لیبــــرال معمــــاری 1 _ حیازدایی از امالقرای جهان اسلام
تیتر یک - معماری امروز ایران، متأثر از فرهنگ ایران امروز، صحنه یک دو قطبی است، که یک قطب آن را شِق لیبرال فرهنگ مدرن تشکیل میدهد، و قطب دیگر را شِق اسلامی فرهنگ دینی. این دو قطب در همه ارکان و شئون ایران سی سال اخیر، در حال تکوین و تنازع بودهاند، اما در دهه اخیر، به مدد کارفرماهای دولتی و شهریاران غربزده و مدرن اندیش، شق اسلامی آن رفته رفته رو به انحطاط و زوال گذارده است.
اما پیش از هر چیز باید به این پرسش پاسخ گفت که، لیبرالیسم چیست و لیبرال معماریِ متأثر از آن چه مؤلفههایی دارد که به تنازع معماری دینی آمده است؟
به خلاصه؛ لیبرالیسم ایدئولوژی مدرنی است که معادل تحتاللفظی آن «اباحهگرایی» ست و مباح انگاری همه قیود به ویژه رهایی از قید و بندهای دینی است. این ایدئولوژی، ریشه در اومانیسم یا پارادایم اصالت بشر دارد و اساسیترین مؤلفه آن «ایندیویژوآلیسم» یا اصالت فرد است.
اصالت فرد در مقابل اصالت خداوند (تئوئیسم) قرار میگیرد. یعنی نشاندن انسان بر مسند خداوندگاری! چرا که با انقطاع از قیود دین، دیگر این انسان است که در کانون دایره کائنات قرار گرفته و باید پرستیده شود.
آنگاه که «خود انسان» مبنای همه چیز باشد، هسته مرکزی و جوهره لیبرالیسم بروز میکند و آن «لسهفر» است، یعنی «بگذار هر چه میخواهد بکند.» لسهفر، نفی حداکثری «منع» در زندگی اجتماعی و فردی بشر است
این نکته با جوهر دین در تعارض بنیادی است، و از این روست که «عرفی اندیشی» (یا همان سکولاریسم) عنصر ذاتی لیبرالیسم محسوب میشود.
با این تعبیر لیبرالیسم که یک اندیشه مدرن است؛ به تمامی و در همه شئون در تعارض و تضاد با اسلام قرار دارد. چرا که اسلام، اباحه گری را نفی نموده و قیود دینی (حرام، حلال، واجب، مستحب و مکروه) را برای انسان مفروض میکند.
اسلام در طرحی که برای نجات بشر و هدایت او عرضه میکند، «حیات طیبه» را به عنوان شیوه ی مطلوب زندگی معرفی میکند و چنین حیاتی برخلاف لیبرالیسم، که بر خوی «حیازدایی» و نفی همه ی قیود میزید؛ در ذات خود «حیا» را می پروراند.
بنابراین مهمترین خصیصه لیبرال معماری، "حیازدایی" است که آن را به وسیله دیگر مولفه ها محقق می نماید. "لیبرالیسم" اگر رهایی از قیود است، لیبرالمعماری رهایی از تناسبات و هندسه، عدم حفظ حریموحدود، بی توجهی به اقلیم و محیط و طبیعت، عدم انسانواری، برونگرایی افراطی و سپس پلان آزاد و فرم آزاد را در برمیگیرد؛ که همه این عارضه ها متاسفانه به وفور در معماری امروز ما و بخصوص در بناهای دولتی جمع شده و چشم را می آزارد.
متقابلا در معماری ایرانی همیشه اصول لایتغیری وجود دارد که علیرغم وحدتِ اصول، کثرت و تنوع نیز در آنها موج می زند. این اصول، ابتدا به ساکن بر مفهوم کلی "حیا" دلالت دارند و در گام بعدی، شامل مفاهیمی چون رعایت "حریم و حدود"، رعایت "تناسبات و مردم واری"، رعایت "حیطه بندی"، رعایت اصل "سلسله مراتب" در همه شئون، رعایت مقوله "درونگرایی" و... است که همه اینها در گذشته از معبر "هندسه" عبور کرده و به شاهکارهای معماری ایرانی بدل می شد.
چگونگی پیدایش این محیط دوقطبی در حوزه معماری (یعنی لیبرالمعماری و معماریِ اسلامی-ایرانی)، مقوله دیگری است که برای ره یافتن به آن باید نگاهی گذرا به تاریخ معماری ایران داشت.
معماری ایران بجز در موارد معدودی که آن هم تنها به برخی بناهای سلطنتی بر میگشت، ریشه در همین آب و خاک داشت و از همان چشمه ارتزاق مینمود؛ تا آنجا که در عصر صفویه به اوج اعتلای خود رسید و این امر استمرار یافت تا آنکه به عصر قاجاریه رسید.
رگههای التقاط از همان جا به محیط معماری نفوذ کرد که ناصرالدین شاه قاجار اولین گروه دانشجویان ایرانی را جهت تحصیل در رشتههای مختلف به خارج از کشور اعزام نمود و پس از آن عده ای از آن تحصیل کردگان، به علاوه ی تعدادی از اساتید غربی، برای تدریس دانش خود به دارالفنون (که توسط امیرکبیر تاسیس شده بود) روانه شدند.
«میرزا مهدی خان شقاقی»[1] را که از همان قماش بود، میتوان با اطمینان اولین معمار تحصیلکرده ایرانی در غرب دانست که بعدها به ترویج معماری مدرن پرداخته و آن را رسماً به ایران وارد نمود.
میرزا مهدی خان شقاقی، اولین معمار تحصیل کرده در فرنگ
امروزه پس از گذشت چند نسل از دانشجویان معماری در دانشگاه ها، از معماری باشکوه اسلامی-ایرانی، تنها نامی و حسرتی و خاطره ای بیش به جا نمانده؛ چنانکه حتی امروزه برخی مسوولین انقلابی را نیز به این باور رسانده اند که «اصلاً چیزی به نام معماری اسلامی وجود ندارد!» و آنان نیز با شدّت و حدّت هرچه تمام تر بر سبیل «لیبرال معماری» می تازند.
البته معماری ایرانی (اگرچه به صورت التقاطی) حتی تا اواخر دوران پهلوی نیز به حیات خود ادامه داد و در اواخر پهلوی دوم نیز آخرین ضربههای مهلک را از جانب شبکه معماران بهایی در ایران متحمل شد.
اما پس از انقلاب اسلامی به ویژه پس از جنگ تحمیلی نه تنها معماری اسلامی و دینی، که مبتنی بر حیا و عفت است، احیا نگردید بلکه با شیوع موج غربزدگیِ تحمیلیِ دولت و ترویج سازندگیِ افسارگسیخته! سبک زندگی آمریکایی و لیبرالیسم و به تبع آن لیبرال معماری ترویج شد و معماری دینی غبار غربت گرفت!
ادامه دارد...
[1] . میرزا مهدی خان شقاقی در سال ۱۲۲۳ ه.ش در تهران متولد شد و پس از چند سال تحصیل در مکتب «سرخانه» و مدرسه جدیدالتأسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۶ به سبب روابط خانوادگی به دستور شخص ناصرالدین شاه با اولین هیئت دانشجویان ایرانی به پاریس اعزام شد و بعد از اتمام تحصیلات متوسطه و اخذ گواهینامه مهندسی معماری از مدرسه عالی نورمان سوپریور دوپاریو دانشکده معماری (آرشیتکتور) پاریس در سال ۱۲۴۳ شمسی (۱۸۶۴ میلادی) به ایران بازگشت. برخی از آثار او عبارتند از: وزارتخانههای جدید در اطراف میدان ارگ، عمارت بهارستان و مسجد ناصری (سپهسالار). عمارت معتمدالسلطنه، عمارت و باغ سید عبدا... در خارج از دروازه قزوین. عمارت قوام الدوله ثانی در لالهزار و...
منبع: مجله فرهنگی رویکرد