نشست «علوم اقتدارآفرین قرآنی» در نمایشگاه قرآن؛
چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۱۱ ق.ظ
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری
دانشجو»، حسن عباسی، رئیس مرکز بررسیهای دکترینال در نشستی که در بخش
تحول علوم انسانی بیستمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم در تاریخ 1391/05/13برگزار شد، به
مبحث «علوم اقتدارآفرین قرآنی» پرداخت که متن کامل این نشست به شرح زیر
است:
خدا را شاکرم که توفیقی دوباره اعطا کرد تا با موضوع علوم اقتدار آفرین قرآنی در خدمت شما باشم.
بنده در جلسه قبل عرض کردم که این خواسته رهبر انقلاب است که کشور به سمت علوم اقتدار آفرین برود تا بتواند از گذرگاه تاریخی موجود عبور کند. امروز اگر مستکبران توانستهاند به صورت ظاهری عالم را به زیر سلطه خود بکشانند به علت دارا بودن علوم قدرت آفرین است؛ اما نکتهای که ما در رابطه با علوم اقتدار آفرین باید به آن توجه کنیم این است که در تدوین این علوم ما هنوز در ابتدای راه قرار داریم.
راهی که اربابان علم غرب رفته اند یک راه انحرافی در تدوین علوم بوده است
در نقشه علمی که دو سال پیش توسط غربیها معرفی شد، 400 نفر به عنوان اربابان علم معرفی گردیدند، اما ما معتقدیم که این 400 نفر راهی را که رفتهاند یک راه مطلق نیست و این افراد راه سخیف را برای رسیدن به علوم انتخاب کردهاند. از نظر ما اولین معلمهای بشر پیامبران بودهاند و پس از آنها 12 امام و بعد از امامان نیز انسانهای صالح و مومن معلمین بشر خواهند بود، لذا میتوان گفت که راهی را که اربابان علم رفتهاند به دلیل منطبق نبودن به اصول پیامبران یک راه انحرافی در تدوین علوم بوده است بنابراین اگر نیت ما در تدوین علوم این باشد که توسط این علوم جامعهای را رقم بزنیم که بستر ساز جامعه مهدوی باشد باید به سوی قرآن رفته و علمی را تدوین کنیم که برپایه وحی باشد.
وضعیت علمی کنونی ما به مثابه کودکی است قرار است از شیر مادر مدرنیته گرفته شود و به یک غذای سالم معرفتی دست پیدا کند؛ هر چند نباید این نکته را نادیده گرفت که تغذیه اولیه این کودک به دلیل ناسالم بودن مبانی اولیه برای او ضررهایی داشته و خواهد داشت.
منظور از علم اقتدارآفرین چیست؟
قدرت، به معنی توان تحمیل اراده به دیگری است؛ در اسلام قدرت فرهنگی مدنظر است قدرت فرهنگی از طریق تسخیر قلب و ذهن اعمال میشود و پس از آن ولایت به افراد حاصل میگردد. در تئوریهای قدرت فرهنگی قلب با حب و بغض و ذهن از طریق شک و یقین ایجاد میگردد. امروزه آمریکا با استفاده از هنر هالیوود و موسیقی خود توانسته یک نوع ایجاد حب نسبت به خود و یک بغضی نسبت به مسلمانان ایجاد نماید؛ قدرتهای بزرگ در شکلگیری شک و یقین نیز به دنبال ایجاد این تفکر هستند که علوم تدوین شده توسط آنها علم مطلق است و باید به علوم غیر از علوم غربی شک کرد.
در زمینه علوم اقتدارآفرین باید توجه داشته باشیم که منظور از اقتدار این است که شما قدرتی را دارید ولی نمیخواهید که این قدرت را به دیگران تحمیل کنید لذا با این تعریف علوم غربی اقتدارآفرین نیست بلکه علم قدرت است.
چطور باید فاصله 1800 رشته ای خود از جهان را جبران کنیم؟
در حال حاضر و در نقشههای علمی موجود در جهان 2400 رشته علمی وجود دارد که فقط 600 رشته در کشور ما تدریس می شود؛ بنابراین ما از لحاظ علم مادی از قافله علم عقب هستیم؛ اما در اینجا یک میانبر وجود دارد و آن تدوین نقشه ایمان است، لذا در کنار تدوین نقشه علمی کشور باید یک نقشه ایمان ترسیم گردد.
ما معتقدیم که ایمان و علم دو بال پیشبرنده جوامع انسانی خواهند بود و علت اینکه علوم غربی به انحراف کشیده شده است و نتوانسته انسان را به تعالی برساند، عدم توجه تدوینکنندگان این علوم به موضوع ایمان است.
متأسفانه امروزه متعلق ایمان به ما نشان داده نشده است در حالی که ایمان در قرآن 7 متعلق دارد که عبارت است از ایمان به غیب، خدا، ملائکه، انبیاء، کتابخدا، آخرت و آیات الهی.
امروزه دشمنان به دنبال از بین بردن ایمان به ملائک هستند و این هدف آنها در فیلمهای تلویزیونی و سینماییشان دیده میشود، علت اینکه آنها به سراغ ملائکه رفتهاند این است که اگر بتوانند ایمان به ملائک را از بین ببرند مابقی شش متعلق ایمان نیز نابود خواهد شد؛ یعنی وقتی فردی ایمان خود به ملائکه را از دست بدهد به کتابی که از سوی خدا آمده ایمان پیدا نمی کند و به تبع آن پیامبر و خود خداوند نیز نفی می شود. ایمان به آخرت ، غیب و آیات الهی نیز که در کتاب الهی آمده است نیز با از بین رفتن ایمان به ملائکه از بین خواهد رفت.
لذا ما برای تدوین علوم اقتدارآفرینی که بتوانیم این متعلقهای ایمان را در آنها تعریف کنیم باید به سراغ قرآن برویم و در کنار علم یک نقشه ایمان را ترسیم کنیم.
الزامات موجود در علوم اقتدارآفرین
اما سئوالی که اینجا مطرح میشود این است که ما چگونه میتوانیم یک نقشه ایمان ایجاد کنیم؟
در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که علوم انسانی اقتدارآفرین را نمیتوان از غرب اقتباس کرد؛ علوم اقتدارآفرین را ما باید تولید کنیم و به جهان ارائه نماییم، زیرا معتقدیم که با استفاده از فهم دقیق قرآن میتوان به شناختی عمیق از انسان دست پیدا کرد و از آن طریق به رفع مشکلات بشری بپردازیم. امروز در علوم اقتدار آفرین فنی ، مانند عرصه هستهای ما شهید میدهیم و هزینه پرداخت میکنیم در حالی که دنباله رو راهی هستیم که غرب در 60 سال پیش رفته است، لذا در علوم انسانی که ما مدعی یک حرف جدید در سطح جهان هستیم نیاز به صرف هزینه و زمان هستیم.
علوم اقتدارآفرین قرآنی کدام اند؟
به همین دلیل بنده به چند علم اقتدارآفرین قرآنی که میتواند جایگزین علوم موجود شود اشاره میکنم.
*علم تغییرات به جای جامعه شناسی
اولین علمی که میتوان به آن اشاره کرد «علم تغییرات» است بر طبق آیه«اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»، علم تغییرات را میتوان جایگزین جامعهشناسی موجود کرد، این جامعهشناسی حاضر به اذعان خود غرب هم مرده است زیرا جامعهشناسی موجود جامعه را از حیث هست بررسی میکند نه از حیث باید یعنی با جامعه مانند قواعد فیزیک برخورد میکند.
*رشته علمی سلامت به جای پزشکی
مکمل بعدی علوم که میتوان از قرآن استخراج کرد «رشته علمی سلامت» است . پزشکی امروز تنها مسئلهاش جسم انسان است و به بُعد روح، نفس و فطرت توجهی نشده است ، اما اگر به قرآن مراجعه کنیم این کتاب الهی به قلب سلیم اشاره میکند و نظریه سلامت به قلب انسان تعبیر شده است زمانی که میتوانیم که جامعه را به سمت خدا و آخرت معطوف کنیم که دارای معیارهایی باشیم که ایجاد کننده قلب سلیم است . پس میتوان از رشته علمی سلامت را به عنوان یک مکمل رشته پزشکی در نظر گرفت که مبنایی قرآنی دارد.
*علم فطرت به جای روانشناسی
رشته بعدی psychology است که به اشتباه در ایران به روانشناسی ترجمه شده است در اینجا باید به این نکته توجه کرد که اگر اسم این رشته spiritology بود میتوانستیم از آن به روان شناسی برسیم؛ اما باید گفت که علمی که امروزه به عنوان روانشناسی مطرح است تا حدودی علم مطالعه ذهن و مطالعه رفتار استلذا در این زمینه باید به جای این علم موهوم psychology علم فطرت را استخراج کنیم؛ به بیان دیگر بدن ما به مثابه یک سختافزاری است که نیاز به یک نرمافزار به نام فطرت دارد و باید ظرفیت این فطرت شناخته شود.
*بیع به جای اقتصاد
رشته بیع، علم دیگری است که میتوان از قرآن استخراج و جایگزین علوم موجود کرد؛ واژه بیع در قرآن در دو زمینه مطرح میشود: مال و نفس . اما این واژه امروزه در علم اقتصاد فروکاست شده و به نوعی معامله جزء اطلاق میشود. امروزه علم اقتصاد علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود تعریف میشود، در حالی که این علم در جوامع غربی به علت توزیع ناعادلانه منابع به افراد، مانند آنچه در جنبش 99% وال استریت می بینیم به شکست انجامیده است.
بنابراین چگونه میتوان از این مدل برای یک کشور اسلامی استفاده کرد؟ لذا کسانی که به نظریات میلتون فریدمن و کینز معتقدند نباید در وزارت اقتصاد جمهوری اسلامی حضور داشته باشند زیرا اگر ما دنبالهروی مدلهای اقتصادی غربی باشیم اقتصادمان از هم خواهد پاشید.
امروزه مشکلات فرهنگی ما نشات گرفته از اقتصاد لیبرالیستی و کاپیتالیستی است؛ مبتنی بودن اقتصاد کشور بر مبنای الگوهای غربی باعث شکلگیری یک فرهنگ بورژوایی و به تبع آن انحرافات فرهنگ شده است؛ زیرا در فرهنگ بورژوا مفاهیمی چون مصرفگرایی، ازدواج نکردن، بچه دار نشدن و… وجود دارد که ریشه مشکلات فرهنگی کشور ماست .
امروزه ساختار سنتی سربازی مهمترین مانع در راه ازدواج پسران و جوانان است ، که اگر این مانع حذف شود ما میتوانیم به شکلگیری نهاد خانواده در طی 15 سال آینده امید داشته باشیم؛ اگر بنده از حذف سربازی سخن میگویم به این علت است که جنگ امروز دیگر جنگ یک نیروی انسانی با 3 ماه آموزش نیست، جنگ امروز جنگ تکنولوژی است لذا بنده معتقدم با حذف سربازی مشکلات فرهنگی کم شده و اقتصاد نیز رونق مییابد.
*علم«سَوَّیتُ» در برابر نظریات رایج بیولوژیکی
علم بعدی که باید جایگزین نظریات موجود شود علم«سَوَّیتُ» است که قرآن به آن اشاره نموده است . بر طبق این علم تمام آن چیزی که داروین در نظریه خود مطرح میکند آمده است با این تفاوت که نظریه داورین یک ابتدا و انتهای مشخصی برای آفرینش و تکامل انسان ندارد در حالی که علم قرآنی «سَوَّیتُ» یک فرآیند مشخص را ترسیم میکند، بنابراین این علم در برار نظریات رایج بیولوژیکی مطرح میگردد.
*علم «عاقبت»
علم «عاقبت» علم قرآنی دیگری است که باید به عنوان یک علم اقتدارآفرین تدوین شود؛ امروزه در غرب علمی به نام آینده شناسی مطرح میشود که یک علم مستقبل است یعنی حوادثی را که در آینده رقم خواهد خورد را پیش بینی می کند، در حالی که از دید قرآن جوامع انسانی باید بر طبق نشانههای موجود عاقبت خود را شناسایی کنند و نگذارند که جامعه به سمت آن برود.
حرکتی که در تحول علوم رقم خورده بازگشت به قرآن است
بنده در پایان تاکید میکنم که حرکتی که در تحول علوم رقم خورده بازگشت به قرآن است، یعنی ما به قرآن جاری و ساری نیاز داریم و باید قرآن را از مهجوریت نجات دهیم و جامعه را به قرآن مجسم تبدیل کنیم.
۹۱/۱۰/۰۶