هماندیشی فعالان بین المللی جبهه فرهنگی انقلاب (بخش اول)
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۳۳ ق.ظ
به
گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» حسن عباسی با موضوع مدیریت
استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در بیداری اسلامی در هماندیشی
فعالان بین المللی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سخنرانی کرد که متن کامل
سخنرانی ایشان در ذیل آمده است:
در ابتدای صحبتم تسلیت عرض میکنم شهادت
پایه گذار مذهب جعفری امام جعفر صادق را که مغز متفکر عالم تشییع بوده است و
تقدیر وتشکر میکنم از زحمت دوستانی که متقبل شدند تا در این شرایط حساس
برای ترسیم حرکت بیداری اسلامی و بازتعریف خطوط کلی رسالت فعالان عرصه بین
الملل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تا این همایش را برگزار کنند.
در این دوره بهخصوص و در این پیچ و گردنه مهم تاریخی که برای ما ترسیم شده ما باید نقش خودمان را ایفا کنیم.
در جهتگیری بیداری اسلامی چه نکته کلیدی
را لازم است که به استحضار دوستان برسانم که ما ماهوسالها با این حرکتی
که در دنیا شکل گرفته است کار داریم و بایستی دنبال شود.
امروز هم که آنچنان که خبر دارید به دلیل
فیلم سینمایی موهونی که علیه وجود نازنین حضرت رسول اکرم توسط قبطیهای
مصری ساکن امریکا در فضای سایبر منعکس شد دیروز سفارت امریکا در مصر تسخیر
شد و امروز نیز کنسولگری امریکا در لیبی و در شهر بنقاضی تسخیر و بعضی از
خبرگزاریها نیز خبر کشته شدن سفیر امریکا را منتشر کردند این درگیری و جنگ
در شقوق نرم خودش وارد حوزههای عمیقتر و پیچیدهتری میشود و دشمن
علنیتر مبارزه و مواجه خود را با جبهه حق نشان میدهد لذا ما هرچقدر جلوتر
برویم با ابعاد گستردهتری از این مبارزه روبهرو هستیم به نظر میرسد که
مفهوم و مسئلهای را باید روشن کنیم که از آن تحتعنوان علم مبارزه یاد
میکنند و در تمام ایدئولوژیها و مکاتب برای خودشان ساختار علم مبارزه
دقیق از نظر ایدئولوژیک ترسیم میکنند.
مواجهای که در نزدیک به این 20 ماه در محیطهای مختلف چه رسانهای و چه محافل آکادمیک و با دوستان مختلف درگیر در این قضایا داشتیم.
از کشورهای مختلف دوازهگانهای که این
انقلابها در آن صورت گرفته کسانی که از بیرون این مرزها اروپا و آسیا و
همچنین محافل آکادمیک خودمان علاقهمندان جبهه ولایی و صحنهگردانان در
حیطه خود چهارچوب انقلاب اسلامی احساس کردند برای علم مبارزه یک حدود مشخصی
وجود ندارد و روشها هم معین نیست.
خاطرم هست که خاطراتی بعضی از دوستان که
در ماههای اول دفاع مقدس در جبهه درگیر بودند خاطراتی بود که از یک سو
شیرین و شنیدنی و از سوی دیگر تلخ بود. شیرین بود به خاطر اینکه کارهای که
این بچهها انجام میدادند و تلخ برای اینکه دشمن وارد سرزمین ما شده بود و
اینها علم مبارزه را نمیدانستند.
علم مبارزه را در حد یک سرباز ساده انجام
میدادند که نمونههای آن در بعضی کتابها آمده و یک نمونه از آنها بر
میگردد به شهدای به دانشجویان خط امام معروفند و کنار دست شهید علمالهدی
بودند. یکی از کسانی که هنوز زنده است و این خاطره را برای ما تعریف کرده
است میگفت عراق به سمت هویزه پیشروی می کرد و یکی از بچههای ما نارنجک
تفنگی داشت وقتی از او پرسیدیم که چرا شلیک نمیکنی میگفت بگذار سه تا
چهارتا از این تانکها پشت هم قرار بگیرند و بعد من شلیک میکنم او فکر
میکرد اگر این کار را بکند نارنجک از تانک اولی تا تانک چهارمی را به
ترتیب نابود میکند.
این خاطره نشان دهنده این است که یک فرد
در عین سادگی و با شجاعت در روز روشن جلو تانکهای مسلح دشمن قرار میگیرد
اما خود علم مبارزه را نمیداند.
علم مبارزه تکنیکی است و صحنه مبارزه را
رزمندگان ما از اول نمیدانستند و بعد از آزادی خرمشهر معلوم شد که مامشکل
مبارزه در علم تاتکتیکی هم داریم چون در ابتدای انقلاب دانشگاه دفاع ملی
تعطیل شده بود و اکثر استادهای این دانشگاه چون خارجی بودن و ژنرالهای
ارتش شاه بودن و کسانی بودند که وابسته به رژیم سلطه و نظام فرماسونری
بودند پس دیگر آنها را نداشتیم دانشگاه فرماندهی و ستاد برای ورود افرادش
به جنگ تعطیل شده بود ولی به مرور در اواسط دفاع مقدس شرایطی به وجود
میآید که علم مبارزه تکنیکی سازوکارش را دنبال میکند و علم مبارزه
استراتژیک به بعد از دفاع مقدس کشیده میشود و نکته بنده همیشه این بوده
است که ناکامی ما در اواخر جنگ به خاطر ضعف استراتژیک بوده است نه بخاطر
ضعف تکنولوژی و تجهیزات چون در آن زمان دیگر ما مشکل تکنیکی و تاکتیکی
نداشتیم مشکل ما در نبودن توفق استراتژیکی بود زیرا در عملیاتهای والفجر
8، کربلای 5 ما نشان دادیم که توفق تاکتیکی بیشتری نسبت به دشمن داریم.
این مثالها را خدمت شما گفتم برای اینکه
بدانید ما امروز در قضایایی بیداری اسلامی باید بدانیم برای مبارزه اسلامی
چگونه باید انقلاب کرد و مهمتر از آن این است که چطور باید یک انقلاب را
حفظ کرد الان اگر شما بگردید یک مجلد کتاب برای حفظ مبارزه اسلامی در این
12 کشور پیدا نمیکنید مبارزه در بحرین کاملا غیرخشونتآمیز توأم با
راهپیماییهای شبانه روزی در یک جزیره کوچک اما علم مبارزه امروز در سوریه
یک مبارزه ضدچریکی، ضدتروریستی ومبارزه کاملا مسلحانه و گرم. علم مبارزه
امروز در یمن و علم مبارزه در اردون و آنچه در عربستان و اینها با آنچه که
در فلسطین و لبنان رخ میدهد کاملا متفاوت است حتی این علم مبارزه در جامعه
مان هم مرزها و جوانبش مشخص نیست اهمیت این مسئله این است که اگر جدی
گرفته نشود انقلاب را نمیتوان حفظ کرد شما ببینید سی و چند سال گذشته بعد
از انقلاب اسلامی حجم توطئههای که علیه جمهوری اسلامی شده است خود به
اندازه یک انقلاب احتیاج به کار و مبارزه داشته است کاری که بچههای دانشجو
برای فتح لانه جاسوسی در آن زمان نشان دادند که امام راحل از آن به عنوان
انقلاب دوم یاد کردند.
ما یک مقداری باید تکلیفمان را با مفهومی
به نام علم مبارزه معلوم کنیم نگرانی دیگری که وجود دارد انحراف این
انقلابها و حرکت بیداری اسلامی است این مسئله مانند زمان قبل از انقلاب و
گروههای مبارزی هستند که بعضی از آنها کارشان به انحراف کشیده شد که هنوز
که هنوز است ما داریم بعد از سی و چند سال ضربات آنان را می خوریم یک نمونه
از ضربات آنها 17 هزار شهید ترور بود.
جریان سازمان منافقین همینکه قید منافق
را میآورد محل تغییر در مبارزشان است آنها در متونشان دارند وقتی گرایش
مارکسیستی پیدا میکنند به قول خودشان مارکسیست اسلامی میشوند و سوالشان
این است که اسلام علم با مبارزه ندارد و برای اینکه ما بتوانیم در جامعهای
که مردمش مسلمان هستند انقلاب کنیم باید به علم مبارزه غربیها دست بزنیم
اما امام راحل این نوع نگاه را التقاط میدانستند.
مارکسیست اسلامی معنایش این بود که ما
علم مبارزه را از مارکسیست میگیرم و در جامعه اسلامی اعمال میکنیم این
انحراف که در سال 53 و 54 عملی شد تا الان و با گذشت 37 الی 38 سال از آن
دوره هنوز ما از این پدیده مخوف ضربات زیادی خوردیم یعنی یک هسته محدود و
منحرف به دست ساواک افتاد و آن را مدیریت کرد و بعد از انقلاب کنار جریان
لیبرال بنیصدر قرار گرفت و سپس در پاریس شروع به جاسوسی کردند را شروع کرد
و بعد در عراق کنار دست صدام مبارزه مسلحانه را آغاز کرد و آن وقت بود که
در تهران و در داخل خیابانها 17 هزار شهید ترور را روی دست ما گذاشت و یکی
دیگر از جنایتهایشان جاسوسی در پرونده هستی بود که اولین سرنخها و فشار
روی پرونده هستهای را آنها دادند و همین باعث شد که از سال 81 الی 82 یک
فشار بسیار طاقتفرسا و سه قطعنامه و تحریمهای زیادی را به تحمیل کنند.
این عملی است که این جریان انحرافی خطرناک انجام داده و در حال حاضر نیز سی ای ای و ام آی ایکس آن را مدیریت میکند.
علم مبارزه اگر شناخته شده و خالص و عمیق نباشد حتی گروههای که دست به حرکت انقلابی میزنند خودشان به ضدخودشان تبدیل میشوند.
این حرکتهای که در این دوازه کشور انجام
گرفته است اگر علم مبارزهشان اساسی نباشد تا چندین سال دیگر کارکردشان
مانند سازمان منافقین امروز میشود.
حرکتی که جوانانی برای مبارزه با استکبار
و تأسی به گفتهای ولایت و برای زمینهسازی ظهور انجام دادند خدایی نخواسته
در صورت عدم شناخت از مجموعهها حرکتشان به ضد اصل علم مبارزه و به ضد
حرکت و نهضت تبدیل میشود.
نکتهای که مهم است این است که مجاهد
منافق نمیشود ولی شما ببینید که سی و چند سال است که نفاق چه کارهایی را
انجام داده است سرمایهای های مانند رجایی، باهنر، اشرفی اصفهانی و
صدوقیها را از یک ملت گرفته است این اوج خیانتی است که می توان به یک ملت،
امامت، قرآن و خدا انجام داد زیرا وقتی مردان خدا را میگیری در حال خیانت
به خدا هستی.
حالا و در این فرصت محدود من به سه نوع
علم مبارزه در گذشته میپردازم و آن را معرفی میکنم تا ببینیم که در درون
این 12 کشور اسلامی و بیرون کشورهای اسلامی که همان جنبش والاستریت میشود
علم مبارزه چه سازوکاری دارد.
یکی از اشکالاتی که به ما یعنی جمهوری
اسلامی برمیگردد این است که ما علم مبارزه را باید تئوریزه میکردیم متونش
را میدادیم و به زبانهای مختلف ترجمه می کردیم چون هر کدام از این علوم
که عرض میکنم می بینید که کشورهای منشأ و تفکر آن ایدئولوژیک بودهاند آن
را معرفی کردند اما ما اجازه دادیم که به علم مبارزه در اسلام انگ تروریست
بزنند و تنها کاری که در مقابل این تهمت انجام دادیم این بود که دستانمان
را بالا بگیرم و اعلام برائت کنیم.
حال آنکه خوشنامترین گروه چریکی جهان
بین 400 سازمان چریکی موجود روی کره زمین حزب الله لبنان است که تلویزیون
مستقل دارد، اسلحه مشخص دارد، قواعد مبارزه را رعایت میکند، کار تروریستی
انجام نمیدهد، در بیرون از لبنان درگیر نمیشود و اگر افرادش اسیر شوند
حکم اسیر نظامی را دارند.
حزب الله لبنان روش علم مبارزه را مبتنی
بر اسلام عملیاتی میکند و کسی نیست که اعتراف نکند که حزب الله قواعد
مبارزه را رعایت نمیکند لذا باید این سه علم مبارزه را بیان کنم زیرا
مقایسهاش یکی از ضررویات است.
اولین علم مبارزه که خیلی بر سرزبان ها
افتاد و وارد علوم سیاسی شد مارکسیست بود مارکسیست قیدی بود که خودشان برای
خودشان گذاشتند ودر اوایل انقلابشان این جمله را زیاد میگفتند که
مارکسیست علم مبارزه است چون دو اتفاق مهم در آن زمان افتاد استعمار انگلیس
از هند تا آفریقا و تا امریکایی لاتین به همراه ایالات متحده و کشورهای
دیگر مانند، فرانسه، هلند، بلژیک حضور داشتند و دکترین قطعی نیز داشتند.
16 سال پیش امریکا یک رئیس جمهوری داشت
به نام جیمز مونروئه دکترین مونروئه هنوز در علوم سیاسی و استراتژیک
پابرجاست امریکاییها با تأسی از رئیس جمهورشان میگفتند که امریکایی لاتین
حیاط خلوت ایالات متحده است و هرگز کسی حق ندارد در حیاط خلوت ایالات
متحده پا بگذارد اما شوروی در قضایایی کوبا به آنجا رفت و موشکهایش را
مستقر کرد همچنان که ایران را با مورالف و کاسترو ارتباط ارگانیک دارد پس
از این بحثها نتیجه میگیریم که در آن زمان قارههای مختلف کره زمین تحت
سیطره آنها بوده است و هر کس که ضد این سیطره و استعمار وارد صحنه میشد
برای مردم جذاب بود این مسئله در آن زمان به عهده ایدئولوژیی
مارکسیست بود وقتی در سال 1917 انقلاب بولشوویکی در شوروی به پیروزی رسید و
بعد آرام آرام تا جنگ جهانی دوم خودش را نشان داد و بعد از جنگ جهانی دوم
مبناء بسیاری از کشورها شد.
انقلاب چین مبارزه خود را با انقلاب
مارکسیست رقم زد، بنیانگذار کره با علم مبارزه مارکسیست مبارزه خود را شروع
کرد تمام جنبش های جهان عرب حتما یک رگههای از مارکسیست داشتند جنبش فیدل
کاسترو در کوبا به همراه چگوارا مبتنی بر علم مبارزه مارکسیست بود جنبشی
که جریان عفلق این ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی را با ایدئولوژی
سوسیالیستی چپ و مارکسیست ترکیب کرد و حزب بعث را راه انداخت که در سوریه
همین حزب حکومت میکند و در کشور عراق نیز همین حزب بعث بود که تا اواخر
دوره صدام حیات داشت.
جمال عبدالناصر علم مبارزه خود علیه
استعمار انگلیس و سلطه رژیم صهیونیستی بر فلسطین را مبتنی بر جریان تفکر چپ
و ارتباطی که با تفکر چپ داشت شروع کرد اساسا در سراسر جهان هر کس که
میخواست روبهروی انگلیس، فرانسه و امریکا و این گونه قدرتها دست به
مبارزه بزند از علم مبارزه مارکسیست استفاده می کرد در افریقا نیز پاتریس
لوموبا از تفکر علم چپ استفاده کرد زیرا چارهای هم نبود و فقط این نوع علم
مبارزه وجود داشت در ایران نیز بعد از مشروطه دو جریان مدرن عامیون و
اعتدالیون شکل گرفتند جریان اعتدالیون همین لیبرالهای بودند که بعد آمدند
جبهه ملی و بعد نهضت آزادی را تشکیل دادند و بعد هم جریان لیبرالی شد که
همین الان در کشور مجله و روزنامه دارد و جریان عامیون که تبدیل به حزب
توده شد و حرکتهای فدائیان خلق و قدرتی که هنوز هم در بخشهای مختلف
فرهنگی کشور مثل حوزه نشر، سینما و جاهای دیگر حضور پرقدرتی دارد.
خیلی از اینها دارند هماکنون در
دانشگاههای کشور تدریس میکنند و درست بعد از جنگ بود که همه چیز در مورد
چگوارا و جریان چپ را مینوشتند و این افراد وقتی که دفاع مقدس شروع شد
بیسروصدا به داخل دانشگاهها رفتند و دکتری گرفتند و بهخصوص در
دانشگاههای هنری توانستند فلسفه خودشان را نهادینه کنند.
جریان چپ در ایران هم به عنوان علم
مبارزه شناخته میشد یعنی مفهومی که حزب توده داشت موارد دیگری نیز از این
زاویه وارد میشود مثل گروههای فلسطینی که عمدتا اسیر جریان چپ بودند و
آموزش آنها هم محصول مصر جمال عبدالناصر بود حتی شهید چمران هم برای آموزش
چریکی به مصر میرود و همه فکر میکردند برای نجات یافتن الگویشان باید
مارکسیست باشد حتی ویتنام وقتی میخواست از دست ایالات متحده ازاد بشود به
علم مبارزه مارکسیستی تن داد چگوارا به دلیل اینکه خوش قامت بود و ظاهری
متفاوت داشت خیلی زود توانست انعکاس پیدا کند و به طور جدی الهام بخش
جوانان شود.
من یادم میآید زمانی که نوجوان بودیم در
اواخر دوره پهلوی و تقریبا آغاز جمهوری اسلامی در مدارس و یا حتی
نمایشگاههای کتابی که برگزار میشد مهمترین پوستر عکس چگوارا بود حتی در
این راهپیماییهای اخیر در این 12 کشور عکسهای از چگوارا را میتوانید
ببینید الهام بخشی چگوارا همان مارکسیست است حتی شورای برای اینکه به
کشورها بگویید من به شما احترام میگذارم اسم اصلی دانشکده مقاومت خود را
پاتریس لومومبا گذاشت لذا انقدر این جو و فضا سنگین بود در تحرکت
ایدئولوژیک سازمان منافقین مجبور شد به سمت ایدئولوژی مارکسیست برود و این
مصیبتها آغاز شد که تا الان یکی از معضلاتی که انقلاب اسلامی با آن مواجه
است مقوله سازمان منافقین است پدیدهای که هرروز دست یکی از دستگاه
اطلاعاتی جهان است یعنی این دو پدیده خطرناک که در مقایس کوچک در پیروزی
انقلاب اسلامی پدیدهای است به اسم سازمان منافقین که هر روز یکی از
سازمانهای اطلاعاتی سوار بر اینهاست و از آن کولی میگیرد که در نهایت 17
هزار شهید ترور برای ما به جا میگذارد که از دست دادن هر کدام از آنها
فاجعهای عظیم است.
دقیقا این جریان ضربهای به ما زد که در
اشل بزرگتر جریان القاعده که سرویسهای اطلاعاتی غرب کولیهای زیادی از آن
میگیرند بر پیکره اسلام زد. شما به راحتی میتوانید ببینید که القاعده در
طول فعالیت خودش عملیاتی را علیه رژیم صهیونیستی انجام نداده در واقع
القاعده به منافع رژیم صهیونیستی حمله نکرده است جریان القاعده حاضر است در
بدترین شرایط علیه مسلمانان و شیعه عمل کند و به اسم اینکه دارد با
امریکاییها مبارزه میکند در صورتی که همه کارهای که انجام میدهد به سود
آنهاست.
11 سال پیش بود که من گفتم 11 سپتامبر
کار القاعده نیست اما تمام رسانههای میگفتند که تمام دنیا میگوید که این
کار را القاعده انجام داده و بعد شما میگوید کار القاعده نبوده امروز بعد
از 11 سال مشخص شده است که امریکا احتیاج به این داشت که خودزنی کند تا
بتواند به منطقه بیاید و جلوی حرکت اسلام را بگیرد.
پس علم مبارزه مارکسیستی اولین علمی بود که در صد سال گذشته الهام بخش بود و بسیار خشن توأم با حرکتهای مسلحانه.
امام یکی از ویژگیهای اساسی انقلابش این
بود که از روش مبارزه مسلحانه پرهیز کرد هر چند امریکا سعی می کند که
مبارزه بدون خشونت را به گاندی نسبت دهد اما کاری که گاندی انجام داد ماهیت
انقلاب نداشت و بلکه یک مقاومت منفی بودحالا آنکه اساسا امام راحل در علم
مبارزهاش اولین کاری که انجام داد این بود که از شعارهای جریان مارکسیستی
فاصله گرفت اگر آنها میگفتند امپریالست جهانی اما امام کلمه قرآنی جایی آن
گذاشت و گفت: استکبار جهانی ایشان حتی در جریان اسلام نیز کلمههای جدیدی
به کار بردند جریان اخوان المسلمین که آن زمان تازه حرکت خود را شروع کرده
بود از دو کلمه دارالسلام و دارالکفر استفاده میکرد اما امام این
تقسیمبندی را به هم زد و گفت جهان به دو دسته تقسیم میشود مستضعفین و
مستکبرین که در خود جریان اسلام هم مستضعف داریم هم مستکبر که خاندان آل
سعود از مستکبرین هستند و در بیرون جهان اسلام هم باز هم مستضعف داریم و هم
مستکبر لذا امام یکی از شاهکارهایشان در علم مبارزه این بود که مفاهیمشان
خالص بود کلیدواژههای امام مبتنی بر اسلام و قرآن بود و مراقب بود که از
مفاهیمی استفاده نکند که با مبارزه مارکسیست همپوشانی داشته باشد ایشان
مرزها را تفکیک کرد.
علم مبارزهای که مارکسیست داشت توأم با
خشونت بود بعد از انقلاب اسلامی وقتی میخواستند در ایران عملیات چریکی بر
علیه جمهوری اسلامی انجام دهند از روش چگوارا استفاده کردند چگوارا همراه
کاسترو سوار یک کشتی میشوند و به جزیرهای در کوبا میروند و خیلی ساده از
کوههای آنجا سرازیر میشوند و شهر هاوانا را میگیرند همین کار را قبل از
انقلاب چریکهای فدایی در لاهیجان انجام دادند رهبری داشتند به اسم بیژن
جزنی آنها به همراه این رهبرشان از کوههای در سیاهکل پایین آمدند و
میخواستند یک پاسگاه ژاندارمری را بگیرند اما به سرعت قلعوقعم شدند بعد
از انقلاب نیز در سال 60 این افراد از کوههای بالای آمل وارد آمل شدند تا
شهر را اشغال کنند و حکومتشان را اعلام کنند و آن قدر در علم مبارزهشان خام
اندیش بودند که تا بعدازظهر توسط خود مردم دستگیر شدند و بساطشان جمع شد.
پس یک علم مبارزه داشتیم که در صد سال
گذشته همه از این علم مبارزه استفاده میکردند از کره شمالی، چین و
افغانستان و عراقیها تا مردم آفریقا که مسئلهشان این بود.
علم مبارزه دوم علم مبارزه اسلامی بود
این علم مبارزه شخصیت اصلیاش امام راحل است نه اخوان المسلمین نه جریان
های دیگر هرچند که این مسئله را تا زمان رشیدالرضا و محمد عبدو میبرند و
حتی از کسانی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی نیز نام میبرند اما امام علم
مبارزهاش عمیق و اسلامی بود واز روشهای غربیها استفاده نکردند امواج
بیداری اسلامی را اگر نگاه کنیم میبینیم که بیداری اسلامی اول استمرار
حرکت فقهای 61گانه بود که امام خودش را وامدار حرکت علامه
مجلسیها، علامه هلیها، سیدابن طاووس و امثال اینها میدانست منظور این
بود که حرکتی که توسط انبیا شروع شد و در غدیر به دست امامت افتاد و بعد از
این دوازده امام نه نفر را با شمشیر زدند و دو نفر را زخم شهید کردند و
امام داوزدهم به غیبت کبری رفت و در دوره غیبت کبری شیعه در بستر حرکت خودش
برای رسیدن به نتایج مبارزاتی در برابر کفر حرکاتی را آغاز کرد که حرکت
ابن قولویی در قم و ابنباویه در ری ادامه پیدا می کند تا میآید به امروز و
آدمهای مثل شیخ مفید و سیدابن طاووس تا به میرزایی شیرازی شیخ عبدالکریم
حائری و دیگر زعمایی که همه با هم سعی میکنند حوزه علمیه قم را آماده کنند
تاشخص آقای بروجردی که صورت ظاهرش این است که مبارزه نمیکند اما او
بایدفضایی آرامی را بر حوزه علمیه نوپایی دوره جدید حاکم کند تا 700 الی
800 نفر از روحانیون که مراجع تقلید فعلی هستند شکل بگیرد.
مرحوم بروجردی نمیتوانست یک حرکت تهاجمی
انجام دهد زیرا دشمن با یک حرکت مسلحانه کامل آنها را از بین میبرد شبیه
کاری که حضرت امیر و امام حسین (ع) انجام دادند به نسبت کاری که امام صادق
(ع) انجام داد امام صادق (ع) کرسی نظریهپردازی دایر میکرد تا آدم پرورش
دهد و حرکتی که در زمان آقای بروجردی انجام شد تربیت نسلی بود که امام از
آن میآمد.
انقلاب اسلامی اینجور شکل نگرفت که امام
سرشان را بلند کنند و ببینند که یک حاکم مستبد به نام شاه است و برای
مبارزه است و از آن استفاده کنند این پیرمرد 60 سال خودسازی میکند 60 سال
دغدغهاش کتاب سرهالصلاه بود یعنی این آدم در 39 سالگی تازه میخواهد سر
صلاه را بداند 60 سال خودسازی چیز کمی نیست عمر پیامبر عمر حضرت امیر 60
بود امام راحل فقط 60سال خودسازی میکند که عالم را محضر خدا بداند در 62
الی 63 سالگی در 15 خرداد برای اولین بار داد میزند و 80 سالگی انقلاب
میکند و تا 90 سالگی در بدترین شرایط محکم میایستد و مدیریت میکند 8 سال
جنگ را مدیریت و فرماندهی میکند و این مسئله بسیار بزرگی است الان آدم 60
سال بازنشسته میشود و در پارک مینشیند.
این علم مبارزه را امام از کجا گرفته است
این 59 نفر از ابن قولویه تا شخص آقای بروجردی همه آنها کارهای بزرگی را
انجام دادهاند که این کارها خودش پشتوانه اصلی انقلاب اسلامی بود و
هرکدامشان کاری را انجام دادند که کمتر از انقلاب امام نبود کمااینکه این
نفر 61 که ما در محضرشان هستیم کارهایشان کمتر از امام نیست.
علم مبارزه شیعه در جهان اسلام عقبه این
جوری داشت امام مستقنی بود از این که از روشهای مارکسیستی استفاده کند لذا
یک دلیل موفقیت امام این بود که علم مبارزه را اولا در درون خودش بومی کرد
60 سال خودسازی داشت و مطمئن باشید یک دلیل ریزش ها در این سی و چند سال
بعد از انقلاب اسلامی این است که این افراد خودسازی نداشتند علم
مجاهدت و علم مبارزه در اسلام اول خودسازی درونی میخواهد جهاد اکبر
میخواهد مبارزه با نفس میخواهد.
۹۱/۰۸/۰۵