بیماری معماری ما "دبی زدگی"
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ق.ظ
بیماری معماری ما "دبی زدگی" - اسماعیل ارجمندی
معماری امارات، تقلیدی موفق از معماری غرب است و از سویی دیگر بسیاری از پروژه های دولتی که این روزها در ایران ساخته میشود نیز، تقلیدی ناموفق از معماری امارات میباشد.
معماری ایران، پیش از این دچار غربزدگی بود و حالا در غربزدگی، کارش به آنجا کشیده که نه اصل معماری غرب، بلکه نسخه دسته دوم و سخیف آن را، آن هم از کشور های عربی تقلید میکند. پدیده ای که میتوان آن را "دبی زدگی" نامید؛ امروزه بیش از هر چیز معماری ما را تهدید میکند.
"دبی زدگی" و پرداختن به معماری دبی از آنجا اهمیت دارد که برخی از غربزدگان ایرانی که در حسرت هضم شدن در تمدن غرب میزیند، دبی را دروازه ای یافتهاند که گویا باب بهشت گمشده ی آنهاست و آنها را بر سر سفره متنعم و ملوکانهی غرب خواهد نشاند.
نزدیک به یک دهه است که رکود بزرگ غرب را فرا گرفته است و همگان میدانند که دیگر پروژه های عظیم جهانی در هیچ کجای پهنه ی غرب ساخته نمیشود.
بزرگترین اساتید معماری دانشگاه های غرب، یا تنها به تدریس مشغولند و یا آنها که به مدد "وسترنیزاسیون" اسم و رسمی در جهان سوم برای خود دست و پا کردهاند، کشورهای حاشیه ی ما را مأمنی یافتهاند تا با دلارهای نفتی و رویاهای کودکانه ی امیران عرب، کسبوکار خود را رونق ببخشند و معماری خود را نیز به مِلک مسلمانان گسیل کنند و فرهنگ خود را نیز...
البته این نیز فرصتی شده برای کشورهای قد و نیمقد عربی،تا شهرهایشان را شُهره ی جهان کنند و از قِبَل آن شهرت جهانی یابند.
اُمرای عرب کشور امارات که رویای بهشت شداد را از نیاکان خود به ارث میبرند، از نورمن فاستر و زاها حدید گرفته تا معماران سنگاپوری را به کار گرفتهاند تا، بزرگترین ساختمان جهان، اولین هتل دریایی جهان، بلندترین ساختمان مسکونی جهان، وسیعترین جزایر مصنوعی جهان، اولین مرکز پروازهای تجاری به فضا در جهان، اولین هتل هفت ستاره جهان و... را بسازند.
اما باید گفت که با هیچ کدام از اصول معماری سازگار نیست که کارفرمایی هرچه نفس لجام گسیختهاش خواست، تمنا کند و معماری برای خواست کارفرمایش هزاران میلیارد تن مصالح سنگی و فولادی و... را از زیر خاک و از دل طبیعت بیرون بکشد و در کف خلیج فارس ما بگسترد تا لقبی در گینس بیابد و برندینگ شهری داشته باشد به نام "جزیرهی نخل"، و افتخار کند که دیوید بکهام از اولین مشتریان پیش خرید ویلاهایش بوده است.
معماری باید با طبیعت زندگی کند تا بماند، وگرنه با تخریب طبیعت، عمر معماری این شهرها به قدمت حکومتهای دیکتاتوری عربیاش بیشتر نخواهد بود.این یکی از اصول زیربنایی معماری است و زیبنده معماری ایرانی.
بگذریم از آنکه بسیاری از این بناها یا سیر طراحی خود را طی میکنند و یا آنکه اساساً به خاطر مشکل بودجه و اعتبارات، نیمه تمام ماندهاند.
امرای عرب با طرحهای بلند پروازانه خود "بلندترینها"،"اولینها"، "بزرگترینها" "وسیعترینها" و ... را در جهان، به نام خود ثبت میکنند و حالا مردمانی که چند هزار سال است نمونه ی اعلا و ناب معماری را بر تارک هنر جهان نشاندهاند، پرسه زدن در زیر سایه ی آن برجهای بلند عربی را به داشته های خود ترجیح میدهند.
به گفته ی برخی مسئولین امارت این توریست ها (ی ایرانی) دوربین را از دستشان رها نمیکنند و مدام از ساختمانهای مختلف عکس میگیرند، تا پس از بازگشت به ایران از طرحهای امارات در پروژه های ساختمانی خود الگو بگیرند.
"دبی زدگی" در وهله اول و بیش از همه متوجه شهر تهران است که میبایست ام القرای جهان اسلام باشد و آرمانشهری باشد که صدها سال است مسلمانان منتظر به بار نشستن آنند، و افسوس که به باور مسئولان امر ننشسته است و تابه باور آنان ننشیند به بار نیز ننشیند!
"دبی زدگی" در لایه ی دوم شهرهای مشهدالرضا، قم و سپس اصفهان را تهدید میکند. شهرهایی که میراث گرانبهای شیخ بهایی و پایتختهای مذهبی و فرهنگی این خاکند و ریشه ما نیز در آن تربت معتکف است و آن جا هماره سر بر آستان محبوب می ساید.
اما دریغ که امروز جولانگاه تصمیمها و طراحیهای کسانی است که سودای "دبی شدن" را در سر میپرورانند و به همت آنها، شهربازیها و چرخ و فلکهای عظیم و پارکهای موجهای آب و اتوبانها و جداره های شهری آلمینیومی و پنت هاوس های شیشه ای، دیگر مجالی برای آن خانه های مصفا نگذاشته است.
بر اعرابی که فاقد معماری و هویت تاریخی هستند( هرچند که به لطف مهاجرت بندرنشینان سیرافی ایران، چند بنای قدیمی از معماری ایرانی را با المانهای بادگیرش، به نام معماری اصیل از خود کردند)، خرده نمیتوان گرفت که برای تقلید، به معماری غربی رجوع کنند.
این که هیچ، با این شتابی که در معماری و شهرسازی در ساخت تفرج گاهها در پیش گرفتهاند و افقی که برای توریستی شدن کشورشان و قطع وابستگی به نفت در نظر گرفتهاند،(به گفته خودشان) لاسوگاسی در جهان بنا میکنند که آوازه عشرتکده هایش روی لاس وگاس نشینان را سفید کند و دبی لندی بسازند که خاطره دیزنی لند و لاس وگاس را زنده کند.
این شیوه از معماری که در شهر دبی بیش از همه رقم میخورد، علاوه بر آنکه منابع طبیعی و مصالح ساختمانی را به طرز مصرفانه ای به هدر میدهد، به عنوان اصلی دیگر در معماری، اقلیم را نادیده میانگارد و از این منظر یک معماری ناپایدار قلمداد میشود.
در منطقه ای گرم و مرطوب همچون سواحل جنوبی خلیج فارس، ساختن بلندترین برج جهان توسط شرکت(SOM) با نمای شیشه ای که البته برای بهره گیری از چشم اندازهای طبیعی اطراف صورت گرفته، باعث جذب گرمای شدید خورشید میشود و به تبع آن باید حجم انبوهی انرژی از طبیعت استحصال شود و به فضاهای داخلی این شهر عمودی رسانده شود تا فضا را خنک کرده و گرمای خورشید را قابل تحمل نماید.
این مسئله حتی صدای منتقدین غربی معماری را نیز از این بی اعتنایی به طبیعت بلند کرد؛ تا جایی که حتی گفتند که این ساختمان اصلاً "معماری" نیست.
با وجود آنکه نماهای زیبا و جلوهها و جذابیتهای بصری فریبایی که در معماری شهر دبی به کار رفته، غنای خاصی به معماری آن دیار بخشیده است؛ اگر فقط به نقد بی اعتنایی آن به طبیعت بسنده کنیم، تا اینجا دو اصل را در معماری نادیده انگاشته و برخی مسئولین کشور اگر همین دو اصل را در پروژه های خود نادیده بگیرند، همانطور که در پروژه های زیر در ایران میبینید، دچار خطاهایی بیشتر از امیران امارات شدهاند.
معماری ایرانی علاوه بر آنکه رابطه ای بسیار دقیق با انسان و طبیعت برقرار کرده، بلکه دارای هویت و اثر انگشت خاصی است که بی توجهی به آن، بی هویتی را به دو اصل فوق میافزاید و اشتباه سوم را منجر میشود.
اصولی که در سطور بالا به اختصار از آن یاد شد به همراه چند اصل دیگر، منجر به پایداری یک اثر معماری در تاریخ میشود که معماری سنتی کشور ایران بیش از همه از این ویژگی بهره برده است و امروزه نیز توجه معماران ایران و جهان به آن معطوف شده، تا آنجا که به صورت یک رشته تحصیلی دانشگاهی تاسیس شده و در ایران نیز این رشته در دانشگاه علم و صنعت تهران در مقطع کارشناسی ارشد، چند سالی است که تدریس میشود.
پروژه های معماری در ایران که با یک سیاست کلان همراه است، معمولاً از جانب مسئولین کشور رقم میخورد و مردم دخالت زیادی در شکل گیری آن ندارند.
این پروژهها از لحاظ مکان یابی اهمیت زیادی دارند که اصول فوق در معماریشان باید در نظر گرفته شود. برای مثال ساخته شدن پروژه ارگ جدید در بیابانهای گرم کرمان و گستردن آب و ایجاد دریاچه مصنوعی در محوطه آن، همان قدر غلط است که ساخت جزیره مصنوعی در سواحل امارات؛ و هردو حاصل بی اعتنایی به طبیعت یا ساخت برجهای بلند شیشه ای در قالب طرح شهر تفریحی توریستی صد دروازه در بیابانهای سمنان و دامغان همان قدر اشتباه است که ساختن برج شیشه ای دبی به عنوان بلندترین برج جهان در بیابانهای دبی؛ و هردو حاصل تکبر انسان در برابر طبیعت است.
ساخت بیش از اندازه تفرج گاهها در جزیره کیش در پی دبی سازی این جزیره، همان اندازه اشتباه است که ساخت تفریح گاه های مفرط در دبی به تقلید از لاسوگاس ؛ و هردو حاصل بی اعتنایی به هویت در معماری.
معماری ایران، پیش از این دچار غربزدگی بود و حالا در غربزدگی، کارش به آنجا کشیده که نه اصل معماری غرب، بلکه نسخه دسته دوم و سخیف آن را، آن هم از کشور های عربی تقلید میکند. پدیده ای که میتوان آن را "دبی زدگی" نامید؛ امروزه بیش از هر چیز معماری ما را تهدید میکند.
"دبی زدگی" و پرداختن به معماری دبی از آنجا اهمیت دارد که برخی از غربزدگان ایرانی که در حسرت هضم شدن در تمدن غرب میزیند، دبی را دروازه ای یافتهاند که گویا باب بهشت گمشده ی آنهاست و آنها را بر سر سفره متنعم و ملوکانهی غرب خواهد نشاند.
نزدیک به یک دهه است که رکود بزرگ غرب را فرا گرفته است و همگان میدانند که دیگر پروژه های عظیم جهانی در هیچ کجای پهنه ی غرب ساخته نمیشود.
بزرگترین اساتید معماری دانشگاه های غرب، یا تنها به تدریس مشغولند و یا آنها که به مدد "وسترنیزاسیون" اسم و رسمی در جهان سوم برای خود دست و پا کردهاند، کشورهای حاشیه ی ما را مأمنی یافتهاند تا با دلارهای نفتی و رویاهای کودکانه ی امیران عرب، کسبوکار خود را رونق ببخشند و معماری خود را نیز به مِلک مسلمانان گسیل کنند و فرهنگ خود را نیز...
البته این نیز فرصتی شده برای کشورهای قد و نیمقد عربی،تا شهرهایشان را شُهره ی جهان کنند و از قِبَل آن شهرت جهانی یابند.
اُمرای عرب کشور امارات که رویای بهشت شداد را از نیاکان خود به ارث میبرند، از نورمن فاستر و زاها حدید گرفته تا معماران سنگاپوری را به کار گرفتهاند تا، بزرگترین ساختمان جهان، اولین هتل دریایی جهان، بلندترین ساختمان مسکونی جهان، وسیعترین جزایر مصنوعی جهان، اولین مرکز پروازهای تجاری به فضا در جهان، اولین هتل هفت ستاره جهان و... را بسازند.
اما باید گفت که با هیچ کدام از اصول معماری سازگار نیست که کارفرمایی هرچه نفس لجام گسیختهاش خواست، تمنا کند و معماری برای خواست کارفرمایش هزاران میلیارد تن مصالح سنگی و فولادی و... را از زیر خاک و از دل طبیعت بیرون بکشد و در کف خلیج فارس ما بگسترد تا لقبی در گینس بیابد و برندینگ شهری داشته باشد به نام "جزیرهی نخل"، و افتخار کند که دیوید بکهام از اولین مشتریان پیش خرید ویلاهایش بوده است.
معماری باید با طبیعت زندگی کند تا بماند، وگرنه با تخریب طبیعت، عمر معماری این شهرها به قدمت حکومتهای دیکتاتوری عربیاش بیشتر نخواهد بود.این یکی از اصول زیربنایی معماری است و زیبنده معماری ایرانی.
بگذریم از آنکه بسیاری از این بناها یا سیر طراحی خود را طی میکنند و یا آنکه اساساً به خاطر مشکل بودجه و اعتبارات، نیمه تمام ماندهاند.
امرای عرب با طرحهای بلند پروازانه خود "بلندترینها"،"اولینها"، "بزرگترینها" "وسیعترینها" و ... را در جهان، به نام خود ثبت میکنند و حالا مردمانی که چند هزار سال است نمونه ی اعلا و ناب معماری را بر تارک هنر جهان نشاندهاند، پرسه زدن در زیر سایه ی آن برجهای بلند عربی را به داشته های خود ترجیح میدهند.
به گفته ی برخی مسئولین امارت این توریست ها (ی ایرانی) دوربین را از دستشان رها نمیکنند و مدام از ساختمانهای مختلف عکس میگیرند، تا پس از بازگشت به ایران از طرحهای امارات در پروژه های ساختمانی خود الگو بگیرند.
"دبی زدگی" در وهله اول و بیش از همه متوجه شهر تهران است که میبایست ام القرای جهان اسلام باشد و آرمانشهری باشد که صدها سال است مسلمانان منتظر به بار نشستن آنند، و افسوس که به باور مسئولان امر ننشسته است و تابه باور آنان ننشیند به بار نیز ننشیند!
"دبی زدگی" در لایه ی دوم شهرهای مشهدالرضا، قم و سپس اصفهان را تهدید میکند. شهرهایی که میراث گرانبهای شیخ بهایی و پایتختهای مذهبی و فرهنگی این خاکند و ریشه ما نیز در آن تربت معتکف است و آن جا هماره سر بر آستان محبوب می ساید.
اما دریغ که امروز جولانگاه تصمیمها و طراحیهای کسانی است که سودای "دبی شدن" را در سر میپرورانند و به همت آنها، شهربازیها و چرخ و فلکهای عظیم و پارکهای موجهای آب و اتوبانها و جداره های شهری آلمینیومی و پنت هاوس های شیشه ای، دیگر مجالی برای آن خانه های مصفا نگذاشته است.
بر اعرابی که فاقد معماری و هویت تاریخی هستند( هرچند که به لطف مهاجرت بندرنشینان سیرافی ایران، چند بنای قدیمی از معماری ایرانی را با المانهای بادگیرش، به نام معماری اصیل از خود کردند)، خرده نمیتوان گرفت که برای تقلید، به معماری غربی رجوع کنند.
این که هیچ، با این شتابی که در معماری و شهرسازی در ساخت تفرج گاهها در پیش گرفتهاند و افقی که برای توریستی شدن کشورشان و قطع وابستگی به نفت در نظر گرفتهاند،(به گفته خودشان) لاسوگاسی در جهان بنا میکنند که آوازه عشرتکده هایش روی لاس وگاس نشینان را سفید کند و دبی لندی بسازند که خاطره دیزنی لند و لاس وگاس را زنده کند.
این شیوه از معماری که در شهر دبی بیش از همه رقم میخورد، علاوه بر آنکه منابع طبیعی و مصالح ساختمانی را به طرز مصرفانه ای به هدر میدهد، به عنوان اصلی دیگر در معماری، اقلیم را نادیده میانگارد و از این منظر یک معماری ناپایدار قلمداد میشود.
در منطقه ای گرم و مرطوب همچون سواحل جنوبی خلیج فارس، ساختن بلندترین برج جهان توسط شرکت(SOM) با نمای شیشه ای که البته برای بهره گیری از چشم اندازهای طبیعی اطراف صورت گرفته، باعث جذب گرمای شدید خورشید میشود و به تبع آن باید حجم انبوهی انرژی از طبیعت استحصال شود و به فضاهای داخلی این شهر عمودی رسانده شود تا فضا را خنک کرده و گرمای خورشید را قابل تحمل نماید.
این مسئله حتی صدای منتقدین غربی معماری را نیز از این بی اعتنایی به طبیعت بلند کرد؛ تا جایی که حتی گفتند که این ساختمان اصلاً "معماری" نیست.
با وجود آنکه نماهای زیبا و جلوهها و جذابیتهای بصری فریبایی که در معماری شهر دبی به کار رفته، غنای خاصی به معماری آن دیار بخشیده است؛ اگر فقط به نقد بی اعتنایی آن به طبیعت بسنده کنیم، تا اینجا دو اصل را در معماری نادیده انگاشته و برخی مسئولین کشور اگر همین دو اصل را در پروژه های خود نادیده بگیرند، همانطور که در پروژه های زیر در ایران میبینید، دچار خطاهایی بیشتر از امیران امارات شدهاند.
معماری ایرانی علاوه بر آنکه رابطه ای بسیار دقیق با انسان و طبیعت برقرار کرده، بلکه دارای هویت و اثر انگشت خاصی است که بی توجهی به آن، بی هویتی را به دو اصل فوق میافزاید و اشتباه سوم را منجر میشود.
اصولی که در سطور بالا به اختصار از آن یاد شد به همراه چند اصل دیگر، منجر به پایداری یک اثر معماری در تاریخ میشود که معماری سنتی کشور ایران بیش از همه از این ویژگی بهره برده است و امروزه نیز توجه معماران ایران و جهان به آن معطوف شده، تا آنجا که به صورت یک رشته تحصیلی دانشگاهی تاسیس شده و در ایران نیز این رشته در دانشگاه علم و صنعت تهران در مقطع کارشناسی ارشد، چند سالی است که تدریس میشود.
پروژه های معماری در ایران که با یک سیاست کلان همراه است، معمولاً از جانب مسئولین کشور رقم میخورد و مردم دخالت زیادی در شکل گیری آن ندارند.
این پروژهها از لحاظ مکان یابی اهمیت زیادی دارند که اصول فوق در معماریشان باید در نظر گرفته شود. برای مثال ساخته شدن پروژه ارگ جدید در بیابانهای گرم کرمان و گستردن آب و ایجاد دریاچه مصنوعی در محوطه آن، همان قدر غلط است که ساخت جزیره مصنوعی در سواحل امارات؛ و هردو حاصل بی اعتنایی به طبیعت یا ساخت برجهای بلند شیشه ای در قالب طرح شهر تفریحی توریستی صد دروازه در بیابانهای سمنان و دامغان همان قدر اشتباه است که ساختن برج شیشه ای دبی به عنوان بلندترین برج جهان در بیابانهای دبی؛ و هردو حاصل تکبر انسان در برابر طبیعت است.
ساخت بیش از اندازه تفرج گاهها در جزیره کیش در پی دبی سازی این جزیره، همان اندازه اشتباه است که ساخت تفریح گاه های مفرط در دبی به تقلید از لاسوگاس ؛ و هردو حاصل بی اعتنایی به هویت در معماری.
اگر چه طیفی از متولیان امر در کشور همانند امیران امارات در آرزوی برجهای افراشته غربی معماری میکنند، اما تفاوت میان آثار تقلیدی از معماری امروز ایران و امارات در این است که معماری در امارات تقلیدی موفق از معماری غرب است و در بسیاری موارد از خود معماران غربی برای این امر بهره میبرد.
اما معماری که در ایران به تقلید دنبال میشود غالباً یک کپی ناموفق از این بناهاست که فاقد زیباییها و جذابیت بصری در فرم سازی و بازی با پوستهها و سطوح و حتی انتخاب مناسب سبک و فرم برای کاربری مربوطه میباشد. اساساً تکیه بر معماری گذشته و ایجاد یک معماری فاخر با مصالح و تکنولوژی امروز که دارای شاخصه های تنوع نیز میباشد، بر تقلید از معماری دیگران که با فرهنگ بومی کشور سازگار نیست، ارجحیت دارد؛ اما تقلید در معماری نیز الزاماتی دارد که اگر رعایت نشود باعث دلزدگی و شکست در پروژهها میشود.
در نهایت جای طرح یک پرسش باقی میماند. در شرایطی که اماراتیها معماری بومی ندارند و به تقلید از معماری غرب پرداختهاند، آیا درست است که ما نیز بدون توجه و شناخت معماری غنی گذشته خود، به تقلید از معماری تقلیدی دبی بپردازیم؟
منبع: هفته نامه فرهنگی رویکرد
۹۲/۰۸/۲۵