هماندیشی فعالان بین المللی جبهه فرهنگی انقلاب (بخش دوم)
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ق.ظ
علم
مجاهدت و علم مبارزه در اسلام اول خودسازی درونی میخواهد جهاد اکبر
میخواهد مبارزه با نفس میخواهدو این جهاد اصغر و این حرکت
را ما در عصر مقام معظم رهبری هم میبینیم ایشان هم همین رویکرد خالص را
دارند و کلید واژهها و روشهایشان نیز مانند امام راحل است.
ما خیلیها را داریم که در آرمهایشان از فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما نوشتند اما علیه اسلام و قرآن و جهاد عمل کردند و پروندهاشان کاملاً مشخص است.
علم و مبارزهای که امام پایه گذاری کردند در ادامه پنجاه و نه نفر زعیمی بود که در غیبت کبری حضرت وظیفهاشان این بود که کار را عملیاتی کنند تا آنچه که آرزوی ائمه بود تحقق یابد.
و ما در اجلاس اخیر غیرمتعهدها دیدیم که بیش از دو سوم جهان مسئولانشان آمدند و هیچکدام از ائمه و امامانمان چنین فرصتی را نداشتند علم مبارزه خالص، علم مبارزهای است که از سرسجاده شروع میشود.
موج اول بیداری اسلامی از 15 خرداد 42 شروع نشد بلکه از عدم تحقق غدیر شروع شد تا به انقلاب اسلامی رسید.
موج دوم توسط مردم لبنان و فلسطین با مقاومت اسلامی نه علم مبارزه آغاز شد و آنها اسمش را مقاومت اسلامی گذاشتند در مقابل انواع مبارزه مارکسیستی و غیره و نتیجهاش شد حزب الله که موفق شد موج دوم بیداری اسلامی را رقم بزند.
موج سوم بیداری اسلامی با یک فاصله سیساله از دو سال پیش در 12 کشور آغاز شد و در کمتر از یک سال یک حرکت عمومی شکل گرفت و چهاررئیس دولت سقوط کردند.
و هشت کشور دیگر نیز دستخوش تحولات اساسی شدند از مغرب مراکش و بحرین گرفته تا اردن و عربستان، که یکیشان هم در این وسط فشار به جبهه مقاومت وارد میشود و آن هم کشور سوریه است.
موج سوم که به اینجا رسید مقام معظم رهبری فرمودند که موج چهارم در متن اروپا شکل میگرفت که البته آنجا اسلامی نیست و براساس فطرت انسانهاست.
یعنی وقتی جهان اسلام مبارزه علنی خودش را رو کند تضادهای درونی غرب آرام آرام خودش را نشان میدهد و یک دفعه از درون غرب فوران میکند.
موج پنجم به طور چشمگیر و یک باره در ایالات متحده رو شد و جنبش وال استریت نام گرفت و وقتی از آنها میپرسیدند که شما از کجا الگو گرفتید، میگفتند ما از میدان التحریر قاهره الگو گرفتیم.
نکتهای که باید اینجا بگوییم این است که الهام بخشی حرکت مبارزه که روزی مارکسیسم بود و در درون اروپا جنبش دانشجویی 1960 فرانسه را رقم زد و بعد در جنبش دانشجویی 1968 آمریکا در شیکاگو تکرار شد و آمریکا به سرعت آن را سرکوب کرد همه آنها از مدل چپ استفاده کردند در آن دوره آن قدر فضای جامعه آمریکا بسته است و آمریکا نمیخواهد مردم به سمت کمونیسم برود که به آن دوره مککارتیسم میگویند و در این دوره تمام سینماگران، کارگردان و نویسندگان را میگیرند و عقایدشان را تفتیش میکنند، دادگاه علیهشان تشکیل میدهند که مشخص کند که آنها مارکسیسم هستند یا نه.
آمریکا این کار را انجام داد تا مبادا ایدئولوژی چپ در آنجا شکل بگیرد. اما ایندفعه کاری انجام میشود که مردم آمریکا از جهان اسلام الگو میگیرد و جنبش 99 درصد وال استریت در آمریکا شکل میگیرد خوب این خیلی برای آمریکاییها سنگین بود.
در اروپا و آمریکا فوران بیعدالتیها و اقتصاد سرمایهگرها به وجود میآید و مردم متوجه مشکلاتشان میشوند و حالا دیوار آمریکا کوتاه است.
و حالا وقتی کنسولگیری آمریکا را میگیرند همه چیز را آتش میزنند و این کاری بود که مردم ما در علم مبارزه خودشان در این سفارتخانهها انجام دادند. کاری که چپ و راست در کشورهای مختلف سفارتخانهها را تسخیر میکنند الگوگیری از انقلاب اسلامی است.
علم مبارزه در اسلام چندویژگی دارد که اولاً این است که مبارزه در اسلام مجاهده است و انسان جهاد میکند و همانطور که ما به روزه توصیه شدیم به مقاتله و جنگ نیز توصیه شده است پس علم مبارزه، علم مجاهدت میشود و این مجاهدت پیشنیازهای دارد اما این پیشنیازها آموزش فیلمسازی، وبلاگ و اینها نیست بلکه این پیشنیاز خودسازی است.
امام حسین(ع) 60 سال مجاهدت می کند تا به شب عاشورا برسد اما امام حسینی که ما میشناسیم همین امام حسین(ع) دو، سه ماه آخرشان است اما اباعبدالله پنجاه سال تحمل میکند و خود این صبرو تحمل انسانساز است.
امام راحل و حتی شخصیت مقام معظم رهبری در مقوله علم مبارزه هم قبل و هم بعد از انقلاب و هم در دوره رهبریشان در بخشهای طولانی صبر و تحملی عظیم داشتند که اینها از ارکان مبارزه است.
هرکس بیشتر خودش را ساخته باشد در علم مبارزه بیرونی موفقتر است، هر کس علم مبارزه بیرونیاش با هایوهوی بیشتری باشد و درون خودش را نساخته باشد مطمئن باشید که دچار ریزش میشود.
علم مبارزه اسلامی تنها علمی است که از مبارزه با نفس شروع میکند، در دفاع مقدس نیز در کتابهای که نوشته شده و در سخنرانیهای که علمای دینی انجام میدادند به رزمندگان توصیه به جهاد با نفس میکردند و میگفتند تو به عنوان مبارز مسلمان در علم مبارزه اولین و اساسیترین کاری که انجام دهی خودسازی است.
از منظر دیگر که بخواهیم نگاه کنیم کلاً شهدا و فضای دفاع مقدس یک حس و حال خاص دارد که این حس خاص از همان جهاد با نفس میآید.
سینماگرانی که میخواهند آن روزها را نشان دهند فقط توپ و تفنگ آن را نشان میدهند البته این مسئله سرجای خودش درست است اما این جنگ در اصل در درون خود آدمها بود و دفاع مقدس بهانهای بود که خدا یک سری از انسانهای را که دوست داشت به این میدان بیاورد و عیار طلای وجودشان را برای خودش خالص کند و ببرد.
حالا یکی از این افراد میشود امام راحل که در مبارزه هفتاد و هشتاد ساله خود جوری خالص میشود که وقتی میخواهند از این دنیا برود می گوید با دلی شاد و ضمیری آرام و قلبی مطمئن از خدمت برادران و خواهران مرخص میشوم یعنی خدا از ما این را میخواهد.
علم مبارزه، علمی است که آن کسی که رفته مبارزه کند در آن مبارزه خودش را میسازد، حالا این علم مبارزه ویژگی اولش مجاهدت است، جهاداکبر و جهاد اصغر.
ویژگی دوم ، ولایتپذیری است که اینجا جنگ اصلی ما شروع میشود ولایت عام است یعنی هم ولایت از آن طاغوت است و هم از آن الله.
ولایت الله را که میپذیری، مومن می شوی و از ظلمت به سمت نور میروی. ولایت طاغوت را که میپذیری در جبهه کفر قرار می گیری و از نور به سمت ظلمت میروی.
ما نتوانستیم علم مبارزه خالص اسلامی را مبتنی بر قرآن معرفی کنیم، الان در جامعه خودمان اینجور جا افتاده است که هر کس طرفدار ولایت فقیه است ولایت دارد و آن کس که نیست ولایت ندارد.
مبارزه این است که انسان تا انسان است حب میورزد و برخود ولایت ایجاد میکند وقتی که شما به کسی یا چیزی حب ورزدید او بر شما ولایت دارد مگر اینکه بگویید من انسان هستم و حب نمیورزم که این مسئله اصلاً قابل قبول نیست. حب و بغض به انسان تولی و تبری میدهد.
در دو فرع آخر اصول و فروع دین ما تولی و تبری است که فروع قدرت نرم و علم مبارزه است به این معنا که ما بالاخره به یک سری چیزها مانند خانه، ماشین و یا کسانی حب میورزیم و آنها برما ولایت دارند و از هر چیزی و هر کسی که بدمان بیاید و بغض داشته باشیم یعنی از آن اعلام برائت کردیم.
اما تولی و تبری کاملاً مغفول مانده است در اینجا باید به سنتی از مرحوم عبدالعظیم حسنی اشاره کنم که یک کار عظیمی را انجام دادهاند که میتوانند به عنوان سبک زندگی مسلمان احیاء شود.
ایشان که چهار امام معصوم را درک کرده بودند در دوره امام رضا(ع) به نزد ایشان میروند و میگویند من میخواهم دینم را عرضه کنم تا ببینم دینم درست هست یا نه.
ایشان پنج اصل دین را توضیح میدهند و به بعد به سراغ فروع دین میروند و در فرع دین به جای اینکه اول از صلاه شروع کنند، از ولایت شروع میکنند و جالب اینکه امام رضا(ع) این مسئله را به همین نظم و ترتیب میپذیرند.
پس یکی از نقصانهای کار ما در مسئله علم و مبارزه این است که علم مبارزه را همانطور که در قرآن آمده است نتوانستیم معرفی بکنیم اینجا باید بگوییم بشر بدان که به چه کسی حب میورزی این چیزهای که دوست داری و کسانی را که دوست داری میشود تابوت انسان و بر انسان حکومت خواهد کرد.
دوست داشتن هرچیز باید در راستای دوستداشتن خدا، رسول الله و ائمه باشد ما اگر نتوانیم این را درست کنیم و به هر چیز و هرکسی دل ببندیم این دلبستگی ولایت بر ما ایجاد میکند ما باید بدانیم که ولایت در ولایت فقیه محصور نمیشود پس اگر مردم احساس کردند که آزادند و ولایت فقیه را قبول ندارد و فقط بسیجیها و متدینین هستند که ولایتمدارند و بقیه هیچ ولایتی ندارند این درست نیست همه انسانها ولایتمدارند اما متدینین به این مسئله رسیدهاند و با خودشان کنار آمدهاند اما آن کسی که این ولایت را قبول ندارد و فکر می کند ولی ندارد تقصیر ماست که برای او مسئله ولایت را مشخص نکرده است و به او نگفتهایم که تو به هر چیزی که علاقهنداری او بر تو حکم ولایت دارد.
مفسرین مثل علامه طباطبایی و همینطور مقام معظم رهبری در خطبههای نمازجمعه سال 72 با تفسیر آیه والذین یخرجونهم من النور الی الظلمات و غیره تفسیر میکنند که مگر کسی که کافر است قبل در نور بوده که حالا به سمت ظلمات برود و در این جا باید بگوییم که این نور، نور فطرت است.
انسان وقتی به دنیا میآید این نور فطرت در درونش وجوددارد و حب به طاغوت ما را از نور فطرت دور میکند و به سمت ظلمات میبرد.
علم مبارزه یعنی این، یعنی کسی که مجاهد است مبارزه را اول از درون خودش شروع میکند و بعد وارد جهاد اجتماعی میشود تا بشر را نجات دهد باید کمک کند که بشر تحت لوای ائمه و پیامبران اولوالعزم از شر طاغوت نجات دهد و به نور فطرت خودش برساند پس قرآن درونی ما میشود فطرت و رسول درونی ما میشود عقل.
هفت میلیارد انسان، هفت میلیارد میدان مبارزه، هفت میلیارد قلب و ذهن و هفت میلیارد فطرتی که باید بیدار شود و ما در مقابل تکتک این هفت میلیاردها موظف هستیم چون در جمهوری اسلامی هستیم چون ما بیواسطه ولایت اوالعزم را پذیرفتیم چون فضای امنیتی در این جامعه به وجود آمده که میشودبه راحتی نشست و فکر کرد و ما در مقابل همه این هفت میلیارد انسان مسئولیم.
اما حالا یک دو جلد کتاب نداریم که این علم مبارزه اسلامی را تئوریزه کنیم هنوز کف جامعه ما میگویند این فرد ولایتمدار است و دیگری نیست.
ما باید کلمه ولایت را کنار بگذاریم و به دنبال اهداف ولایت باشیم. هرکس وجدان خودش را قاضی کند و ببیند به چه کسی و چه چیزی حب میورزد.
امام با کلیدواژههای خالص قرآنی
آمد و اول مبارزه درونی با خودش را شروع کرد، امام در کتاب جهاد اکبرشان از
مبارزه درونی از فعل یقض استفاده میکند که این به معنای بیدارشدن
است اما الان برای بیداری اسلامی از کلمه دیگری استفاده میشود.
ما خیلیها را داریم که در آرمهایشان از فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما نوشتند اما علیه اسلام و قرآن و جهاد عمل کردند و پروندهاشان کاملاً مشخص است.
علم و مبارزهای که امام پایه گذاری کردند در ادامه پنجاه و نه نفر زعیمی بود که در غیبت کبری حضرت وظیفهاشان این بود که کار را عملیاتی کنند تا آنچه که آرزوی ائمه بود تحقق یابد.
و ما در اجلاس اخیر غیرمتعهدها دیدیم که بیش از دو سوم جهان مسئولانشان آمدند و هیچکدام از ائمه و امامانمان چنین فرصتی را نداشتند علم مبارزه خالص، علم مبارزهای است که از سرسجاده شروع میشود.
موج اول بیداری اسلامی از 15 خرداد 42 شروع نشد بلکه از عدم تحقق غدیر شروع شد تا به انقلاب اسلامی رسید.
موج دوم توسط مردم لبنان و فلسطین با مقاومت اسلامی نه علم مبارزه آغاز شد و آنها اسمش را مقاومت اسلامی گذاشتند در مقابل انواع مبارزه مارکسیستی و غیره و نتیجهاش شد حزب الله که موفق شد موج دوم بیداری اسلامی را رقم بزند.
موج سوم بیداری اسلامی با یک فاصله سیساله از دو سال پیش در 12 کشور آغاز شد و در کمتر از یک سال یک حرکت عمومی شکل گرفت و چهاررئیس دولت سقوط کردند.
و هشت کشور دیگر نیز دستخوش تحولات اساسی شدند از مغرب مراکش و بحرین گرفته تا اردن و عربستان، که یکیشان هم در این وسط فشار به جبهه مقاومت وارد میشود و آن هم کشور سوریه است.
موج سوم که به اینجا رسید مقام معظم رهبری فرمودند که موج چهارم در متن اروپا شکل میگرفت که البته آنجا اسلامی نیست و براساس فطرت انسانهاست.
یعنی وقتی جهان اسلام مبارزه علنی خودش را رو کند تضادهای درونی غرب آرام آرام خودش را نشان میدهد و یک دفعه از درون غرب فوران میکند.
موج پنجم به طور چشمگیر و یک باره در ایالات متحده رو شد و جنبش وال استریت نام گرفت و وقتی از آنها میپرسیدند که شما از کجا الگو گرفتید، میگفتند ما از میدان التحریر قاهره الگو گرفتیم.
نکتهای که باید اینجا بگوییم این است که الهام بخشی حرکت مبارزه که روزی مارکسیسم بود و در درون اروپا جنبش دانشجویی 1960 فرانسه را رقم زد و بعد در جنبش دانشجویی 1968 آمریکا در شیکاگو تکرار شد و آمریکا به سرعت آن را سرکوب کرد همه آنها از مدل چپ استفاده کردند در آن دوره آن قدر فضای جامعه آمریکا بسته است و آمریکا نمیخواهد مردم به سمت کمونیسم برود که به آن دوره مککارتیسم میگویند و در این دوره تمام سینماگران، کارگردان و نویسندگان را میگیرند و عقایدشان را تفتیش میکنند، دادگاه علیهشان تشکیل میدهند که مشخص کند که آنها مارکسیسم هستند یا نه.
آمریکا این کار را انجام داد تا مبادا ایدئولوژی چپ در آنجا شکل بگیرد. اما ایندفعه کاری انجام میشود که مردم آمریکا از جهان اسلام الگو میگیرد و جنبش 99 درصد وال استریت در آمریکا شکل میگیرد خوب این خیلی برای آمریکاییها سنگین بود.
در اروپا و آمریکا فوران بیعدالتیها و اقتصاد سرمایهگرها به وجود میآید و مردم متوجه مشکلاتشان میشوند و حالا دیوار آمریکا کوتاه است.
و حالا وقتی کنسولگیری آمریکا را میگیرند همه چیز را آتش میزنند و این کاری بود که مردم ما در علم مبارزه خودشان در این سفارتخانهها انجام دادند. کاری که چپ و راست در کشورهای مختلف سفارتخانهها را تسخیر میکنند الگوگیری از انقلاب اسلامی است.
علم مبارزه در اسلام چندویژگی دارد که اولاً این است که مبارزه در اسلام مجاهده است و انسان جهاد میکند و همانطور که ما به روزه توصیه شدیم به مقاتله و جنگ نیز توصیه شده است پس علم مبارزه، علم مجاهدت میشود و این مجاهدت پیشنیازهای دارد اما این پیشنیازها آموزش فیلمسازی، وبلاگ و اینها نیست بلکه این پیشنیاز خودسازی است.
امام حسین(ع) 60 سال مجاهدت می کند تا به شب عاشورا برسد اما امام حسینی که ما میشناسیم همین امام حسین(ع) دو، سه ماه آخرشان است اما اباعبدالله پنجاه سال تحمل میکند و خود این صبرو تحمل انسانساز است.
امام راحل و حتی شخصیت مقام معظم رهبری در مقوله علم مبارزه هم قبل و هم بعد از انقلاب و هم در دوره رهبریشان در بخشهای طولانی صبر و تحملی عظیم داشتند که اینها از ارکان مبارزه است.
هرکس بیشتر خودش را ساخته باشد در علم مبارزه بیرونی موفقتر است، هر کس علم مبارزه بیرونیاش با هایوهوی بیشتری باشد و درون خودش را نساخته باشد مطمئن باشید که دچار ریزش میشود.
علم مبارزه اسلامی تنها علمی است که از مبارزه با نفس شروع میکند، در دفاع مقدس نیز در کتابهای که نوشته شده و در سخنرانیهای که علمای دینی انجام میدادند به رزمندگان توصیه به جهاد با نفس میکردند و میگفتند تو به عنوان مبارز مسلمان در علم مبارزه اولین و اساسیترین کاری که انجام دهی خودسازی است.
از منظر دیگر که بخواهیم نگاه کنیم کلاً شهدا و فضای دفاع مقدس یک حس و حال خاص دارد که این حس خاص از همان جهاد با نفس میآید.
سینماگرانی که میخواهند آن روزها را نشان دهند فقط توپ و تفنگ آن را نشان میدهند البته این مسئله سرجای خودش درست است اما این جنگ در اصل در درون خود آدمها بود و دفاع مقدس بهانهای بود که خدا یک سری از انسانهای را که دوست داشت به این میدان بیاورد و عیار طلای وجودشان را برای خودش خالص کند و ببرد.
هر علم مبارزهای بهانه است برای اینکه خدا خوبان خودش را به میدان بیاورد و طی یک شرایطی برای خودش برابری کند و جذب کند.
حالا یکی از این افراد میشود امام راحل که در مبارزه هفتاد و هشتاد ساله خود جوری خالص میشود که وقتی میخواهند از این دنیا برود می گوید با دلی شاد و ضمیری آرام و قلبی مطمئن از خدمت برادران و خواهران مرخص میشوم یعنی خدا از ما این را میخواهد.
علم مبارزه، علمی است که آن کسی که رفته مبارزه کند در آن مبارزه خودش را میسازد، حالا این علم مبارزه ویژگی اولش مجاهدت است، جهاداکبر و جهاد اصغر.
ویژگی دوم ، ولایتپذیری است که اینجا جنگ اصلی ما شروع میشود ولایت عام است یعنی هم ولایت از آن طاغوت است و هم از آن الله.
ولایت الله را که میپذیری، مومن می شوی و از ظلمت به سمت نور میروی. ولایت طاغوت را که میپذیری در جبهه کفر قرار می گیری و از نور به سمت ظلمت میروی.
ما نتوانستیم علم مبارزه خالص اسلامی را مبتنی بر قرآن معرفی کنیم، الان در جامعه خودمان اینجور جا افتاده است که هر کس طرفدار ولایت فقیه است ولایت دارد و آن کس که نیست ولایت ندارد.
مبارزه این است که انسان تا انسان است حب میورزد و برخود ولایت ایجاد میکند وقتی که شما به کسی یا چیزی حب ورزدید او بر شما ولایت دارد مگر اینکه بگویید من انسان هستم و حب نمیورزم که این مسئله اصلاً قابل قبول نیست. حب و بغض به انسان تولی و تبری میدهد.
در دو فرع آخر اصول و فروع دین ما تولی و تبری است که فروع قدرت نرم و علم مبارزه است به این معنا که ما بالاخره به یک سری چیزها مانند خانه، ماشین و یا کسانی حب میورزیم و آنها برما ولایت دارند و از هر چیزی و هر کسی که بدمان بیاید و بغض داشته باشیم یعنی از آن اعلام برائت کردیم.
اما تولی و تبری کاملاً مغفول مانده است در اینجا باید به سنتی از مرحوم عبدالعظیم حسنی اشاره کنم که یک کار عظیمی را انجام دادهاند که میتوانند به عنوان سبک زندگی مسلمان احیاء شود.
ایشان که چهار امام معصوم را درک کرده بودند در دوره امام رضا(ع) به نزد ایشان میروند و میگویند من میخواهم دینم را عرضه کنم تا ببینم دینم درست هست یا نه.
ایشان پنج اصل دین را توضیح میدهند و به بعد به سراغ فروع دین میروند و در فرع دین به جای اینکه اول از صلاه شروع کنند، از ولایت شروع میکنند و جالب اینکه امام رضا(ع) این مسئله را به همین نظم و ترتیب میپذیرند.
پس یکی از نقصانهای کار ما در مسئله علم و مبارزه این است که علم مبارزه را همانطور که در قرآن آمده است نتوانستیم معرفی بکنیم اینجا باید بگوییم بشر بدان که به چه کسی حب میورزی این چیزهای که دوست داری و کسانی را که دوست داری میشود تابوت انسان و بر انسان حکومت خواهد کرد.
دوست داشتن هرچیز باید در راستای دوستداشتن خدا، رسول الله و ائمه باشد ما اگر نتوانیم این را درست کنیم و به هر چیز و هرکسی دل ببندیم این دلبستگی ولایت بر ما ایجاد میکند ما باید بدانیم که ولایت در ولایت فقیه محصور نمیشود پس اگر مردم احساس کردند که آزادند و ولایت فقیه را قبول ندارد و فقط بسیجیها و متدینین هستند که ولایتمدارند و بقیه هیچ ولایتی ندارند این درست نیست همه انسانها ولایتمدارند اما متدینین به این مسئله رسیدهاند و با خودشان کنار آمدهاند اما آن کسی که این ولایت را قبول ندارد و فکر می کند ولی ندارد تقصیر ماست که برای او مسئله ولایت را مشخص نکرده است و به او نگفتهایم که تو به هر چیزی که علاقهنداری او بر تو حکم ولایت دارد.
مفسرین مثل علامه طباطبایی و همینطور مقام معظم رهبری در خطبههای نمازجمعه سال 72 با تفسیر آیه والذین یخرجونهم من النور الی الظلمات و غیره تفسیر میکنند که مگر کسی که کافر است قبل در نور بوده که حالا به سمت ظلمات برود و در این جا باید بگوییم که این نور، نور فطرت است.
انسان وقتی به دنیا میآید این نور فطرت در درونش وجوددارد و حب به طاغوت ما را از نور فطرت دور میکند و به سمت ظلمات میبرد.
علم مبارزه یعنی این، یعنی کسی که مجاهد است مبارزه را اول از درون خودش شروع میکند و بعد وارد جهاد اجتماعی میشود تا بشر را نجات دهد باید کمک کند که بشر تحت لوای ائمه و پیامبران اولوالعزم از شر طاغوت نجات دهد و به نور فطرت خودش برساند پس قرآن درونی ما میشود فطرت و رسول درونی ما میشود عقل.
اول خداوند عقل بیرونی یعنی رسول را
میآورد و بعد فطرت بیرونی یعنی قرآن را به او وحی میکند و پیامبر در
اینجا کارش را شروع میکند و این مسئله در انسان برعکس است، پیامبر اول
باید فطرت درون ما را بیدار کند و ما به سمت آن عقل درونی مبارزه با نفس
برویم و سپس در تکتک انسانهای بیرونی دین را ایجاد کنیم.
هفت میلیارد انسان، هفت میلیارد میدان مبارزه، هفت میلیارد قلب و ذهن و هفت میلیارد فطرتی که باید بیدار شود و ما در مقابل تکتک این هفت میلیاردها موظف هستیم چون در جمهوری اسلامی هستیم چون ما بیواسطه ولایت اوالعزم را پذیرفتیم چون فضای امنیتی در این جامعه به وجود آمده که میشودبه راحتی نشست و فکر کرد و ما در مقابل همه این هفت میلیارد انسان مسئولیم.
اما حالا یک دو جلد کتاب نداریم که این علم مبارزه اسلامی را تئوریزه کنیم هنوز کف جامعه ما میگویند این فرد ولایتمدار است و دیگری نیست.
ما باید کلمه ولایت را کنار بگذاریم و به دنبال اهداف ولایت باشیم. هرکس وجدان خودش را قاضی کند و ببیند به چه کسی و چه چیزی حب میورزد.
۹۱/۰۸/۰۵