نشست «علومانسانی اقتدارآفرین» در نمایشگاه قرآن؛
چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۱۰ ق.ظ
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری
دانشجو»، حسن عباسی در نشستی که در بخش تحول علوم انسانی بیستمین نمایشگاه
بین المللی قرآن کریم در تاریخ 1391/05/06 برگزار شد، به مبحث «علوم انسانی اقتدارآفرین» پرداخت
که متن کامل این نشست در ذیل آمده است:
خدا را سپاسگزارم که توفیقی به ما عطا کرد که به مسئله علوم انسانی بپردازیم، در حیات امروز بشر که در ظلمات فراگیر قرار گرفته است و هفت میلیارد نفر در کره زمین به دنبال علم ناب هستند، باید خدا را شاکر باشیم که این توفیق را به مردم ما عطا کرد که بیستمین نمایشگاه قرآن را برگزار کنند.
پیام تاریخی رهبرانقلاب به اولین دوره مسابقات بینالمللی تلاوت قرآن کریم
وقتی در سال 1360 برای اولین بار مسابقات بینالمللی تلاوت قرآن کریم برگزار میشد، مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور وقت نامهای نوشتند و جملهای تاریخی فرمودند که: «کتاب انقلاب ما قرآن است و تلاش ما باید این باشد که جامعه ما به قرآن مجسم تبدیل شود.»
اما پس از 31 سال ما هنوز در ابتدای قرآنی کردن زندگی خود و جامعه هستیم، به هر حال افقی که رهبران ما مشخص کردهاند، تبدیل جامعه ایرانی به یک قرآن مجسم است.
امشب به تبع چنین مسئلهای و از چند زاویه دیگر، علوم اقتدارآفرین را موضوع بحث خود قرار دادهایم.
ابتدا از این جهت که شعار بیستمین نمایشگاه قرآن، مسئله بیداری اسلامی است، بیداری اتفاق نمیافتد تا وقتی که علوم اقتدارآفرین تولید کنیم.
سلطه فرهنگی علوم متعدد بر فضای جهان اسلام و حتی دانشگاههای ما
ما در علوم عموماً و در علوم انسانی، خصوصاً مقتدر نیستیم؛ امروزه هژمونی یا سلطه فرهنگی علوم متعدد بر فضای جهان اسلام و حتی دانشگاههای ما دیده میشود.
این اقتداری که در حوزه علوم فنی دیده میشود، از سویی باعث نشان دادن برتری ما به جهان شده است و از سویی دیگر نوعی هماوردی ما را با غرب نشان میدهد، اما نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که متاسفانه در علوم انسانی مصرف کننده هستیم.
مشکلات اقتصادی ما با ادبیات بومی علوم انسانی حل می شود
در حوزه علوم، جایی که ما رنج میبریم علوم انسانی است؛ امروزه مشکلات اقتصادی ما با فناوری و تکنولوژی حل نمیشود، بلکه با ادبیات بومی علوم انسانی میتوان آنها را حل کرد.
باور اینکه صد درصد علوم اقتصادی تدریس شده در دانشگاههای ما براساس ربا و آموزههای لیبرالیسم است، ایجاد نشده؛ همان طور که مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران جمهوری اسلامی فرمودند: علت فروپاشی اقتصاد لیبرالی غرب، ربوی بودن آن است.
این اقتصاد اساس جامعه ما را به صدا درآورده است؛ ما در همه حوزهها قدرت پاسخگویی به غرب را داشتیم، ولی هنوز این باور در نهادهای حوزوی و دانشگاهی ما شکل نگرفته است که اقتصادی ما داریم و چهار نهاد اصلی آن یعنی بورس، بانک، بیمه و اوراق قرضه که همواره تبلیغ میشوند، هستند، همان نهادهایی می باشند که اساس فروپاشی تمدن غرب را رقم زدهاند؛ زیرا تمدن غرب به تعبیر قرآن کریم به جنگ خدا رفته است و به مثابه قطعه یخی می باشد که در مقابل آفتاب است.
در حال حاضر ما به نوعی دچار تعارض فرهنگی هستیم؛ از سویی در گرمترین ماه سال مردم تشنگی میکشند برای روزه و در شب دعوت میشوند به ساز و کارهای ربوی که قرآن صریحاً آن را جنگ با خدا می داند.
اقتدارآفرینی و اقتدارزدایی مولفه فرهنگی امروز جمهوری اسلامی است
اقتدارآفرینی و اقتدارزدایی مولفه امروز فرهنگی جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی از یک سو فرهنگ اقتدارآفرین تولید میکند و نتیجهاش میشود بیداری اسلامی و حزب الله لبنان که در عرصه جهانی میدرخشد و صهیونیسم را به چالش می کشد، اما از سوی دیگر علوم اقتدارآفرین انسانی بازتولید نشده است و ما هنوز در ابتدای راه تبدیل جامعه به قرآن مجسم هستیم.
علمی که دانشکدههای اقتصاد میآموزند، ضد قرآنی است
مادامی که دانشکدههای اقتصاد این قدرت را ندارند که خود را نقد کنند و چهار نهاد بانک، بیمه، بورس و اوراق قرضه را به چالش بکشند، این دانشکدهها علمی که میآموزند علم ضد قرآنی است.
اگر ما دیدگاههای آدام اسمیت، آدام فرگوسن، ریکاردو و دیگران را مبنای اقتصاد جهانی قرار بدهیم - از آنجایی که این دیدگاهها بر اساس مقوله ربا تدوین شده اند - نظام اقتصادی ما لیبرالی خواهد بود و ما نمی توانیم مکتب اقتصادی کاپیتالیستی و لیبرالی پیدا کنیم که تقویت کننده ربا نباشد.
امروز در تشخیص مصلحت نظام مبنای طرح تحول اقتصادی مکتب نئوکینزی است که اساساً لیبرالیستی بوده و مبنای کار دولت نیز نگاه میلتون فریدمن است که ربا را بیشتر رواج میدهد، در حالی که این نظام های اقتصادی در حال فروپاشی بوده و همان طور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، علت عدم اقتدار غرب ربا محور بودن نظام های اقتصادی غرب است.
مسئولانی که فکر میکنند ما برای رفع مشکلات اقتصادی باید به تحریمها پایان بدهیم و رابطه خود را با غرب گسترش دهیم، از این موضوع غافلند که اقتصاد غرب ربوی است؛ اگر ایلات متحده می توانست مشکلات اقتصادی را حل کند، مشکلات خود را در زمینه های اقتصادی حل می کرد.
از مسئولان خواهش میکنم که به قرآن گوش جان بسپارند و اقتصاد لیبرالی که جمهوری اسلامی را در خود گرفته است در دانشگاهها تدریس نکنند و مبنای اقتصاد کشور قرار ندهند؛ زیرا آنچه که در چهار سال گذشته می بینیم، افزایش ضریب نفوذ بانک و بورس برابر با 30 سال اول عمر انقلاب می باشد و اگر این روند ادامه پیدا کند، چون مبنای اقتصاد ما هم ربامحور و ضدقرآن است، قطعاً جمهوری اسلامی از این زمینه ضربات جدی خواهد خورد.
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی پذیرش مکتب اقتصادی پول مبناست
من بارها گفتهام که پاشنه آشیل جمهوری اسلامی پذیرش مکتب اقتصادی پول مبناست؛ جمهوری اسلامی از یک زاویه ضربه میخورد و آن جایی است که ما بپذیریم یک مکتب اقتصادی در جهان وجود دارد و آن اقتصاد پول مبناست؛ همین مکتب در غرب عامل فروپاشی شده است.
لذا اگر شعار نمایشگاه قرآن، بیداری اسلامی است، باید ببینیم چه چیزی جوامع را بیدار میکند؟ آیا میتوان با فکر و اندیشهای که زندگی ما را طوری رقم میزند که ماحصل آن جنگ با خدا شده است، به بیداری فکری برسیم؟
اگر امروز مکتب فریدمنی و نئوکینزی در اقتصاد ما مبناست، حیات ما حیات قرآنی نیست، بلکه حیات نئوکینزی است، اینجا ما به اندیشه غربی تمسک جستهایم و این به آن معنی است که ما ولایت طاغوت را پذیرفتهایم.
ما باید ببینیم چطور شیطان با انبیا به تنازع پرداخت و ائمه نتوانستند حکومت منسجم تشکیل دهند، همین مسئله برای جمهوری اسلامی در حال شکلگیری است و شیطان بزرگ امروزه در حال تغییر معیشت مردم است و آنان را به اقتصاد ربوی آلوده کرده و فرهنگ اسلامی را متلاشی میکند.
فریدمن از قول لنین یک جمله میگوید: هر گاه خواستید یک کشوری را به زمین بزنید و نابود کنید پول آن کشور را به زمین بزنید؛ لذا وقتی اقتصاد ما بر پایه اقتصاد پول مبنا شکل بگیرد، غربیها میدانند که چگونه این پول را به زمین بزنند تا کشور را به زمین بزنند.
علوم انسانی، جمهوری اسلامی را به چالش میکشد
اگر ما میگوییم علم اقتدارآفرین یعنی علم با هدف و سمت و سو و اگر به این نپردازیم علم اقتدارزدا به جان و مال مردم سیطره پیدا میکند؛ متاسفانه ما امروز در جامعه، علم اقتدارآفرین را علوم فنی میدانیم، در حالی که علوم انسانی، جمهوری اسلامی را به چالش میکشد.
علت دیگر پرداختن به موضوع تحول در علوم اقتدارآفرین، عملکرد رهبری در بحث علوم اقتدارآفرین و تاکید ایشان بر تدوین این علوم است.
روانشناسی موجود که در دانشگاههای ما تدریس میشود اقتدارزداست
با این دو جهتگیری ما باید ببینیم جایگاه علوم انسانی اقتدارآفرین کجاست و آیا همه علوم انسانی، اقتدارآفرین هستند؟ در پاسخ باید بگوییم، نه! به عنوان مثال روانشناسی موجود که در دانشگاههای ما تدریس میشود اقتدارزداست؛ چون اندیشه فروید را در جامعه ما تسری میدهد.
همان طور که می دانید در اندیشه مسیحی اعتراف یک اصل است و تمام عالمان و فیلسوفان کلام مسیحی، این اصل را قبول دارند و کسانی که پیرو نظرات فروید هستند، اساساً سربازان دشمن در اجرای این نظرات هستند، در حالی که انسان مسلمان این اصل را قبول ندارد؛ زیرا نتیجه این کار را ترویج گناه و منکر می داند.
همین اصل اعتراف را فروید، روانکاوی نامید و امروزه روانشناسان کشور ما از این روش برای درمان بیماران خود استفاده می کنند؛ مردم مسلمان ما امروز مسیحی مشاوره میشوند و فرد مسلمان که نباید اعتراف کند و هر آنچه که هست را با خدا در میان بگذارد، میرود پیش یک مشاور و گناه خود را بازگو میکند؛ حال این علم اقتدارآفرین است یا اقتدارزدا؟ بنابراین علم موجود، سیطره تفکر و هژمونی غربی به تفکرات اخلاقی جامعه اسلامی ما را به دنبال دارد.
مسئله ما از این پس بازتولید علم انسانی اقتدارآفرین است
مسئله ما زدودن علوم انسانی اقتدارزدا نیست؛ زیرا این کار صورت گرفته است؛ مسئله ما از این پس بازتولید علم انسانی اقتدارآفرین است؛ زیرا معتقدیم نابسامانیهای اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی که امروزه در جامعه وجود دارد، نتیجه پذیرش تفکر علوم انسانی اقتدارزداست.
اقتدارزدایی علوم انسانی که امروز در دانشکدههای ما تدریس میشود، بر هیچ کس پوشیده نیست و دلیل اینکه استادان این علوم به تعارض این علوم با مبانی قرآن اعتراضی نمیکنند، این است که اگر تعارض این علوم با قرآن را بپذیرند یعنی خودشان را نفی کرده اند؛ این در حالی است که معیار ما حق است نه خوشایند دیگران!
تحول در علوم انسانی نیازمند انسانهای بزرگی است تا تیشه به ریشه علوم اقتدارزدا بزنند؛ چرا که مبارزه با این علوم جهاد است، بنابراین علم اقتدارآفرین قرآن بنیان از جایی شروع میشود که ببینیم کدام علم دانشگاههای ما با قرآن مغایرت دارد و قرآن را به عنوان یک ممیزه در نظر بگیریم.
چرا انسان تراز بر اساس فرموده رهبر معظم انقلاب تعریف نمیشود؟ زیرا مبنای تفکر استادان تدریس کننده علوم بر مبنای اندیشه های ویلیام جیمز و ژان پیاژه و فروید است.
به عنوان مثال فروید معتقدات انسان دو بعد استدلالی و غیراستدلالی یا احساسی دارد که ببیشتر رفتار او بر اساس بعد غیراستدلالی است و از این نتیجه میشود که انسان غیر قابل اصلاح است؛ آیا باید این حرف در دانشگاه ما تدریس شود؟ آیا یک اقتصادی که تار و پود آن رباست باید در دانشگاههای ما تدریس بشود؟
خود غربیها معتقدند که بورس با قمار بوجود آمده است، چطور میشود بورسی که اساس آن قمار است بیاید در جمهوری اسلامی و ما قمار دینی داشته باشیم.
طبق تاریخ خود غربی ها، 700 سال پیش یک خانواده یهودی بانک را به وجود آورد که در آن ربا دادند. چطور میشود که ساز و کارهایی که اساس آن ربا بوده را تطهیر کنیم و بانکداری اسلامی را به وجود بیاوریم؟
قدرت به معنی تحمیل اراده خود به دیگری است و این تحمیل میتواند از راه نظامی، سیاسی و اقتصادی باشد، اما قدرت علمی- فرهنگی در جایی شکل میگیرد که ذهنها و قلبهای طرف مقابل تسخیر میشود.
امروز علم غربی ذهن و قلب مردم ما را تسخیر میکند
قدرت نرم یعنی تسخیر قلبها و ذهنها؛ امروز علم غربی ذهن و قلب مردم ما را تسخیر میکند، لذا ما در علوم انسانی نمیتوانیم اقتباس کنیم؛ زیرا این علوم در همان جوامع دچار مشکل است. تسخیر قلبها با ایجاد حب و بغض صورت میگیرد و با شک و یقین، اذهان تسخیر میشود؛ به این ترتیب علوم اقتدارآفرین علومی هستند که این راههای اعمال قدرت را ایجاد کنند و ما امروزه در اقتدارآفرینی فرهنگی دچار اشکال هستیم.
مردم ما نسبت به درستی علوم انسانی غربی یقین پیدا کردهاند و وظیفه ما ایجاد آگاهی در بین مردم است، بنابراین باید این فرهنگ سازی شکل بگیرد که این علوم ضد قرآن است؛ اگر امثال جهان آرا، دشمن را از خاک خرمشهر بیرون کردند، امروز ما به شهدایی نیاز داریم که این یقین را از ذهن مردم بزدایند که این حرکت نیازمند این است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی و استادان دانشگاه این علوم غربی را رسماً تبلیغ نکنند.
اختلاس 3000 میلیاردی نتیجه ساز و کار ناقص اقتصادی است.
یک اشتباه جمهوری اسلامی این بود که در کنار نهادهای اقتصادی، یک نهاد اسلامی و انقلابی به وجود نیاورد؛ چرا که نهادهای اقتصادی غیراسلامی به انقلاب ضربه میزند.
اقتصاد ربوی موجود در برابر کلمه قرآنی قرضالحسنه ایستاده است.
قرآن اقتصاد برکت مبنا را مطرح میکند، واژه بیع که در قرآن مطرح میشود چیزی فراتر از اقتصاد است و نباید به خرید و فروش ترجمه شود. چهار واژه کدآمایی، اکونومی، اقتصاد و بیع اینجا مطرح است که واژه بیع بسیار فراتر از سه واژه دیگر است؛ یعنی اگر ما نظام اقتصاد عربی، اکونومی غربی و کدآمایی ایرانی را به طور کامل شناختیم، به واژه بیع میرسیم که کلید واژههای آن قرضالحسنه، انفاق، صدقه، خمس، زکات و نذر و از این قبیل است.
از این جهت تحول در علوم انسانی باید برای ما روشن کند که کدام علم برای ما مفید نیست؛ همچنین علم نافع را مشخص کرده و تدریس کنیم.
علوم اقتدارآفرین از دیدگاه غربی دانش دکترینولوژی است که این دانش سه لایه تکنولوژی – تاکتولوژی و استراتژیولوژی دارد؛ منظور از تکنولوژی علوم اقتدارآفرین فنی است که در سطح خرد مطرح میشود، تاکتولوژی به سطح مدیریتی علوم اقتدارآفرین گفته میشود و استراتژیولوژی سطح پارادایمی علوم اقتدارآفرین است.
امروز از سه سطح دانش دکترینولوژی فقط سطح اول، یعنی تکنولوژی را پذیرفته ایم!
اگر کشور بخواهد از لحاظ صنعتی پیشرفته باشد باید در سطح تکنولوژی فعالیت کند؛ امروزه در کشور ما فقط سطح اول، یعنی تکنولوژی را به عنوان علم اقتدارآفرین پذیرفتهایم؛ در عرصه تاکتولوژی، در قرآن واژه ولایت را داریم؛ یعنی انسانها یا مدیریت شیطان را میپذیرند یا ولایت خداوند را خواهند پذیرفت، لذا در مرحله علوم مدیریتی ما سیاست و مدیریت نداریم، بلکه علم ولایت و علم هدایت داریم.
در لایه سوم که لایه سطح کلان می باشد، اقتدارآفرینی پارادایمی است؛ یعنی یک چارچوب تصوری ایجاد میشود که همه لایه های علوم در ذیل آن قرار میگیرد.
امروز غرب اصالت بشر و اومانیسم را به عنوان یک پارادایم مطرح کرده است، بنابراین اگر این پارادایم پذیرفته شود همه چیز در همین چارچوب قرار میگیرد؛ به همین دلیل در حال حاضر صد درصد علوم موجود بر پایه اومانیسم است، اما اگر اصالت به خداوند داده شود علوم جدید تدوین شده، متفاوت خواهد بود.
زبان؛ یک نمونه استراتژیولوژی
یک نمونه استراتژیولوژی، موضوع زبان است. انگلاساکسونها برای سیطره پیدا کردن به جامعه بشری از امپریالیسم زبانی استفاده میکنند و این عامل اقتدار آنها شده است؛ به همین دلیل امروزه محکوم هستیم برای دکتری زبان بخوانیم و محکوم به یاد دادن زبان انگلیسی به کودکانیم.
این در حالی است که در دانشگاههای ادبیات و علوم انسانی ما فلسفه زبان نداریم و فیلسوف زبان فارسی تربیت نمی شود.
سه زبانه بودن، نبود ترجمه دقیق و ریشهشناسی نکردن کلمات باعث شده تا ما نتوانیم در علوم انسانی تحول ایجاد کنیم؛ همین عوامل باعث گردیده حتی ما در اسامی علوم نیز اشتباه کنیم.
دلیل اینکه گفتهاند ایران در سال 2050 به ابرقدرت تبدیل میشود، این است که جمهوری اسلامی به علوم انسانی اقتدارآفرین دست پیدا خواهد کرد و فقط ایران است که علوم انسانی غرب را به چالش میکشد.
در این راه نباید این فرمایش رهبر انقلاب را فراموش کنیم که تاکید کردند: اگر تولید علوم انسانی اسلامی اتفاق نیفتد جمهوری اسلامی به قتلگاه خواهد رفت.
تحول در علوم انسانی نیازمند استفاده از علوم انسانی قرآن بنیان است
تحول در علوم انسانی نیازمند استفاده از علوم انسانی قرآن بنیان است؛ اینجا دو نقش مکمل وجود دارد: یکی بر عهده کسانی است که علوم غربی را بگیرند و آنالیز کنند و خطرات آن را معرفی نمایند و دوم بر دوش افرادی است که میتوانند علوم دینی را تولید کنند؛ بخش دوم مربوط به نسل بعد است تا از قرآن و روایات و سیره انبیا علم اقتدارآفرین انسانی تولید کنند.
لذا تبدیل ایران به ابرقدرت جهانی مستلزم ارائه یک مدل برای اداره جهان است و اقتدارآفرین بودن آینده ایران به همین دلیل خواهد بود و غرب امروزه از افزایش اقتدارآفرینی ایران میترسد.
خدا را سپاسگزارم که توفیقی به ما عطا کرد که به مسئله علوم انسانی بپردازیم، در حیات امروز بشر که در ظلمات فراگیر قرار گرفته است و هفت میلیارد نفر در کره زمین به دنبال علم ناب هستند، باید خدا را شاکر باشیم که این توفیق را به مردم ما عطا کرد که بیستمین نمایشگاه قرآن را برگزار کنند.
پیام تاریخی رهبرانقلاب به اولین دوره مسابقات بینالمللی تلاوت قرآن کریم
وقتی در سال 1360 برای اولین بار مسابقات بینالمللی تلاوت قرآن کریم برگزار میشد، مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور وقت نامهای نوشتند و جملهای تاریخی فرمودند که: «کتاب انقلاب ما قرآن است و تلاش ما باید این باشد که جامعه ما به قرآن مجسم تبدیل شود.»
اما پس از 31 سال ما هنوز در ابتدای قرآنی کردن زندگی خود و جامعه هستیم، به هر حال افقی که رهبران ما مشخص کردهاند، تبدیل جامعه ایرانی به یک قرآن مجسم است.
امشب به تبع چنین مسئلهای و از چند زاویه دیگر، علوم اقتدارآفرین را موضوع بحث خود قرار دادهایم.
ابتدا از این جهت که شعار بیستمین نمایشگاه قرآن، مسئله بیداری اسلامی است، بیداری اتفاق نمیافتد تا وقتی که علوم اقتدارآفرین تولید کنیم.
سلطه فرهنگی علوم متعدد بر فضای جهان اسلام و حتی دانشگاههای ما
ما در علوم عموماً و در علوم انسانی، خصوصاً مقتدر نیستیم؛ امروزه هژمونی یا سلطه فرهنگی علوم متعدد بر فضای جهان اسلام و حتی دانشگاههای ما دیده میشود.
این اقتداری که در حوزه علوم فنی دیده میشود، از سویی باعث نشان دادن برتری ما به جهان شده است و از سویی دیگر نوعی هماوردی ما را با غرب نشان میدهد، اما نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که متاسفانه در علوم انسانی مصرف کننده هستیم.
مشکلات اقتصادی ما با ادبیات بومی علوم انسانی حل می شود
در حوزه علوم، جایی که ما رنج میبریم علوم انسانی است؛ امروزه مشکلات اقتصادی ما با فناوری و تکنولوژی حل نمیشود، بلکه با ادبیات بومی علوم انسانی میتوان آنها را حل کرد.
باور اینکه صد درصد علوم اقتصادی تدریس شده در دانشگاههای ما براساس ربا و آموزههای لیبرالیسم است، ایجاد نشده؛ همان طور که مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران جمهوری اسلامی فرمودند: علت فروپاشی اقتصاد لیبرالی غرب، ربوی بودن آن است.
این اقتصاد اساس جامعه ما را به صدا درآورده است؛ ما در همه حوزهها قدرت پاسخگویی به غرب را داشتیم، ولی هنوز این باور در نهادهای حوزوی و دانشگاهی ما شکل نگرفته است که اقتصادی ما داریم و چهار نهاد اصلی آن یعنی بورس، بانک، بیمه و اوراق قرضه که همواره تبلیغ میشوند، هستند، همان نهادهایی می باشند که اساس فروپاشی تمدن غرب را رقم زدهاند؛ زیرا تمدن غرب به تعبیر قرآن کریم به جنگ خدا رفته است و به مثابه قطعه یخی می باشد که در مقابل آفتاب است.
در حال حاضر ما به نوعی دچار تعارض فرهنگی هستیم؛ از سویی در گرمترین ماه سال مردم تشنگی میکشند برای روزه و در شب دعوت میشوند به ساز و کارهای ربوی که قرآن صریحاً آن را جنگ با خدا می داند.
اقتدارآفرینی و اقتدارزدایی مولفه فرهنگی امروز جمهوری اسلامی است
اقتدارآفرینی و اقتدارزدایی مولفه امروز فرهنگی جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی از یک سو فرهنگ اقتدارآفرین تولید میکند و نتیجهاش میشود بیداری اسلامی و حزب الله لبنان که در عرصه جهانی میدرخشد و صهیونیسم را به چالش می کشد، اما از سوی دیگر علوم اقتدارآفرین انسانی بازتولید نشده است و ما هنوز در ابتدای راه تبدیل جامعه به قرآن مجسم هستیم.
علمی که دانشکدههای اقتصاد میآموزند، ضد قرآنی است
مادامی که دانشکدههای اقتصاد این قدرت را ندارند که خود را نقد کنند و چهار نهاد بانک، بیمه، بورس و اوراق قرضه را به چالش بکشند، این دانشکدهها علمی که میآموزند علم ضد قرآنی است.
اگر ما دیدگاههای آدام اسمیت، آدام فرگوسن، ریکاردو و دیگران را مبنای اقتصاد جهانی قرار بدهیم - از آنجایی که این دیدگاهها بر اساس مقوله ربا تدوین شده اند - نظام اقتصادی ما لیبرالی خواهد بود و ما نمی توانیم مکتب اقتصادی کاپیتالیستی و لیبرالی پیدا کنیم که تقویت کننده ربا نباشد.
امروز در تشخیص مصلحت نظام مبنای طرح تحول اقتصادی مکتب نئوکینزی است که اساساً لیبرالیستی بوده و مبنای کار دولت نیز نگاه میلتون فریدمن است که ربا را بیشتر رواج میدهد، در حالی که این نظام های اقتصادی در حال فروپاشی بوده و همان طور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، علت عدم اقتدار غرب ربا محور بودن نظام های اقتصادی غرب است.
مسئولانی که فکر میکنند ما برای رفع مشکلات اقتصادی باید به تحریمها پایان بدهیم و رابطه خود را با غرب گسترش دهیم، از این موضوع غافلند که اقتصاد غرب ربوی است؛ اگر ایلات متحده می توانست مشکلات اقتصادی را حل کند، مشکلات خود را در زمینه های اقتصادی حل می کرد.
از مسئولان خواهش میکنم که به قرآن گوش جان بسپارند و اقتصاد لیبرالی که جمهوری اسلامی را در خود گرفته است در دانشگاهها تدریس نکنند و مبنای اقتصاد کشور قرار ندهند؛ زیرا آنچه که در چهار سال گذشته می بینیم، افزایش ضریب نفوذ بانک و بورس برابر با 30 سال اول عمر انقلاب می باشد و اگر این روند ادامه پیدا کند، چون مبنای اقتصاد ما هم ربامحور و ضدقرآن است، قطعاً جمهوری اسلامی از این زمینه ضربات جدی خواهد خورد.
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی پذیرش مکتب اقتصادی پول مبناست
من بارها گفتهام که پاشنه آشیل جمهوری اسلامی پذیرش مکتب اقتصادی پول مبناست؛ جمهوری اسلامی از یک زاویه ضربه میخورد و آن جایی است که ما بپذیریم یک مکتب اقتصادی در جهان وجود دارد و آن اقتصاد پول مبناست؛ همین مکتب در غرب عامل فروپاشی شده است.
لذا اگر شعار نمایشگاه قرآن، بیداری اسلامی است، باید ببینیم چه چیزی جوامع را بیدار میکند؟ آیا میتوان با فکر و اندیشهای که زندگی ما را طوری رقم میزند که ماحصل آن جنگ با خدا شده است، به بیداری فکری برسیم؟
اگر امروز مکتب فریدمنی و نئوکینزی در اقتصاد ما مبناست، حیات ما حیات قرآنی نیست، بلکه حیات نئوکینزی است، اینجا ما به اندیشه غربی تمسک جستهایم و این به آن معنی است که ما ولایت طاغوت را پذیرفتهایم.
ما باید ببینیم چطور شیطان با انبیا به تنازع پرداخت و ائمه نتوانستند حکومت منسجم تشکیل دهند، همین مسئله برای جمهوری اسلامی در حال شکلگیری است و شیطان بزرگ امروزه در حال تغییر معیشت مردم است و آنان را به اقتصاد ربوی آلوده کرده و فرهنگ اسلامی را متلاشی میکند.
فریدمن از قول لنین یک جمله میگوید: هر گاه خواستید یک کشوری را به زمین بزنید و نابود کنید پول آن کشور را به زمین بزنید؛ لذا وقتی اقتصاد ما بر پایه اقتصاد پول مبنا شکل بگیرد، غربیها میدانند که چگونه این پول را به زمین بزنند تا کشور را به زمین بزنند.
علوم انسانی، جمهوری اسلامی را به چالش میکشد
اگر ما میگوییم علم اقتدارآفرین یعنی علم با هدف و سمت و سو و اگر به این نپردازیم علم اقتدارزدا به جان و مال مردم سیطره پیدا میکند؛ متاسفانه ما امروز در جامعه، علم اقتدارآفرین را علوم فنی میدانیم، در حالی که علوم انسانی، جمهوری اسلامی را به چالش میکشد.
علت دیگر پرداختن به موضوع تحول در علوم اقتدارآفرین، عملکرد رهبری در بحث علوم اقتدارآفرین و تاکید ایشان بر تدوین این علوم است.
روانشناسی موجود که در دانشگاههای ما تدریس میشود اقتدارزداست
با این دو جهتگیری ما باید ببینیم جایگاه علوم انسانی اقتدارآفرین کجاست و آیا همه علوم انسانی، اقتدارآفرین هستند؟ در پاسخ باید بگوییم، نه! به عنوان مثال روانشناسی موجود که در دانشگاههای ما تدریس میشود اقتدارزداست؛ چون اندیشه فروید را در جامعه ما تسری میدهد.
همان طور که می دانید در اندیشه مسیحی اعتراف یک اصل است و تمام عالمان و فیلسوفان کلام مسیحی، این اصل را قبول دارند و کسانی که پیرو نظرات فروید هستند، اساساً سربازان دشمن در اجرای این نظرات هستند، در حالی که انسان مسلمان این اصل را قبول ندارد؛ زیرا نتیجه این کار را ترویج گناه و منکر می داند.
همین اصل اعتراف را فروید، روانکاوی نامید و امروزه روانشناسان کشور ما از این روش برای درمان بیماران خود استفاده می کنند؛ مردم مسلمان ما امروز مسیحی مشاوره میشوند و فرد مسلمان که نباید اعتراف کند و هر آنچه که هست را با خدا در میان بگذارد، میرود پیش یک مشاور و گناه خود را بازگو میکند؛ حال این علم اقتدارآفرین است یا اقتدارزدا؟ بنابراین علم موجود، سیطره تفکر و هژمونی غربی به تفکرات اخلاقی جامعه اسلامی ما را به دنبال دارد.
مسئله ما از این پس بازتولید علم انسانی اقتدارآفرین است
مسئله ما زدودن علوم انسانی اقتدارزدا نیست؛ زیرا این کار صورت گرفته است؛ مسئله ما از این پس بازتولید علم انسانی اقتدارآفرین است؛ زیرا معتقدیم نابسامانیهای اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی که امروزه در جامعه وجود دارد، نتیجه پذیرش تفکر علوم انسانی اقتدارزداست.
اقتدارزدایی علوم انسانی که امروز در دانشکدههای ما تدریس میشود، بر هیچ کس پوشیده نیست و دلیل اینکه استادان این علوم به تعارض این علوم با مبانی قرآن اعتراضی نمیکنند، این است که اگر تعارض این علوم با قرآن را بپذیرند یعنی خودشان را نفی کرده اند؛ این در حالی است که معیار ما حق است نه خوشایند دیگران!
تحول در علوم انسانی نیازمند انسانهای بزرگی است تا تیشه به ریشه علوم اقتدارزدا بزنند؛ چرا که مبارزه با این علوم جهاد است، بنابراین علم اقتدارآفرین قرآن بنیان از جایی شروع میشود که ببینیم کدام علم دانشگاههای ما با قرآن مغایرت دارد و قرآن را به عنوان یک ممیزه در نظر بگیریم.
چرا انسان تراز بر اساس فرموده رهبر معظم انقلاب تعریف نمیشود؟ زیرا مبنای تفکر استادان تدریس کننده علوم بر مبنای اندیشه های ویلیام جیمز و ژان پیاژه و فروید است.
به عنوان مثال فروید معتقدات انسان دو بعد استدلالی و غیراستدلالی یا احساسی دارد که ببیشتر رفتار او بر اساس بعد غیراستدلالی است و از این نتیجه میشود که انسان غیر قابل اصلاح است؛ آیا باید این حرف در دانشگاه ما تدریس شود؟ آیا یک اقتصادی که تار و پود آن رباست باید در دانشگاههای ما تدریس بشود؟
خود غربیها معتقدند که بورس با قمار بوجود آمده است، چطور میشود بورسی که اساس آن قمار است بیاید در جمهوری اسلامی و ما قمار دینی داشته باشیم.
طبق تاریخ خود غربی ها، 700 سال پیش یک خانواده یهودی بانک را به وجود آورد که در آن ربا دادند. چطور میشود که ساز و کارهایی که اساس آن ربا بوده را تطهیر کنیم و بانکداری اسلامی را به وجود بیاوریم؟
قدرت به معنی تحمیل اراده خود به دیگری است و این تحمیل میتواند از راه نظامی، سیاسی و اقتصادی باشد، اما قدرت علمی- فرهنگی در جایی شکل میگیرد که ذهنها و قلبهای طرف مقابل تسخیر میشود.
امروز علم غربی ذهن و قلب مردم ما را تسخیر میکند
قدرت نرم یعنی تسخیر قلبها و ذهنها؛ امروز علم غربی ذهن و قلب مردم ما را تسخیر میکند، لذا ما در علوم انسانی نمیتوانیم اقتباس کنیم؛ زیرا این علوم در همان جوامع دچار مشکل است. تسخیر قلبها با ایجاد حب و بغض صورت میگیرد و با شک و یقین، اذهان تسخیر میشود؛ به این ترتیب علوم اقتدارآفرین علومی هستند که این راههای اعمال قدرت را ایجاد کنند و ما امروزه در اقتدارآفرینی فرهنگی دچار اشکال هستیم.
مردم ما نسبت به درستی علوم انسانی غربی یقین پیدا کردهاند و وظیفه ما ایجاد آگاهی در بین مردم است، بنابراین باید این فرهنگ سازی شکل بگیرد که این علوم ضد قرآن است؛ اگر امثال جهان آرا، دشمن را از خاک خرمشهر بیرون کردند، امروز ما به شهدایی نیاز داریم که این یقین را از ذهن مردم بزدایند که این حرکت نیازمند این است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی و استادان دانشگاه این علوم غربی را رسماً تبلیغ نکنند.
اختلاس 3000 میلیاردی نتیجه ساز و کار ناقص اقتصادی است.
یک اشتباه جمهوری اسلامی این بود که در کنار نهادهای اقتصادی، یک نهاد اسلامی و انقلابی به وجود نیاورد؛ چرا که نهادهای اقتصادی غیراسلامی به انقلاب ضربه میزند.
اقتصاد ربوی موجود در برابر کلمه قرآنی قرضالحسنه ایستاده است.
قرآن اقتصاد برکت مبنا را مطرح میکند، واژه بیع که در قرآن مطرح میشود چیزی فراتر از اقتصاد است و نباید به خرید و فروش ترجمه شود. چهار واژه کدآمایی، اکونومی، اقتصاد و بیع اینجا مطرح است که واژه بیع بسیار فراتر از سه واژه دیگر است؛ یعنی اگر ما نظام اقتصاد عربی، اکونومی غربی و کدآمایی ایرانی را به طور کامل شناختیم، به واژه بیع میرسیم که کلید واژههای آن قرضالحسنه، انفاق، صدقه، خمس، زکات و نذر و از این قبیل است.
از این جهت تحول در علوم انسانی باید برای ما روشن کند که کدام علم برای ما مفید نیست؛ همچنین علم نافع را مشخص کرده و تدریس کنیم.
علوم اقتدارآفرین از دیدگاه غربی دانش دکترینولوژی است که این دانش سه لایه تکنولوژی – تاکتولوژی و استراتژیولوژی دارد؛ منظور از تکنولوژی علوم اقتدارآفرین فنی است که در سطح خرد مطرح میشود، تاکتولوژی به سطح مدیریتی علوم اقتدارآفرین گفته میشود و استراتژیولوژی سطح پارادایمی علوم اقتدارآفرین است.
امروز از سه سطح دانش دکترینولوژی فقط سطح اول، یعنی تکنولوژی را پذیرفته ایم!
اگر کشور بخواهد از لحاظ صنعتی پیشرفته باشد باید در سطح تکنولوژی فعالیت کند؛ امروزه در کشور ما فقط سطح اول، یعنی تکنولوژی را به عنوان علم اقتدارآفرین پذیرفتهایم؛ در عرصه تاکتولوژی، در قرآن واژه ولایت را داریم؛ یعنی انسانها یا مدیریت شیطان را میپذیرند یا ولایت خداوند را خواهند پذیرفت، لذا در مرحله علوم مدیریتی ما سیاست و مدیریت نداریم، بلکه علم ولایت و علم هدایت داریم.
در لایه سوم که لایه سطح کلان می باشد، اقتدارآفرینی پارادایمی است؛ یعنی یک چارچوب تصوری ایجاد میشود که همه لایه های علوم در ذیل آن قرار میگیرد.
امروز غرب اصالت بشر و اومانیسم را به عنوان یک پارادایم مطرح کرده است، بنابراین اگر این پارادایم پذیرفته شود همه چیز در همین چارچوب قرار میگیرد؛ به همین دلیل در حال حاضر صد درصد علوم موجود بر پایه اومانیسم است، اما اگر اصالت به خداوند داده شود علوم جدید تدوین شده، متفاوت خواهد بود.
زبان؛ یک نمونه استراتژیولوژی
یک نمونه استراتژیولوژی، موضوع زبان است. انگلاساکسونها برای سیطره پیدا کردن به جامعه بشری از امپریالیسم زبانی استفاده میکنند و این عامل اقتدار آنها شده است؛ به همین دلیل امروزه محکوم هستیم برای دکتری زبان بخوانیم و محکوم به یاد دادن زبان انگلیسی به کودکانیم.
این در حالی است که در دانشگاههای ادبیات و علوم انسانی ما فلسفه زبان نداریم و فیلسوف زبان فارسی تربیت نمی شود.
سه زبانه بودن، نبود ترجمه دقیق و ریشهشناسی نکردن کلمات باعث شده تا ما نتوانیم در علوم انسانی تحول ایجاد کنیم؛ همین عوامل باعث گردیده حتی ما در اسامی علوم نیز اشتباه کنیم.
دلیل اینکه گفتهاند ایران در سال 2050 به ابرقدرت تبدیل میشود، این است که جمهوری اسلامی به علوم انسانی اقتدارآفرین دست پیدا خواهد کرد و فقط ایران است که علوم انسانی غرب را به چالش میکشد.
در این راه نباید این فرمایش رهبر انقلاب را فراموش کنیم که تاکید کردند: اگر تولید علوم انسانی اسلامی اتفاق نیفتد جمهوری اسلامی به قتلگاه خواهد رفت.
تحول در علوم انسانی نیازمند استفاده از علوم انسانی قرآن بنیان است
تحول در علوم انسانی نیازمند استفاده از علوم انسانی قرآن بنیان است؛ اینجا دو نقش مکمل وجود دارد: یکی بر عهده کسانی است که علوم غربی را بگیرند و آنالیز کنند و خطرات آن را معرفی نمایند و دوم بر دوش افرادی است که میتوانند علوم دینی را تولید کنند؛ بخش دوم مربوط به نسل بعد است تا از قرآن و روایات و سیره انبیا علم اقتدارآفرین انسانی تولید کنند.
لذا تبدیل ایران به ابرقدرت جهانی مستلزم ارائه یک مدل برای اداره جهان است و اقتدارآفرین بودن آینده ایران به همین دلیل خواهد بود و غرب امروزه از افزایش اقتدارآفرینی ایران میترسد.
۹۱/۱۰/۰۶