دکترین عفاف جمهوری اسلامی ایران (3)
إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
همانا ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم شاید که شما تعقّل کنید.[1]
مقدمه
خداوند برای هدایت انسان رسولان برگزیده را فرستاد تا او را از ظلمات و تاریکی ها به سوی نور و روشنایی رهنمون گرداند؛ و به این وسیله زمینهی سعادت او را فراهم سازد. قرآن کلام خداوند است که توسط خاتم رسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهانیان عرضه شده است، قرآنی که به زبان عربی نازل گردید و در عربی بودنش آیتی است برای صاحبان عقل.
این روزها صحبت از تهاجم فرهنگی در هر کوی و برزنی شنیده می شود که با استماع الفاظ گوناگون آن، از شبیح خون تا تهاجم اولین چیزی که به قلب انسان متبادر میگردد «احساس خطر» است. بدیهی است غفلت و عدم مقابلهی مناسب با هر تهاجمی از هر سطحی «بقاء» انسان در آن حوزه را مورد مخاطره قرار داده و از بین می برد. یکی از مهم ترین و اتفاقاً گمنامترین مصادیق تهاجم فرهنگی «انحراف کلام از موضع حقیقی آن» است که در قرآن کریم از آن به «یحرّفون الکلم عن مواضعه»[2] یاد شده است، این تهاجم طبق نص صریح قرآن کریم از تخصصهای «یهود» بر علیه اسلام در طول تاریخ بوده، که متأسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است. این که در قرآن صراحتاً یاد شده زبان قرآن عربی است به این معناست که «کلام عربی قرآن» نازلهی حقیقت آن است، و نه ترجمهی آن به زبان های دیگر! بنابراین عدم شناخت کافی از عمق، ریشه و بعد مفاهیم عربی قرآن موجبات کج فهمی و معرفت ناقص را فراهم میآورد و از این گذشته زمینه ساز غفلت از تهاجم دشمنان است.
یکی از مفاهیم بنیادین و نظاممند قرآن که به شدت دچار «انحراف از موضع اصلی خود» گشته، مفهوم «عفاف» است و متأسفانه کمتر کسی است که معنای حقیقی این مفهوم مهم را به درستی درک نموده است. لذا با توفیق خداوند متعال برآنیم تا «عفاف» را از مهجوریت و مظلومیت خارج نموده و به اندازهی وسع خویش ابعاد آن را از این طریق بشناسیم و با تهاجم فرهنگی صورت گرفته به این واژه مقابله نماییم.
بخش 1- دفتر سوم- مفاهیم همراه عفاف
1-1 ضد عفاف
حضرت علی علیه السلام در حدیثی میفرمایند: «تعرف الأشیاء بأضدادها» به این معنا که اشیاء و چیزها با ضد خود شناخته می شوند. بنابراین در شناخت مفهوم قرآنی «عفاف» تبیین ضد آن کمک شایانی به تعمیق معرفت ما می نماید. از این رو در حدیث شریف جنود عقل و جهل[3] مفهوم «هتک» به عنوان ضد عفاف آمده است.
· هَتَکَ:
هَتْکاً السترَ و نحوَهُ : پرده و مانند آنرا درید ، پرده را از جاى خود کند و یا برید ، قسمتى از پرده را درید تا آنچه که در پس آن است آشکار شود.
· هَتِک: ثوبٌ هَتِکٌ: جامه پاره[4].
همانگونه که در معنای هتک دیده می شود، پاره شدن و دریده شدن از آن استفهام می گردد، بر این اساس عفاف به معنای «حفظ کردن» خواهد بود.
برای مثال اگر شخصی «هتک حرمت» شد گفته میشود که او پرده ی عفّتش دریده شده است. در اینجا حرمت مانند پرده ای و حجابی است که درون خود را حفظ نموده است اما با هتک شدن آن درونش آشکار گردید. مثلاً تجاوز سلفی های وهابی به مزار صحابی گرانقدر حضرات معصومین علیهم السلام، در رسانه ها با عنوان هتک حرمت به مزار شریف آن بزرگوار آمده است.
بنابراین اگر عفاف حالتی نفسانی است که از تسلط و غلبه ی شهوت جلوگیری می کند، «تهتّک» نیز حالتی است که نفس را در شهوات غوطه ور و رها میسازد. یکی نفس را لجام می زند و دیگری لجام را از نفس افسار گسیخته برداشته و پاره می کند تا آزاد و یله باشد.
اما اگر عفاف را از شخصی به زور بگیرند، او را هتک کرده اند یا به عبارتی مانند حیوانات وحشی او را دریده و پاره پاره کرده اند.
1-2 حجاب چیست؟
معنای حجاب از نظر لغت:
1- پرده
2- رادع
3- مانع
4- سد
5- حائل
بین دو چیز می باشد که این چند معنا همه برگشت به حائل حسی میان دو جزء می کند و یا می توان گفت به معنای هر حائلی و اعم از حسی و غیر حسی می باشد یعنی «کل ستر مطلوبک عن عینک فهو حجاب» هر چیزی که بین چشم تو و بین آنچه دوست داری حائل شود، آن حجاب است، چه مادی و حسی باشد و چه نادیدنی و معنوی[5].
حجاب در آیاتی از قرآن بمعنی حائل و پرده حس و مادی به کار رفته است مانند:
آیه «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است![6]
و در آیاتی دیگر بمعنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است مانند:
آیه «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»[7] و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می کند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
کلمه حجاب در بعض احادیث به معنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است، مانند : «ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلم» به تحقیق برای پروردگار هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
باز در حدیث دیگر میفرماید: «ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار و ان الملکة الاَعلی یطلبونه کما یطلبون انتم» به تحقیق خداوند به عقل شما نمی گنجد همان طور که به دید شما نمی آید و..[8]
کلمه «حجاب» در اشعار فارسی:
امام خمینی (ره) [9]
حجاب از چهره دلدار ما باد صبا بگرفت چو من هر کس بر او یک دم نظر افکند مجنون شد
(به معنی ستر معنوی)
حافظ
حجاب چهره جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
(به معنی پرده)
شجاع کاشانی
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی چنین که میکنی از مردمان حجاب اینجا
(به معنی حیا)
رودکی
به حجاب اندرون شود خورشید چون تو گیری از آن دو لاله حجب (به معنی پرده)
حافظ
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود
(به معنی پرده)
عطار
ما در این ره حجاب خویشتنیم
ور نه روی تو در مقابل ماست
(به معنی حائل و ستر معنوی)
صائب
صد بار تا زپوست نیائی برون چو مار
چشم تو بی حجاب نیافتد بروی ماه
(به معنی حجاب معنوی)
بنابراین آنچه مسلم است این است که حجاب تنها چادر و مقنعه نیست بلکه پوششی است که مانند پرده چیزی را می پوشاند.
1-3 نسبت شناسی عفاف و حجاب
در ادبیات روزمره افراد جامعه معمولاً مفاهیم عفاف و حجاب با هم شنیده می شود، در واقع تلقی بیشتر مردم بر این است که این دو واژه مترادف و هم معنی اند. اما با توجه به توضیحات و تبیین صورت گرفته حقیقت چیز دیگری است. گفتیم عفاف حالتی نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت به وجود آمده، جلوگیری می کند اما حجاب یک مانع و پرده است. بنابراین عفاف به معنا و مفهوم عمیق تری نسبت به حجاب حکایت دارد و حجاب در ذیل عفاف تعریف می شود. دامنه ی مفهومی عفاف گسترده تر از حجاب است.
عفاف سیرت است و به بعد درونی اشاره دارد اما حجاب صورت است و به ابعاد بیرونی می پردازد. عفاف ناظر به احوالات درونی و نفسانی است اما حجاب به لایه های بیرونی و ظاهری نظارت دارد.
نکته ی حائز اهمیت این است که:
هر با عفّتی حتماً با حجاب هم هست
اما هر با حجابی لزوماً باعفّت نیست
این که در جامعه هرکس چادر به سر داشته باشد به معنای عفیف بودن است معنای غلطی است چرا که برای آن مثال های نقض بسیاری میتوان یافت مانند قاتلین و گنهکارانی که از درون پرده های عفّت نفسشان دریده شده بود اما با پوشش و حجاب ظاهر می شدند نظیر خانم سکینه آشتیانی که چندی پیش پرونده ی او دستمایه فشار حقوق بشری به ایران در نهادهای بین المللی شده بود زنی که با ارتکاب به زنای محصنه با همدستی مباشرش همسر خود را به قتل رسانید، اما در انظار عمومی با چادر و حجاب ظاهر می شد. بنابراین می توان ادعا نمود هر عفیفی و هر با عفّتی حتما خود را از نامحرمان حفظ می کند و حجاب دارد اما لزوما این رابطه عکس ندارد و هر با حجابی با عفّت قلمداد نمی گردد.
2-1 عفّت اقتصادی
اقتصاد دومین رکن از ارکان قدرت به شمار می رود. در واقع همان طور که دستگاه گوارش در بدن انسان وظیفه ی تأمین انرژی حرکات و فعالیت های بدن را به عهده دارد و همه ی اعضا از جمله مغز و قلب انسان که حیاتی ترین اعضای بدن انسان به شمار می روند، نیرو و انرژی لازم خود را از دستگاه گوارش تأمین می کنند، اقتصاد نیز در جامعه بر همین اساس نقش تأمین و سوخت رسان بخش های دیگر را ایفا می کند، به گونه ای که سیاست و فرهنگ، اجتماع و نظامی گری نیز برای ادامه ی حیات و تضمین بقا به بخش اقتصاد وابسته و نیازمندند.
اقتصاد وقتی درون دین و با فیلتر اسلام شناخته شود، حتما عفاف و عفّت را برمی تابد. از آنجایی که عفاف حفظ و نگهداشتن نفس از این که شهوات به او غالب شوند، می باشد «عفّت اقتصادی» به نگهداشتن نفس از تسلط شهوات اقتصادی اطلاق می گردد.
چه بسیار مال های مشکوک به حرام که عفّت مند اقتصادی از دست یازی به آن ها خود را نگه می دارد...
چه بسیار مال های شبهه ناک که تنها عفیف اقتصادی خود را از آن دور می سازد...
چه بسیار رشوه هایی که داده می شوند اما عفیف اقتصادی است که نه راشی می شود و نه مرتشی...
چه بسیار وام های ربوی که تنها عفاف جلودار نفس تشنه ی پول خواهد بود...
چه بسیار فرصت ها که می توان با احتکار و گرانفروشی جامعه ی مسلمین و مؤمنین را در تنگنا قرار داد... چه کسی جز عفت مند اقتصادی این فرصت ها را از بین می برد...
چه کم است فرصت های انفاق و صدقه...
چه کم است فرصت های پرداخت خمس و زکات...
چه کم است دستگیری از فقرای جامعه...
و چه اندک شمار عفیفان اقتصادی که با راهبردهای مالی اسلام جامعه را از برکت مملو می سازند...
آری اگر نگاهی عمیق به پدیده های اقتصاد
داشته باشیم خیلی راحت عفت یا بی عفتی را در آن ها تشخیص می دهیم. می توان به این
مهم اذعان نمود که یگانه راه نجات کشور از ورطه گاه اقتصاد که اکنون به مهمترین
معضل جوامع بین الملل تبدیل شده است «عفاف» است. اولین گام در عفاف شناسی «نه»
گفتن به امیال و شهوات درونی است؛
تصور کنید اگر هرکس به خواسته و نیازهای کاذب درون خود پاسخ منفی دهد
برای اقتصاد کشور چه اتفاقی می افتد؟!
اکنون کشور با تحریم های گسترده ی اقتصادی دست و پنجه نرم می کند، «عفّت مندی اقتصادی» تک تک آحاد جامعه می تواند اثر سوء تحریم ها را خنثی نماید. به دین سان که همه ی افراد به نیاز نفس خود نسبت به هر آن چه که مورد تحریم واقع شده است از درون پاسخ منفی دهند دیگر نیازی نسبت به آن چیز در درون افراد شکل نخواهد گرفت و وقتی نیاز به جنس خارجی تحریم شده، از بین برود، اساساً «تحریم» موضوعیت نداشته و از درجه ی اعتبار ساقط خواهد شد.
بنابراین با شناخت و تعمیق «عفت اقتصادی» و مصادیق آن می توان بسیاری از مشکلات جامعه را حل نمود و از دامنه ی بسیاری از مشکلات تا حد زیادی کاست.
هاله اسماعیل نژاد
ادامه دارد...
[1] - سوره یوسف آیه 2- (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)
[2] - مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً – (قرآن الکریم، سوره نساء آیه 46)
بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مىکنند و (به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، مىگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز مىگویند:) بشنو! که هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگویند:) راعنا [ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى این همه لجاجت) مىگفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)»، براى آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته از این روست که جز عدهی کمی ایمان نمیآورند. (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)
[3] - مروی از امام صادق علیه السلام- کتاب اصول کافی- جلد اول
[4] http://www.almaany.com/
[5] لغت نامه دهخدا، لغت حجاب.
[6] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظیمًا : ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است! قرآن کریم سوره احزاب، آیه 53.
[7] سوره شوری، آیه 51
[8] دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 81
[9] ص57، محرم راز