیخواهند که سیستم در زمان آنها بپاشد.
با تحمیل کردن نقدینگی بیش از حد به جامعه، قدرت خرید ما نابود شده است. تورم، یک مالیات تدریجی و پنهانی است که حاصل این نظام بدهیپایه است. این سیستم به نفع کسانی است که این نقدینگی را ایجاد کرده است و قبل از دیگران از آن استفاده میکنند. آنها قدرت خرید شما را میدزدند و به بانکها و دولتها منتقل میکنند.
نحوه کار کل این سیستم
مرحله نخست: دولت تعهدات پرداخت معتبری را ایجاد میکند و با این اوراق قرضه بدهی ملی را افزایش میدهند و مردم را برای پرداختشان تحت فشار میگذارند.
مرحله دوم: این تعهدات پرداخت معاوضه میشوند تا نقدینگی خلق بشود. خزانه اوراق قرضه را به بانکها میفروشد و بعد بانکها این بدهی ملی ما را در ازای سود به بانک مرکزی که خودشون صاحبش هستند میفروشند. بانک مرکزی دستهچکش را که یک پنی هم توی آن نیست باز میکند و اون تعهدات پرداخت را با تعهد پرداختی که خودش میدهد میخرد، همان چکها که محل حسابی خالی کشیده میشوند. بعد آن چکها را به بانکها میدهند که همان پول نقد هستند و بعد کل این فرآیند تکرار میشود. این باعث تجمع اوراق قرضه در بانک مرکزی و تجمع نقدینگی در خزانه میشود که البته چیزی جز مشتی عدد و رقم نیست. سپس خزانه این اعداد و ارقام را در بخشهای مختلف دولت هزینه میکند.
مرحله سوم: دولت این نقدینگیها را در پرداخت تعهدات، خدمات عمومی و جنگ هزینه میکند. بعد حقوق بگیران و طرفهای قرارداد دولت، پولهای دریافتیشان را در بانکها سپردهگذاری میکنند.
مرحله چهارم: بانکها این نقدینگی را چند برابر میکنند با جادویی به نام وامدهی با ذخیره جزئی. یعنی دزدیدن بخشی از سپردههای همه و وام دادن آن به بقیه. این وامها با به عنوان سپرده بانک وارد میشوند و باز از روی آنها دزدی میشود. و این فرآیند تکرار میشود و عرضه نقدینگی را به شدت افزایش میدهد. بعد ما برای به دست آوردن مقداری از این اعداد کار میکنیم و به مرحله پنجم میرسیم:
به درآمدهای ما مالیات تعلق میگیرد و همه مالیاتها به خزانه میرود تا بتواند اصل و سود اوراق قرضهای که توسط بانک مرکزی خریده بود را بپردازد.
مرحه ششم: سیستم جوری طراحی شده که دائما به مقدار بیشتری از بدهی نیاز دارد و در نهایت زیر بار خودش فرو خواهد ریخت چون سیاستمدارها به این روند ادامه میدهند.
مرحله هفتم: مالکان پنهانی سیستم، سهمشان را دریافت میکنند. بانکهای بزرگ جهان صاحب بانک مرکزی آمریکا هستند. این بانکها هم از فروش بدهی آمریکا به بانک مرکزی سود میبرند و وقتی هم که بانک مرکزی سود سپردههای آنان را میپردازد سود میبرند.
با اینکه اوضاع به شدت خراب است اما یک امید بزرگ هم وجود دارد. چون شما مخاطبان، بزرگترین تهدید این سیستم هستید. ما باید سعی کنیم که این کارکردهای شیطانی این سیستم را همه باور کنند.
دانلود کامل قسمت چهارم