مشروح نشست به کجا چنین شتابان در تلویزیون
نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» در شبکه تهران
فروردین 1389
تیتر یک - حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او، رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسیاش با اشکال مواجه خواهد شد.
به گزارش رجانیوز، در جلسه نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» که چندی قبل با حضور حسن عباسی، مسعود فراستی، ابوالقاسم طالبی و با اجرای محمدجعفر خسروی در شبکه تهران برگزار شد، حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسی آن با اشکال مواجه خواهد شد.
وی افزود: آقای طالبی را میتوان با چند مرحله اصلی در آثار هنریاش نظیر نغمه، آقای رئیس جمهور، دستهای خالی و این سریال ارزیابی کرد. این ویژگی که در آثار قبلیاش هم خیلی شخصی بود، در این سریال نیز شخصی است. چند علاقه شخصی نظیر طلب عدالت، انگارههای سیاسی در آثار طالبی موجود است. او به خاطر سابقه عمومی که در دفاع مقدس داشته، هر جا یک یک شخصیت را نسبت به جنگ تعریف میکند و بعضی دوستان حس نوستالژیکی به آن دوره دارند. دوستانی که در گروه آقای طالبی قرار میگیرند و این مسائل نگاه آرمانی در این افراد می سازد که ابوالقاسم طالبی آنها را برجسته میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: آثار طالبی سفارشی نیست و یک انگاره اجتماعی یعنی حب دنیا و یک روایت از اصول کافی میگیرد که راس تمام خطاها حب به دنیاست و آن را در 48 قسمت رمز گشایی میکند. آن را نیروی محرکهای قرار میدهد که نقش اصلی سریال وقتی پسرعمویش به او می گوید چه چیزی چشم تو را اینجا گرفت میگوید آسانسور و منظورش بالا رفتن و صعود است.
وی تصریح کرد: این مسائل و رویکردها، اثر را شخصی میکند و جاهایی که آرمانهایش را وسط میکشد، برجسته میشود که باید رمز گشایی شود که کدام کد مربوط به کجا میشود. «به کجا چنین شتابان» ترجمان این حدیث است که در هفت بخش تقسیم میشود و این گزارهها در شخصیت اصلی رمز گشایی شده بود بدون اینکه به زبان بیاورد.
وی با بیان این که نقد جوانان پیرامون این اثر را خواندهام و خط اصلی و فرعی سریال را نزد خود تحلیل کردهام، اظهارداشت: در نقد آثار و سریالهای دنیا وقت زیادی میگذارم. چون معتقدم که افلاطون اگر امروز بود، در تفکر اتوپیاسازی خود به جای نوشتن کتاب جمهور فیلم میساخت. معتقدم اگر سر توماس امروز بود، به جای کتاب اوتوپیا حتما یک سریال میساخت و بیکن به جای آتلانتیس نو دست به فیلمسازی میزد. البته طالبی را به مثابه خود طالبی میگیرم. فرضم بر این است که امروز بین جامعه فکری و حوزه علم و اندیشه ما با کسانی که باید این انگارهها و اندیشهها را از طریق آثار هنری به مردم برسانند یک فاصله افتاده است. عباسی افزود: سینماگران امروز مثل اصحاب چاپ و نشر 200 سال پیش هستند. افراد گروه سازنده یک فیلم و سریال اگر محتواهای فکری اندیشمندان جامعه را نداشته باشند، اثر تهی است. امروز ترکیبی از تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانها کار را میسازند.
وی در ادامه این نشست گفت: هنر اگر قرار بود به سادگی اعلام شود، رسانه مدام در حال خبردهی است، اگر انگاره هنری هم قرار بود به همین سادگی بیان شود که دیگر ارزش هنری نداشت. ممکن است ارزشهای رسانهای بر آن مترتب باشد ولی اصل این است که یک مساله یا موضوع هنری را در لفافه بپیچیم و به مخاطب بدهیم که این شیوه غیر مستقیم حدود 75 درصد بر ذهن مخاطب تاثیرگذاری دارد در حالیکه آثار مستقیم تا 25 درصد بر ذهن افراد تاثیر میگذارند. پس کار هنرمند این است که یک پدیده را قفل و کد کرده و به مخاطب بدهد. آن را محدود کند تا حرفهای بسیاری را در قالب یک جمله بزند.
وی با بیان اینکه امروز یکی از اشکالات هنر ما این است که در نشانه شناسی هنر حجم انبوهی از دادهها را کد میکنند تا مردم پس از دیدن آن را رمزگشایی کنند، ادامه داد: البته اگر قرار باشد طالبی و دیگران به اثر الصاق شده و رمزگشایی کنیم، کار دیگر ارزش هنری ندارد. سنگینی رمز و رازی که وجود دارد، میخواهد بگوید حب دنیا و رسیدن به این گزارهها، این فرد را شتابان به سمت انحطاط میبرد. اما حجم چنین پیامی که اینجا هست،خیلیهایش را دانش سریال سازی و ابزار ما وجود ندارد که مجبور میشوید به طور رو و مستقیم شروع به پیامدهی کنید که شعارگونه میشود.
وی ادامه داد: نقد و مساله نقد یک مثلث است که سه حوزه را دربر میگیرد. یک بخش این است که ببینیم چه کسی گفت؟ دوم اینکه ببینیم مخاطب چه برداشتی میکند؟ فرض بر این است که مخاطب اصلا سابقه کارگردان را نمیداند و در شق سوم ببینیم که صرف نظر از سازنده و مخاطب، بن مایهها و نمادها چه چیزی را میخواست بگوید؟ در سریال نیز از آقای طالبی به عنوان منشاء اثر شروع میکنیم. این اثر به نظر من شخصی است. آقای طالبی آنچه میسازد، روند تکوین شخص خودش است. کیفیت تکنیکش بهتر میشود و آرمانهایش را پختهتر از آثار قبلیاش ارائه میدهد. بعد به سراغ مردم میرویم و در گام سوم میبینیم شاخصهای اثر چه چیزی به ما میگویند.
عباسی تصریح کرد: اگر ما پس زمینه طالبی را نشناسیم، نمیتوانیم بگوییم چه چیزی مد نظر او بوده است و مخاطب دچار سوء برداشت میشود. اما همین که گوینده چیزی بگوید و مخاطب چیز دیگری برداشت کند، دارای نقص و اشکال است که نتوانسته پیام خود را برساند. این مساله یکی از اشکالات ما در حوزه نقد است. این اشکال به افراد هم دوره شهید آوینی نظیر آقای فراستی برمیگردد که باید این سنت را ادامه می دادند و حالا با یک فاصله 20 ساله می خواهند این خلاء را جبران کنند. البته دیر نشده است و سردمداری آن باید دست کسانی باشد که با شهید آوینی هم دوره بودهاند.
در ادامه این نشست بحث به سریال لاست کشیده شد که حسن عباسی درباره این سریال گفت: ریتم سریال لاست، بلحاظ روال داستان پردازی قرآنی است. شما داستان حضرت موسی(ع) را در سورههای مختلف میبینید. همین وضعیت را شما در این سریال نیز میبینید. یک ماجرا تکه تکه میشود. همین داستان پردازی که قرآن به بهترین شکل به تعبیر علامه جوادی قصه پردازی میکند، لذا قصه و داستان را به فراخور شرایط بیان میکند. اما سریال 24 در ثانیه زمانی میگذرد. ما باید تکلیف خود را روشن کنیم. مثلا در سریال 24، شما از آغاز شروع سریال که 24 ساعت روز را به تصویر میکشد، میبینید که ثانیه و دقیقه میاندازد و ریتم را میبینید. ما گاهی میتوانیم عین قرآن داستان پردازی کنیم که شبیه به لاست میشود. اما مساله اینجاست که ما چطور میتوانیم فرم و محتوا را با هم هماهنگ کنیم و این مساله قلب و روح ماجراست که به نشانه شناسی برمیگردد.
عباسی با بیان اینکه بحث فرم، هیچ ضربهای به مضمون و محتوای مقدس ما نمیزند بلکه یک شیوه، روش و گزاره است تا مطلب خود را بیان کنیم، بیان داشت: سبکی که میخواهیم تعریف کنیم غیر از اینکه فرد آرمانگرایی نظیر آقای طالبی میخواهد مطالبه عدالت، مسائل سیاسی، فقر و ... غیره را بگوید و یک آیه بگیرد و آن را بپروراند و رمز گشایی کند. اینجا آن فرم بومی که ما احتیاج داریم، چیست؟ دو سریال شاخصی که امروز جوانان ما دنبال می کنند، لاست و 24 است.
در سریال 24 یک شکل فرم این است که همه چیز رئال تایم و منطبق با زمان واقعی است، اما شکل دیگر مثل لاست است. یکی از زیبایی داستان گویی قرآن این است که وقتی مثلا داستان یوسف و زلیخا را بیان میکند، به کسی احساس شهوت دست نمیدهد. ولی ممکن است سکس پنهانی که در برخی از سریالهای داخلی ما وجود دارد، مخرب بوده و به افراد ضربه بزند. باید سنتی که شهید آوینی شروع کرد، ادامه داد و پرچم آن زمین نیافتاده است.
همچنین در بخش دیگری از این نشست که همزمان بخشهایی از سریال «به کجا چنین شتابان» از طریق تلویزیون داخل استودیو پخش میشد، عباسی به صحنهای از سریال اشاره و اظهارداشت: این شناوری که شما اینجا میبینید، شناور تجسس و نجات است که افراد روی آن نشسته و درباره انهدام خود صحبت میکنند. درشت روی این قایق نوشته شده که یک شناور امداد و نجات است. روی این کلمه باید پوشیده میشد. فکر کنید که این سریال به زبان دیگری دوبله شود، این کلمه برای مخاطبی که خارجی است، مانند آتش نشانی و 110 شناخته شده است و همین امر پیام را مختل میکند.
وی افزود: ما در فرم پیامی را که ارائه میکنیم، چیزی که تصویر میشود با محتوای پیام ضد و نقیض است و مشکلی است که ما حل نکردهایم. این اشکالات اگر در اثر ما نباشد، کیفیت را بسیار بالاتر میبرد.
وی در پایان گفت: طالبی در تصویر زندگی عزیز که به خاستگاه ما نزدیکتر است، موفق بوده اما در زندگی خانواده فریدون موفق نبوده و این اشکالی است که به خیلی از کارگردانهای ما برمیگردد و در تصویر زندگی افراد متمول دچار غلو و شعارگویی میشوند.
طالبی: انسان مهذب اگر تکنیک را بشناسد، میتواند حرف خود را بزند
«ابوالقاسم طالبی» گفت: اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، میتواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد چون شهیدمرتضی آوینی این تکنیک را میشناخت.
ابوالقاسم طالبی گفت: بحث مخاطب، تکنیک و موضوع سالهاست که عنوان میشود. موضوع و محتوا چطور با هم کنار میآیند و تکنیک در کجا قرار دارد؟ اصالت با موضوع یا تکنیک است؟به دلیل این که این رسانه پیام است، با خود پیام میآورد. بعد شهید آوینی در مقالات بعدی خود شروع به رمزگشایی کرد. اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، میتواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد. او این تکنیک را میشناسد.
وی ادامه داد: «روایت فتح» کاری بسیار تکنیکی است و خیلیها باید از آن چیز یاد بگیرند. من وقتی فیلم «نجات سرباز رایان» را دیدم گفتم کارگردان آن یک تکه از روایت فتح را دیده است. بعد تحقیق کردم و گفتند که او این فیلم را دیده است. ما در همین حرفها و قدسی بودن سید که هست، برخی جاها ماندهایم. بعضی هم با این مخالفند. کسی را که به هر دو معتقد باشد، نداریم. یک عده میگویند فقط تکنیک. کار هرچه میخواهد باشد، فقط تکنیک بلد باش. اما یک عده هم میگویند محتوا جایگاه ویژهای دارد و شما حتی اگر بخواهی یک مستند از جنگل و بیابان و ماهی هم بسازی، اگر علاقه نداشته باشی با پول و زور نمیشود و کار خراب میشود. کسی که هشت سال وقت برای ساخت مستند میگذارد، موفق خواهد شد.
کارگردان مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» ادامه داد: بعضی اعتقاد دارند که زبان تصویر در سینما و تلویزیون به خاطر مخاطبش متفاوت است؛ اما در «به کجا چنین شتابان»، من در حد میسوراتم کار کردهام و سریال را ساختهام. من نه مرتضی میشوم و نه آدم بزرگی هستم. خاک پای آن شهید هم نیستم. من از مرتضی چیزی کم ندارم جز سیادت و تقوی و تکنیک. اصل قصه این است که من «ابوالقاسم طالبی» هستم و در حد میسوراتم، چیزی نوشتهام و تلاش کردهام که آن را بسازم. شاید اگر هیچکاک این حرف را میزد، بهتر از من میزد به شرطی که اسلام را میشناخت.
طالبی همچنین درباره انتخاب المانهای تصویری موجود برای رمزگشایی اثرش گفت: انتخاب نعش کش، آدمها، لوکیشنها همه سمبلیک بوده است. سریال چند لایه دارد. بعضیها متوجه میشوند. کسانی که به سبک من آشنایی داشته باشند، متوجه آن میشوند و حتی حرکت و زاویه نیز حرف دارد.
کارگردان فیلم «نغمه» با بیان این که آثار ما تا آخرت دنبال ما هستند، اظهارداشت: من خوشحالم که این سریال این گونه است که بحثهای پایهای سینما و تلویزیون که تا به حال مغفول مانده را مورد توجه قرار داده است. بزرگان چیزی در سریال دیدهاند که باید درباره آنها صحبت کنند. وقتی ما به اینجا برسیم که فرم و محتوا درست بوده، مردم باورشان شود، همین است و من آن را در اجتماع دیدم.
فراستی: «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرفش را باوراند
مسعود فراستی گفت: خیلیها حرفهای بزرگتری دارند که نمیتوانند آن را عرضه کنند اما «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرفهایش را به من باوراند.
مسعود فراستی در بررسی این سریال گفت: من اول به اثر نگاه میکنم بعد به صاحب اثر. در سینمای ایران بحث تئوری مؤلف که از لحاظ متد درست است، خیلی وارد نیست و ما را گمراه میکند و نقد اثر صحیحتر از نقد موثر است و از اثر به موثر رسیدن خیلی بهتر است گاهی هم نمیرسیم چون موثر قبل از رسیدن به اثر تمام میشود.
وی افزود: خوشبختانه ما اینجا با چنین اثری مواجه نیستیم. کار از نظر سینمایی کار خوبی است. نه به دلیل نشان دادن حب دنیا و نقد آن. بلکه حرف دهنش را میفهمد و میتواند با این مدیوم حرفش را بزند. گاهی حرف بیشتر از فرم است ولی اساس سریال که کارگردان موفق شده؛ این است که با مدیوم تلویزیون سعی میکند شعارها را در دل قصه بیاورد.
وی ادامه داد: من برای اولین بار بعد از خیلی وقت در این سریال یک خانواده دیدم که آدمهایش را میشناختم و احساس کردم میتوانم به آنها نزدیک بشوم که اصلا کار کوچکی نیست. خیلیها حرفهای بزرگتری دارند که نمیتوانند آن را عرضه کنند اما این سریال حرفهایش را به من باوراند. شعارها را کنار زد. من کاملا با ریتم این سریال تا قسمت 20موافقم. آنجا که طالبی عجله نمیکند، دو نگاه به من میدهد. یک نگاه پدر به پسر، یک نگاه پدر به لانگ شات و پدر به خود. این خیلی چیز زیادی است و فقدان آن جزو آسیبهای ما در سریال سازی است. ما فکر میکنیم با ارائه یک مفهوم دینی کار را تمام کردهایم، در حالی که اصلا این طور نیست و کار تمام نشده است، بلکه تازه شروع شده است. این که شما موضوعی را انتخاب کردهاید که میتواند مورد علاقه خیلیها باشد و تازه کار شروع شده است.
این منتقد سینما و تلویزیون تصریح کرد: بعد که اثر روی مخاطب عادی کار کرد، به دنبال مؤثر آن میگردد. خود این اثر کمک میکند تا آثار دیگر را نگاه کنم و به آن علاقهمند شوم. مثل خواندن یک شعر که باعث میشود تا به شاعر علاقهمند شویم.
وی با عنوان اینکه من فکر میکنم که سریال «به کجا چنین شتابان» یک اثر شخصی نیست، تصریح کرد: ما دوستان فیلمسازان بعد از انقلابی و بچههای معتقد دست به دوربین گرایش بسیار خطرناکی درمان موجود بود و هست که در این سریال نیست. آن گرایش هم این است که من محتواگرا هستم. اما خوشبختانه این سریال محتواگرا نیست. این واژه غلط است و وقتی این حرف را میزنیم، یعنی داریم به فرم بیاعتنایی میکنیم و آن را از محتوا جدا میکنیم و برای خودمان تشخص بیخود قائلیم و تمام ضعفهای بیانی خود را پشت آن پنهان میکنیم و برای خود امتیاز قائل میشویم. میخواهی حرفهای مهمی بزنی ولی هیچ کدام به من مخاطب منتقل میشود. فرم و محتوا دو قطب یک رابطه دیالکتیکی است. بدون فرم محتوایی وجود ندارد و محتوا از دل فرم بیرون میآید. فرم اجازه میدهد موضوع به محتوا ارتقاء پیدا کند. به اندازهای که بلدیم، حرف بزنیم میتوانیم حرف بزنیم و به اندازهای که فرم بلدیم میتوانیم به محتوا برسیم. اگر این مساله جا بیافتد خیلی از مسائل حل میشود.
وی تصریح کرد: ما در سی سال اخیر هرگز بحث فرم دینی نکردهایم و مدام بحث موضوع دینی داشتهایم. مدام بحث ما سینمای دینی، معناگرا، فاخر و غیره بوده است و عنوان این مسائل جرأت میخواهد. ریتمی که من و عباسی در «لاست» میپسندیم ربطی به ما دارد یا خیر؟ ما باید بگردیم تا ریتم خود را بیابیم. بگردیم ببینیم قاب ما چه است؟ ژاپنیها گشتهاند و قاب و حرکت دوربین خود را پیدا کردهاند. ولی ما در بحث فرم به شدت کم کار کردهایم و روی فرم کار نکردهایم. اگر چیزی یاد گرفتهایم که طالبی یاد گرفته، جان کندن بوده است و کسی کمکش نکرده است.
وی در ادامه نقد مجموعه «به کجا چنین شتابان» اظهارداشت: قدرت قضیه در این است که نمیخواهد خود و حرفهای مهماش را به رخ بکشد. من در این سریال دیدم که زندگی یک خانواده متوسط پای بند به سنتها تصویر میشود. ضمن اینکه من با ریتم کند سریال موافقم. ما قصه را میگوییم و آدمها از دل قصه بیرون میآیند. فضا از دل قصه بیرون آمده است. منهای تیتراژ که خوب است ولی جایش در قسمت اول نیست. این تتیراژ این اشتباه را در من ایجاد میکند که فردی که در قسمت اول مرده، آن آدم داخل تیتراژ نیست و بیخودی گیج میشوم.به نظر من کار تدوین گر این سریال نزدیک به فوقالعاده است. طالبی و سریال او را درست فهمیده و با دوست داشتن و دانش کار را انجام داده است.
وی گفت: گریم عزیز خانوم در سریال خوب نیست و به باورپذیری ما آسیب میرساند و بازی علی عمرانی نزدیک به فوقالعاده است.