سایه های شوم. نقدی بر فیلم فرشتگان قصاب
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۵۵ ق.ظ
گروه تحلیلی تیتر یک - گاه برای رسیدن به هدفی بزرگ، باید گذر کرد. گذر کرد از سنگلاخ ها و مسیرهای صعب العبوری که در پیش روی ماست. باید بلند شویم تا آزاد شویم. باید بیدار شویم تا غل و زنجیرها را یک به یک بشکنیم. برای رهایی از خفت و خواری که گریبانگیرمان شده، باید سایه های شومی که بر سرمان سنگینی می کند را از میان برداریم تا نور حقیقت، راه گشای ما و آیندگان مان قرار گیرد. پیش به سوی آزادی حقیقی و آزادگی جاودانی.
خلاصه ی فیلم فرشتگان قصاب
در سی و یکمین جشنواره فجر، شاهد نمایش فیلمی زیبا و متفاوت با موضوع قاچاق اعضای بدن در سینمای ایران بودیم. فیلمی که چشم مخاطبانش را به روی حقایقی باز کرد که شاید کمتر از قاب سینما شاهد آن بوده اند.
فرشتگان قصاب، تقابل دو نیروی خیر و شر را به تصویر می کشد. در یک طرف، مردم مظلومی که در چنگال ظالمانی چون آمریکا و صهیونیست ها اسیرند و در مقابل، دشمنانی که برای دستیابی به چیزهای با ارزشی که در آن سرزمین است، دندان تیز کرده اند. فرهاد و گیسو دو جوان عاشقِ افغانی هستند که در انتظار شیرین تولد فرزندشان به سر می برند و برای خرید لوازم مورد نیاز نوزادشان به بازار رفته اند. بعد از سفارش خرید، با هم به سمت مدرسه ای که گیسو معلم آن مدرسه است می روند. اما آن روز مانند روزهای قبل نیست. گرفتار شدن گیسو در مدرسه و تلاش فرهاد برای نجات او و حوادثی که در آن شب رخ می دهد و .... .
بهتر است این فیلم را ببینید.
نکات برجسته ی فیلم
فرشتگان قصاب، قصد نشان دادن جنایاتی خاموش از سوی صهیونیست ها با همکاری یار دیرینش یعنی آمریکا را دارد. جنایاتی که در سرزمین افغانستان رخ می دهد و البته می تواند هر جای دیگر هم اتفاق بیفتد. نگاهِ سهیل سلیمی نویسنده و کارگردان فیلم ، فقط محدود به روایت زندگی یک زن و شوهر عاشق پیشه افغانی نیست. حتی فقط مربوط به سرزمین افغانستان هم نیست. نگاه این داستان و این فیلمساز، یک نگاه جهانی است که در سر تا سر فیلم به خوبی مشهود است. این فیلم، دارای فیلمنامه ای قوی و داستان جذابی است که از نقاط عطف زیادی برخوردار است. در طول داستان، اتفاقات مختلف و زیادی رخ می دهد که موجب می شود مخاطب، فیلم را با حساسیت و دقت دنبال کند. کارگردان، دکوپاژ خوبی ارائه داده است. برش های زیاد، کوتاه بودن طول نماها و فیلمبرداری از زوایای مختلف که مخصوص فیلمهای پر زد و خورد و جنگی است، نشان دهنده ی هوشمندی کارگردان در نوشتن دکوپاژ است. جلوه های ویژه ی فیلم که به زیبایی طراحی شده،جذابیت داستان را بالا برده است. صدابرداری، تقریبا بی نقص و در انتقال حس هیجان و ترس به بیننده موفق بوده است. طراحی صحنه، بیننده را در یک فضای واقعی و رئال قرار می دهد. در طراحی لباس سلیقه ی زیادی به خرج داده شده است. گریم و نورپردازی فیلم، به خوبی انجام گرفته است. همچنین، بازیگران به خوبی از پس نقش هایشان بر آمده اند. به خصوص پیر داغر و دارین حمزه که واقعا یکی از بهترین بازی هایشان را به نمایش گذاشته بودند. بازیگر نوجوان نقش جاوید هم میتوان گفت فوق العاده ظاهر شده بود.
یکی دیگر از نقاط قوت فرشتگان قصاب، بهره گیری از المان و نشانه شناسی در بیان داستان است. عنصری که در فیلم های ایرانی کمتر به آن توجه می شود. ما در این داستان، با سه شخصیت زن به نام های گیسو، اشلی و کیسی، آشنا می شویم.
یکی از سربازان به نام جیسون داروین، نماد تنازع بقای داروینی است که برای بقای خودش حاضر است هر چیزی را از میان بردارد. تفرد و فردگرایی که یکی از اعتقادات غربی ها است، در این نقش به خوبی مشهود است.
کشورافغانستان هم، نماد سرزمین های محاصره شده و درگیر با نیروهای اهریمنی دشمن است. کشورهایی که هر روز شاهد کشته شدن عزیزان و به یغما رفتن ثروت و اموالشان هستند. کشورهایی که حتی در سرزمینشان از طرف دولتمردانشان هم حمایت نمی شوند. در این فیلم، هیچ مسؤل و نهادی را نمیبینیم که گامی مثبت در جهت نجات افراد آن مدرسه بردارد. همه ی اتفاقات، در غفلت سران آن کشور و جامعه ی جهانی انجام می پذیرد. اما این همه ی ماجرا نیست و پیامی در این داستان نهفته است که به موقع و درست در زمانی حساس، در مقابل چشم مخاطب قرار می گیرد. پیامی که برای مسلمانان، راهگشا و آزادی بخش و رمز مقاومت و جاودانگی است و برای کافران و سلطه طلبان و خونخواران جهانی، ناآشناست و در برابرش بسیار آسیب پذیرند. این پیام، شهادت است. شهادتی آگاهانه در راه آرمانهای جاودانه.
عدم اقبال به فرشتگان قصاب
سینما در هر جامعه ای، علاوه بر ایجاد سرگرمی برای مخاطبانش، اهداف و عقاید سران و مردم آن کشور را در قالب فیلم ها و انیمیشن ها، با موضوعات و ژانرهای مختلف، دنبال می کند. سینمای غرب و مخصوصا هالیوود در این حوزه پیشگام هستند. سالانه چندین فیلم و سریال از رسانه های غربی پخش میشود که آشکارا و یا غیر مستقیم به اسلام و مسلمین و ایرانی ها توهین می کنند. حتی با کمال افتخار به آنها جایزه هم می دهند. نمونه اش هدایایی که سال پیش از طرف جشنواره ی گلدن گلوب و اسکار به فیلم آرگو تعلق گرفت و دلیلش نه تکنیک بالا و داستان جذاب فیلم، بلکه فقط مفهوم ضد ایرانی و اسلامی بود که در آن به تصویر کشیده شده بود.
با این حال، در سال گذشته، به تنها فیلمی که مفهوم ضد صهیونیستی داشت و در تقابل با دست اندازی های غرب به جوامع مسلمانان بود، توجهی نشد و به بهانه های نادرست و غیر عاقلانه از بخش مسابقه کنار گذاشته شد. فیلمی که در حوزه ی سینمای مقاومت و بیداری اسلامی ساخته شده بود.
آیا نباید تا به حال، در ایرانی که بعد از انقلاب اسلامی، مقابل زورگویی ها و ظلم وستم ظالمان جهانی ایستاده و در سخنان رهبر و بزرگان جامعه گرفته تا مسؤلین رده بالا، صحبت از رذالت و پستی سران آمریکایی و صهیونیست ها است، یک فیلم در این سطح ساخته می شد؟ و چرا با وجود ساخته شدن چنین فیلمی، نه تنها خارج از بخش مسابقه بلکه با گذشت پنج شش ماه از آن زمان، هنوز در سینماها هم اکران نمی شود؟
کجا هستند نیروهای فرهنگی انقلابی جامعه ی هنری ما، تا پشت این دست فیلم ها بایستند؟ آیا هنوز هم می خواهند در انتقاد به فیلم هایی که در سینماها اکران می شود و مفاهیم ضد ارزشی و ضد اسلامی را در پس داستان های تلخ و سیاهان به خورد بیننده میدهند، فریاد برآورند؟
شاید بدانند و نخواهند به روی خودشان بیاورند. شاید هم واقعا ندانند. اما اینکه فیلمی مثل فیلم "گذشته" آقای فرهادی و یا "من مادر هستم" آقای جیرانی و از این دست فیلم ها که تعدادشان زیاد است ، به راحتی در سینماهای ایران اکران می شود و صدای خیلی از افراد انقلابی جامعه ی هنری را در می آورد، به خاطر این است که اشخاص زیادی در حمایت از این دست تولیدات بلند می شوند و شعار آزادی بیان را سر می دهند و در صورت نمایش ندادن این آثار جنجال آفرینی می کنند؟
اما این دوستان از خود بپرسند چه قدر برای نمایش فیلم های ارزشی که با بی مهری مواجه شدهاند، وارد صحنه شده اند؟ و آیا درست نبود از هنرمندانی که در این شرایط جهانی و با توجه به موضوع بیداری اسلامی و توجه به این مسئله ی مهم دنیای اسلام، به ساخت چنین فیلمی دست زدند، تقدیری شایسته به عمل می آوردند؟ گاه برای رسیدن به هدفی بزرگ باید گذر کرد. گذر کرد از سنگلاخ ها و مسیرهای صعب العبوری که در پیش روی ماست. باید بلند شویم تا آزاد شویم. باید بیدار شویم تا غل و زنجیرها را یک به یک بشکنیم. برای رهایی از خفت و خواری که گریبانگیرمان شده، باید سایه های شومی که بر سرمان سنگینی میکند را از میان برداریم تا نور حقیقت، راهگشای ما و آیندگان مان قرار گیرد. پیش به سوی آزادی حقیقی و آزادگی جاودانی.
نوشتهی سمانه سالارطایفه
۹۲/۰۵/۱۲
صحنه پایانی فیلم و نگاه ناجیه به شرق،(دختر رهایافته از حادثه) قابل توجه بوده و برای این حقیر قابل تامل بود که با کارگردان نیز در خصوص پیامهای این سکانس صحبت کردم.
با احترام