نشست «آزاد راه گمشده در نقشه معرفتی»(بخش اول)
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۰۰ ق.ظ
به
گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، نشست «آزاد راه گمشده در
نقشه معرفتی» به مناسبت سوم خرداد و سالروز آزادسازی خرمشهر برای اولین بار
در دانشگاه علوم تحقیقات با حضور دکتر درویش، معاون وزیر دفاع و مشاور
بسیج حقوقدانان کشور، دکتر اخوان فر، رئیس دانشگاه آزاد واحد تهران شمال و
دکتر سواری، رئیس بسیج اساتید و معاون فرهنگی دانشگاه و نیز جانبازان دفاع
مقدس در سلان علامه طباطبایی دانشکده علوم پایه این دانشگاه به همت بسیج
دانشجویی دانشگاه علوم و تحقیقات برگزار شد.
در این نشست ابتدا پرکره، مسئول بسیج دانشگاه آزاد تهران شمال و مشاور دکتر فرهاد دانشجو ضمن خیرمقدم به مسئولین و جانبازان دفاع مقدس گفت: بعد از تحولات در دانشگاه آزاد اسلامی امکان برقراری کرسیهای آزاد فکری و آزاد اندیشی و حضور مسئولین تاثیرگذار در دانشگاه برقرار گردیده است و اجرای این برنامه از طرف دکتر دانشجو به بسیج دانشجویی محول شده است.
حسن عباسی، رئیس مرکز بررسی های دکترینال به عنوان سخنران اصلی این نشست به بحث آزادراه گمشده معرفتی پرداخت که به شرح زیر میباشد.
پیوند مسئله علم با مقاومت
و روز آزادسازی خرمشهر قهرمان و
ورود به ماه رجب و ولادت امام محمد باقر(ع) را تبریک میگوییم؛ تقارن روز
مقاومت و آزادی خرمشهر با سالروز ولادت امام محمد باقر(ع) شرایط ویژهای را
امسال برای ما رقم میزند تا شأن و عظمتی که این امام همام در سلسله امامت
و ولایت داشتند را با مسئله مقاومت و در واقع مقاومت علمی پیوند بزنیم.
بر روی در و دیوار کوچهها نام عزیزانی چون باقری و همت که در فتح خرمشهر بودند، دیده میشود، امروز اگر همت و باقریها و بروجردیها بودند در کنار نیم نگاهی به منازعات سخت و تهدیدهای سخت دشمن و مذاکرات 1+5 که امروز در بغداد در حال برگزاری است به مقاومت علمی نیز توجه میکردند.
الان این عزیزان جانباز دفاع مقدس بر روی ویلجر قرار دارند سی سال دیگر جانبازان فرهنگ و علم و معرفت را بر روی ویلچر خواهید دید.
زمان آگاهی عنصر اصلی حرکت اجتماعی هر نسلی است؛ هر نسلی اگر در گذشته بماند از تاریخ جا میماند.
سنگرهای کنونی سنگرهای معرفت است که باید فتح شود
انسان ایرانی امروز که پرچم دار منازعه
در مقابل شر است عنصر زمان آگاهی او نشان می دهد که خاکریزهای امروز،
خاکریزهای پشت سنگر معرفت است. همانطور که بنیانگذار انقلاب فرمودند اسلام
سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، سنگرهای کنونی سنگرهای معرفت است.
باقر به معنی شکافنده علم است؛ هر کدام از ائمه ما به جنبهای پرداخته اند مثلا برخی چون امام علی (ع) و امام رضا (ع) سیاسی بودند، برخی چون امام صادق (ع) و امام سجاد (ع) فرهنگی و برخی چون امام باقر به نهضت علمی پرداختند که همین زمینه سازی ها برای علم منجر به مبحث فقه جعفری شد؛ یعنی بنیانهای کرسی نظریه پردازی 4000 نفره که در عصر امام صادق (ع) برقرار شد در عصر امام باقر گذاشته شد.
جایگاه اما باقر به عنوان شکافنده علم در مسیر حرکت انبیاء برای ما شناخته شده نیست. بزرگان در قضایای فتح خرمشهر افرادی بودند که به عشق این معصومین نه با تکیه بر گزارههای تسلیحاتی و سلاحهای پیشرفته در صحنه حاضر شدند و با این خدمات بود که ما می توانیم یاد معصومین را گرامی بداریم.
اگر در سال 1361، حسن باقری که جوان ریز نقش با 50 کیلو وزن و دانشجوی سال اول دانشکده حقوق با 21 سال سن بود (که موقع شهادت 23 -24 سال داشت) و حتی سربازی هم نرفته بود چه رسد به اینکه دانشگاه جنگ رفته باشد، او جلوی تابلویی ایستاده و مشغول توجیه عملیات خرمشهر است در تراز طراحان بزرگ جنگ و فرماندهان ارشد 50 ساله جهانی چون «مونت گومری»، فر مانده ارتش هشتم در جنگ جهانی دوم یا مارشال رومر، فرمانده ارتش هیتلر، چنان طراحی جنگ را انجام داد، به واسطه ایمان او بود.
چطور میشود یک جوان 21 - 22 ساله بدون
هیچ دوره حرفهای جنگ، این نابغه توانست چنین طراحیهایی انجام داد
حتی طرح عملیاتی فاو نیز (دو سال بعد شهادت او اجرا شد) از او بوده
استٰ این در حالی بود که کشور دچار هرج و مرج سیاسی بود و هیچ پشتیبانی جدی
از جنگ صورت نمیگرفت.
مسئله ما ستایش حماسهها نیست، بلکه الگوگیری است
مسئله ما ستایش حماسهها نیست، بلکه
الگوگیری است. جوان امروز الگو می خواهد و او باید حسن باقری شود؛ کسیکه در
طی 2 سال در جنگ 2400 فیش عملیاتی از او باقی مانده است. اینکه چطور در
این مدت این حجم را شناسایی کرده، جزء معجزات بعد از دوران دفاع مقدس است.
اگر بخواهیم به جوان امروزی الگو بدهیم با ید به این برسیم که زمانآگاه باشیم؛ زمان آگاهی یعنی نمونه های جون حسن باقری؛ همت و برجردی که میشناسید یا نمونههای که نمی شناسید اگر امروز بودند مسئله و دغدغه کلیدی آنها به مثابه سقوط خرمشهر، سقوط لایههای معرفتی بشر امروز بود که اهمیت آن به مراتب از خرمشهر بالاتر است و افرادی نیاز است که این سنگرهای را فتح کنند.
امروز انتخابات ریاست جمهوری مصر در حال برگزاری است؛ بسیاری از شخصیتهای سیاسی، مذهبی ملت تونس، لیبی، یمن، اردن، بحرین در تهران حضور دارند و یک پرسش دارند اینکه تجربه 30 ساله انقلاب برای اداره جامعه بشری چیست و خواهان الگوی سیاسی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و هنری میباشند.
حرف جدید جمهوری اسلامی تلفیق ایمان با انسانهای آزاده ای است که ایمان را به دست آوردهاند و الگویی برای بشریت ارائه میکنند.
7 میلیارد بشر امروز از بیمعنای رنج می برد از این نظر به دلیل تقارن ولادت امام باقر با روز مقاومت، مقاومت معرفتی که حلقه گمشده ماست را مطرح میکنم اگر حسن باقری امروز بود طرحریزی استراتژیک این حلقه را بر عهده میگرفت.
سال 2010 حدود 2600 رشته علمی در جهان ارائه شد که در دانشگاههی ما کمتر از 600 رشته وجود دارد یعنی ما با حدود 70 هزار استاد هنوز نتوانستهایم به آمار جهانی برسیم.
«نقشه علم» به مثابه این است که در نقشه کشور استانها را ترسیم کنیم و ارتباط بین آنها را مشخص نماییم. درصد تراکم و ارتباطات بین این علوم مانند اتوبانی است که با یکدیگر تأمل دارند.
ما 2 هزار رشته دانشگاهی نسبت به غرب عقب هستیم؛ یعنی اگر بین سایکولوژی (روانشناسی) با سایکولتر (روانپزشکی) رابطهای وجود دارد، بین فلسفه و روانشناسی هم، همینطور رشتههای دیگر باید روابط مشخص شود.
در نقشه سال 2009 درصد فراوانی رشتهها دیده میشود کافی است این مقدار تا 2010 تغییر میزان تراکم دیده شود که این حرکت به صورت حرکت مارپیچی است که برخلاف عقربههای ساعت به درون باز میشود و به درون بسط مییابد.
این دامنه منطبق بر نقشه «ارباب علم» میباشد. از 2500 سال پیش تا کنون 400 نفر این نقشه را دامن زده اند و از انیشتن، کانت، هگل تا چهرههای سنتی مانند اگوست کنت و آدم اسمیت و ... در این نقشه درگیر بودهاند.
همه نمی توانند تولید کننده علم باشند
یعنی 400 نفر فقط علم را تولید کردهاند و
بقیه اساتید توزیع کننده، منتشر کننده و تدریس کننده حرفهای آنها
بودهاند مانند اینکه یک حسن باقری عملیاتی را طراحی میکند و بقیه
فرماندهان آن را اجرایی میکنند یعنی ما از کثرت 70 هزار استاد دانشگاه
انتظار 70 هزار علم نداریم، بلکه تعداد کثیری از اینها باید علوم تولید شده
قبلی را تدریس کنند و در این بین یک نفر میباشد که میتواند چراغ علم
جامعه را روشن کند.
رسیدن به زایش معرفتی الگوی متفاوتی دارد
400 نفر بنمایه های علوم را بنا گذاشتهاند؛ یعنی اگر جامعه ما هر سال
یک نفر نخبه علمی داشته باشد به این میزان میرسیم. نخبههای علمی امروزی
کارهای تکنیکی انجام می دهند در صورتی که افرادی مانند رازی، ابن
سینا نیاز است یا انیشتین که بتوانند نظریه نسبیت ارائه دهند.
در این فضا تأکید مسئله ما چیست؟
در ساختار علم دامنه این کهکشان به طرز و سیعی گسترده میشود؛ یعنی 5 سال دیگر رشتههای علمی دو برابر می شود و به حدود 5 هزار می رسد.
در این نقشه علمی ما کجا هستیم؟
انرژی اتمی را همین غربیها تولید کردند انیشتین و دو نفر دیگر یک نامه به رئیس جمهور آمریکا، ترومن، زد و پروژه «منهتن» را ایجاد کردند که باعث تولید بمب اتمی و حمله به هیروشیما شد.
60 سال بعد در همین روز در وسط بغداد تیم مذاکره کننده ایرانی در اجلاس 1+5 مشغول رایزنی در مورد بحث هستهای میباشند.
اگر قرار است از این محاصره نجات پیدا کنیم همانکاری را باید انجام دهیم که امام در مورد آبادان گفت: یعنی حصر آبادان بایدشکسته شود.
محاصره کنونی ما علمی است نه محاصره نظامی؛ ما از محاصره نظامی نمیترسیم تجربه هم این را ثابت کرده است، ولی آنها هرگاه دانشمندان ما به ابتکاراتی می رسند آنان را ترور میکنند.
در مسئله ارباب علم نقش 4 میلیون 600 دانشجویی ما چیست؟
هنر و تقسیم بندی غربی شامل موسیقی ادبیات، مسجمه سازی، نمایش ، تئاتر و هنر هفتم که شامل سینما است میباشد. هنر دوره صدساله را طی کرده همانطور که در علم با تراکم تولید علم مواجه هستیم در هنر هم نیز همین است.
تراکم هنر و تراکم علم در کنار هم به ما مقولهای بسیار مهمی میدهد که همان انقلابی است که امروز با آن روبهرو هستیم.
اگر روزگاری فردی سخن از فلسفه میگفت و مطالب مغلق و پیچیدهای مطرح میکرد امروز لازم نیست معرفت در کتاب بیاید در سینما هم میتوان آن را یافت.
در سه چهار سال گذشته حدود 413 استاد فلسفه در دانشگاههای امریکا و اروپا دور هم جمع شدند و فیلمهای سینمایی را ملاحظه کردهاند؛ چرا که الان میتوان فلسفه را از طریق آثار سینمایی مشاهده کرد یعنی اگر روزی حرفهای پیچیده و سنگین کانت و هگل مطرح میشد امروز در انمیشنها به راحتی مفاهیم آن منتقل می شود.
امروز حجم عظیم مباحث فلسفی در فیلم سیمسون، فاینال فانتزی یا در انیمیش South Park به کودکان ارائه میشود در صورتی که خانوادهها فکر میکنند اینها سرگرمی است به خصوص در محیط های آپارتمانی کنونی که فضای برای بازی بچه وجود ندارد و او را جلوی کامپیوتر مینشاند.
سنگر عملیاتی که در این حمله تسخیر میشود دیگر خرمشهر نیست، ذهن و قلب کودک به تصویر در میآید جنگ نرم جنگ سرزمینها نیست، بلکه ذهن با شک و یقین و قلب با حب و بغض درگیر میشود.
در فیلم Lost گفته شد همه حرف های فلاسفه در قالب حرفهای کارکترها مطرح شد آن زمان من از تلویزیون رسمی این را مطرح کردم در حالی که سینماگران در برابر آن جبهه گرفتند و گفتند سینما «سرگرمی» است. در صورتی که 22 استاد فلسفه غول امریکا از این سریال300 صفحه مطلب فلسفی استخراج کردند.
ما همه چیز موسیقی، فیلم، انیمیشن را
سرگرمی می دانیم ولی هرچه حجم ارائه این مطالب در جامعه بیشتر می شود
چهرهها و رفتار افراد در خیابانها بیشتر به هم میریزد و به اهداف و
مقصود غرب نزدیک میشوند.
امروز خرمشهر و آبادان ذهن و قلب براداران ما میباشد که به شدت در حال تسخیر شدن است حال به چه طریقی باید این ها را پس بگیریم.
امام وقتی منتظری را عزل کرد گفت: تو بعد از من کشور را به دست لیبرالها میدهی در حالی که ما امروز با دست خودمان و با این انیمیشن ها جامعه را به دست افکار لیبرالیست سپرده ایم.
دو استاد فلسفه اذعان کردند که تک تک جملات شخصیت لاک در فیلم لاست همان حرف های جان لاک فیلسوف است نمودارهای کتاب فلسفه Heroes نشان میدهد که چه بلای سر فردی که این فیلم را می بیند میآید.
ما اکنون هنرمند کم نداریم ولی هنرمندی که فکرمیکند اینها سرگرمی است از زمان جامعه جا مانده است در جامعه ما وقتی برای دکتری و فوق دکتری کنکور قرار داده میشود نشان داده میشود که مفهوم دکتری درک نشده است.
جامعه روشنفکری ما در سال 80 -81 یورگن هاورماس به ایران آوردند ولی باز جوابگو نبود اخیرا نیز متوسل به «اسلاوی ژیژاک» را به عنوان الگوی خودانتخاب کردند که یکی از همین 413 فیلسوف است.
در غرب علم موسع شده در قالب 2 هزار و 600 رشته در قالب هنر ریخته می شود و از این طریق به عوام جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد و این یک انقلاب است که فقط متوجه این نسل میشود.
413 استاد فلسفه 7 لایه ترسیم کردند اول اینکه بررسی کردهاند کدام یکی از سینماگرها فیلسوف هستند.
مثلا این 20 استاد این است که بررسی کردند که هنرمندانی که مایعهای فلسفی دارند مانند اسکورزی، استندی کوبلیک که هنرمند نستند بلکه فلسفه دان مضاف میباشند.
فیلم steven که مارتین اسکورزی ساخته که اتفاقا در فرانسه هم ساخته شده است از ابتدای آن عالم به مثابه یک ماشین در نظر گرفته شده است مطابق با دیدگاه مارک بلانچ که معتقد بود خدا عالم را خلق کرد و بعد آن را کوک کرد.
به این نتیجه رسیدند که وقتی فردی فلسفه میخواند استاد دانشگاه نشود بلکه سینماگر شود و از آن طریق مفاهیم فلسفی را از آن طریق ارائه دهد.
لایه دوم سریالهاست لایه سوم انیمیشنهاست، لایه چهارم فیلمهای سینمایی،مثلا هری پاتر و ماتریکس مملو از مفاهیم فلسفی است.
لایه پنجم موسیقی است،شامل متالیکا و پینک فلوید؛البته پینک فلوید از ابتدا معلوم بود اما طبق این تحقیقات اندیشه نیچه و مارکس را در این موسیقی دیده شده است.
لایه ششم ورزش است؛ اینکه چه مقدار فلسفه در آن بکار رفته است؛لایه هفتم سایبر میباشد که ساز و کار آن فلسفی است.
دو جامعه لیبرالیستی و سوسیالیستی شناخته شده است؛ جامعه دیگری که مطرح شد «کی بوتس» بود که در آن هر مقدار کار میکنید برداشت میکنید ولی هر مقدار نیاز دارید برنمیدارید، بلکه پیرمرد و پیرزنی که نمیتواند کار کند، میتواند برداشت بیشتری داشته باشند. گفته میشود فضای سایبری کنونی نوعی کی بوتس است. الان Face Book بعد از جامعه چین و هند بزرگترین جامعه است.
خرمشهر و سوسنگر امروز همان قلب و ذهن مردم است. این قدرت نرم است که دشمن از اغوا استفاده میکند، قرآن می گوید «قد تبین الرشد من الغی» که در ان هر کس قدرت اغوای بیشتر یا رشد بیشتری دارد برنده جنگ است.
علم به صورت دارو گسترده
می َود؛ تفکر و معرفت دارد رشد می کند؛ در این شرایط دیگر
نیازی نیست بچه ها به دانشگاه بروند.
در یک گزاش آمده بود که یک خانم
خانه دار فقط اگر هر شب 4 سریال از صدا و سیمای جمهوری
اسلامی را دنبال کند 1200 قسمت فیلم می بیند، در این زمان
دانشجویان در خوابگاه 2500 فیلم می دیدند که این امر اثرات مخرب
روحی، روانی، بر آنها داشت. فردا هم نمی توانستند کلاس بروند.
۹۱/۰۸/۰۵
به خاطر راه اندازی چنین ویب سایت پر محتوایی به شما تبریک میگم و خیلی خوشحال هستم که از طریق این وب سایت میتونم برنامه ها و جلسات کلبه کرامت را با قلم زیبای شما دنبال کنم.