سرزمینی استثنائی در عرصه رسانه
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۱۷ ق.ظ
گفتوگویی با دکتر حسن عباسی در مورد لبنان و رسانهها
ماهنامه سوره-دی و بهمن و اسفند 1387 - شماره 41
تیتر یک - دکتر حسن عباسی، استراتژیست و نظریهپردازی شناختهشده است که سخنرانیهای متعددی در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در دانشگاههای سراسر کشور داشته است. یکی از فعالیتهای منحصربهفرد او در دوران جنگ سیوسه روزه بود که با اِشراف بر مسائل لبنان، این جنگ را در همان ابتدا از چندین بُعد مورد بررسی قرار داد و تحلیلهای جامعی را در خصوص حزبالله و جبهههای پیشِ روی آن ارائه کرد.
شما رسانههای کشور لبنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
لبنان، بهلحاظ رسانهای، آزادترین و بازترین کشور است، چه در خاورمیانه و چه در سراسر دنیا. این کشور دارای موقعیت خاصی است. کشوری که تصمیمات آن طایفهای است نه سیاسی؛ درصورتیکه سایر کشورها اینگونه نیستند و شرایط قبیلهای و طایفهای لبنان را ندارند. در این کشور انواع طوایف وجود دارند که هر کدام برای خود رسانهای دارند و تصمیمات سیاسی خاصی را میگیرند و حزبهایی تشکیل دادهاند که برمبنای اهداف سیاسی طایفهای خودشان عمل میکند؛ نه شرایط سیاسی حاکم. در لبنان بیش از 10 هزار حزب و تشکیلات وجود دارد. روزنامهها و شبکههای تلویزیونی مختلفی که بلندگوی طایفه و گروه خود هستند و بدون هیچ محدودیتی هر آنچه میخواهند تبلیغ میکنند، بخشهای تحلیلی و میزگرد دارند و از طریق رسانه مربوط به خود عمل میکنند. شیعیان دارای چندین رسانهاند؛ همچنین اهل تسنن یا مارونیها. البته بعضی رسانههای لبنانی از بیرون حمایت میشوند تا منافع آنها را دنبال کنند، از جمله دولت سینیوره که متاثر از دولتهای آمریکا، فرانسه و عربستان است. این کشورها 72 میلیارد دلار به دولت او کمک کردهاند، پس این دولت هم در رسانههای خود همراستا با سیاستهای آنها قدم برمیدارد؛ یا گروه سرگرد سعد حداد که با لبنانیهای جنوب درگیر است و در رسانه خود علیه حزبالله مطالب تند و تیزی مینویسد. رسانههای وابسته به غرب از کلماتی استفاده میکنند که بار منفی فراوانی علیه جنبش حزبالله دارد و از سویی دیگر ادعا دارند که حمله به نظامیان اسرائیلی عامل شروع این جنگها بوده است.
به نظر شما عملکرد حزبالله درباره مقولهای مانند رسانه چگونه بوده است؟
شیعیان لبنان مانند سایرگروهها و احزاب دارای چند رسانهاند تا بهوسیله آنها بتوانند صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. آنها بخشهایی تحلیلی در رادیو و تلویزیون و روزنامهها دارند و تاکنون هم بهخوبی توانستهاند از انعکاس خبری بهره ببرند، بهگونهای که بهغیر ازکشورهای منطقه، حتی در بین اسرائیلیها، مخاطبان زیادی را به خود جلب کردهاند و مردم آنجا هم با دقت برنامههای حزبالله را دنبال میکنند. درواقع حزبالله صدایی است که در کل دنیا انعکاس دارد و همه آن را میشنوند، اما چون قدرت تاثیرگذاری این صدا زیاد است- و این اثرگذاری به ضرر بعضیهاست- به همین خاطر در بسیاری از کشورها، حتی کشورهای عربی، سانسور میشود بهخصوص سخنرانیهای سیدحسن نصرالله که تاثیر زیادی بر افکار عمومی میگذارد، ولی خوشبختانه در ایران این سخنرانیها بهطورکامل پخش میشود.
آیا شبکه حزبالله، یعنی المنار، توانایی آن را دارد که بُرد فراملی و جهانی داشته باشد؟
بله و بهخاطر همین تاثیر زیادی که بر افکار عمومی منطقه و جهان میگذارد محدودیتهای زیادی در پخش ماهوارهای آن صورت گرفته است، بهصورتی که شبکه آن دو، سه سال پیش در آمریکا، چندی قبل در فرانسه و بهتازگی در آلمان تعطیل شد، زیرا این کشورهای غربی بهخوبی میدانند که وقتی رسانهای فعال است و حرفی برای گفتن دارد، قطعاً مشکلزاست. از سویی بهدلیل قوانین ممنوعیتهای ضد یهودیت، هر رسانهای که برخلاف این عمل کند، اجازه کار ندارند. شبکه المنار هم که بلندگوی حزبالله و شیعیان مخالف صهیونیسم است، از این محدودیتها مصون نیست. المنار بعد از شبکه الجزیره و العربیه قرار دارد. الجزیره شبکهای است که سالی 15 میلیون دلار هزینه میکند. تلویزیون العربیه هم بهخاطر امکانات محدودش برد نسبتاً کمی دارد، شبکه العالم هم از شبکههای فعال محسوب میشود که مخاطبانش فقط کشورهای عربزبان است، بههمینخاطر المنار در مقایسه با العالم و العربیه جایگاه خوبی در بین رسانهها پیدا کرده است، بهصورتیکه هم اکنون به رقیب سرسخت همان الجزیرهای تبدیل شده که سالیانه با مبالغ هنگفتی از آن حمایت مالی میشود. المنار در برنامههای خود با آنکه به مخالفت با رژیم اشغالگر قدس میپردازد، اما توانسته است حتی در بین اسرائیلیها نیز جایگاه مناسبی پیدا کند. البته در مقابل، خانواده ثروتمند و متمول رفیق حریری هم شبکه تلویزیونی المستقبل را راهاندازی کردهاند و علیه اقدامات حزبالله خبرپراکنی میکنند.
جهان اسلام بر رسانهها تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است و اصولاً آیا حرکت حزبالله را میتوانیم در مسیر این حرکتهای رسانهای ارزیابی کنیم؟
تاثیر رسانهها در استمرار نقش سیاست خارجی و میلیتاریسمِ قدرتهای حاضر در بحرانهای اخیر، غیرقابل انکار است. این مساله یک عامل نظری دارد و علتش این است که در غرب با توجه به اینکه انتخابات جزئی از سنت سیاسی و دموکراسی آنان است، سیاسیون ناگزیرند با هر ترفندی ملاحظاتی درخصوص تعامل با افکار عمومی داشته باشند و به برخی از خواستههای آنان پاسخ دهند. مثلاً در جنگ اخیر حزبالله لبنان با اسرائیل، علیالظاهر تنها اسرائیل درگیر جنگ بود، اما بهلحاظ حمایتی و پشتیبانی جهان غرب، بهخصوص آمریکا و انگلیس، با اسرائیل همراه بودند و غرب بهصورت غیر مستقیم شریک این بحران بود، ازاینرو میبینیم که در این شرایط افکار عمومی غرب در برابر چندین جنایت بزرگ و نقض قوانین بینالمللی بهشدت زیر بمباران خبری و قلب واقعیات از سوی بنگاههای خبرپراکنیِ وابسته به صهیونیستها قرار گرفتهاند. مردم هم که توان حضور در منطقه را ندارند، اطلاعات و اخبارشان را از رسانهها دریافت میکنند و رسانهها رابطه و کارکرد مستقیمی در این میان دارند تا هرآنچه میخواهند به آنها القا کنند. امروز بخش اعظم اخبار و اطلاعات رسانههای جهان، حول محور جنبشها و حرکتهای اسلامی میگردد و رسانههای غربی با هجمههایی سنگین برآنند تا اسلام را در نزد افکار عمومی تخریب کنند. گفتیم هر رسانهای که حرفی برای گفتن داشته باشد، طبیعتاً مخاطبانی هم دارد. حزبالله لبنان هم بهسبب مقاومت و سابقه مبارزهای که دارد برای رسانهها و شبکههای تلویزیونی جذاب و پرمخاطب است، لذا بزرگترین کارکردش را در شبکه المنار میبینیم. حزبالله هم با آگاهی از این تاثیرگذاری رسانهها، از این تریبون حداکثر بهرهبرداری را میکند.
چرا با توجه به جایگاه رسانهها، ما مسلمانان درحوزه رسانهای ضعیفیم و رسانههایی اعم از صدا و سیما و جراید دارای نواقص عمدهای هستند، بهگونهای که در کشور ما منافع ملی و دینی را فدای حزبگرایی میکنیم. در صورتیکه در کشوری چون لبنان شرایط بهگونه دیگری است؟
زیرا بهرغم آگاهی از اهمیت رسانهها و تاثیرگذاری بالای آنها بر جهان اسلام، ما متخصص رسانه پرورش میدهیم، فارغالتحصیلانی در رشته رسانههای گوناگون داریم، اما متخصص اندیشه رسانهای نداریم و این همان نقطهضعف مسلمانان در بخش فعالیتهای رسانهای است که باعث کندشدن روند امور تبشیری و تبلیغی آنها میشود. مثلاً درحال حاضر شیعیان عراق در این گیر و دار اشغال، توانایی فعالیت مثبت رسانهای ندارند. درکشور خودمان نیز با وجود متخصص رسانه و متخصص اسلامی هنوز متخصص و کارشناس اسلامی– رسانهای نداریم تا بتوانیم اسلام را بهواسطه رسانه تبلیغ کنیم. بهطورکلی مسلمانان متون خوبی در زمینه دینی دارند، ولی این امکان را که بتوانند این آموزههای اصیل را بهوسیله رسانهها انتقال دهند، بهگونهای که اثرگذار باشد و ملکه ذهن مخاطبان شود، متاسفانه ندارند. مراجع و آیات عظام بهخوبی قادرند دین را ترویج کنند، ولی اگر همین مطالب را به همین سبک از طریق رسانهها انتقال دهیم، شاید تاثیر آن بهمراتب کم شود، بهدلیل اینکه ما هنوز نتوانستهایم مسائل دینی را بهصورت عقلی درآوریم و سپس در قالب حسی– تجربی کنیم؛ بهشکلی که برای رسانهها قابل فهم و درک باشد و به مخاطبان عام انتقال بدهیم. البته گذار آموزههای دینی به عقلی و حسی کار سخت و مشکلی است که نمیتوان بهراحتی انجام داد و اصلاً نمیشود مسائل دینی را به عالم حس و تجربه وارد کرد، زیرا در یهودیت و مسیحیت به نسبت اسلام تقریباً همه چیز حسی و تجربی است و آنها در حوزه رسانه راحتتر عمل میکنند. بهعنوان نمونه در آیین یهود که خدا با یعقوب نبی کشتی میگیرد، آنها با کمک انیمیشن، بازیهای رایانهای و حسیکردن مفاهیم دینی بهخوبی در انتقال مطالب استفاده میکنند که کاری ثقیل و مشکل است. این عملی کاملاً حسی و تجربی و البته برای آنها امکانپذیر است، زیرا متخصص تفکر مدرن دارند که میتواند مفاهیم دینی را به رسانه تبدیل کند، ولی ما نمیتوانیم، بهدلیل اینکه تفکر مدرن، وحیانی نیست تا بهوسیلهاش گذار رسانهای را طی کند. این امر در نگاه انسان دینی مشکل است. ما نمیتوانیم در رسانه انبیا و ائمه را جلوی دوربین ببریم و به تصویر بکشیم، زیرا کار رسانه با نور و تصویر است و این کار را برای مسلمانان مشکل و سخت میکند و نمیتوانیم عالم غیب را به کمک نور و طنین صدا معرفی کنیم. این، از عهده هرکسی برنمیآید. لذا باید اذعان داشت که مسلمانان در حوزه رسانه ضعیفند و مشکل دارند. باید این گذار عقلی به حسی را بیاموزیم، بهگونهای که به مسائل دینی خدشهای وارد نشود. مساله دیگر در نظام رسانهای، عملیات روانی و شانتاژ است که در رسانههای غربی زیاد دیده میشود و آنها را در این حوزه فعال کرده است تا بهراحتی بتوانند به انحراف افکار عمومی بپردازند، در حالی که در اسلام این امری مجرمانه و برخلاف موازین شرعی است. از طرفی دیگر، کشور لبنان آزادترین کشور در امر رسانههاست، هرکس هر چه میخواهد میگوید و مینویسد، بدون اینکه مسائل سیاسی مطرح باشد. آنها تنها براساس شرایط طایفهای و قومی عمل میکنند و همه چیز در عرصه سیاست از قبل مشخص شده است، مثلاً رئیس مجلس از میان شیعیان انتخاب میشود و نمیتواند برای ریاستجمهوری تبلیغ کند یا رئیسجمهور از بین مسیحیان، بههمین صورت درگیری احزاب برای منافع گروهی و طایفهای است، درحالیکه در ایران بیشترِ درگیری احزاب برای امور سیاسی است. در لبنان کشورهای مختلف گروههای تحت پوشش خود را حمایت میکنند تا رسانهها تحریک شوند و هر آنچه لازم است، برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی انجام دهند.
همانطوری که میدانید با از بین رفتن قدرت امپراتوری آمریکا، دنیا از تکقطبیبودن به سمت چندقطبیبودن در حال حرکت است. به نظر شما این قضیه درمورد رسانهها هم مصداق دارد؟
رسانهها از حالت خطی و تکقطبی به حالت مولتیمدیا- چندرسانهای- رسیدهاند و انبوهزدایی میشوند. قبلاً یک رسانه خاص حاکم بود که بهدنبال کانفورمیسم و شبیهسازی بود ولی امروز رسانهها به سمت چندرسانهایشدن عمل میکنند و مردم آزادند تا هر برنامهای را که میخواهند ببینند. امروز بهسبب وجود انعطاف بالا، کاربرد رسانههایی چون ماهواره یا اینترنت زیاد شده است. تافلر در موج سوم از این امر تحت عنوان انبوهزدایی نام میبرد، به این صورت که قبلاً در سیستمِ همشکلسازی، مدلی یکسان برای همه مخاطبان ارائه میشد، ولی در عصر حاضر و روش انبوهزدایی، اگر هزار مخاطب وجود دارد، برای اینکه هر هزار مخاطب را داشته باشی باید برای تکتک آنها یک مدل و طرح ارائه کنی تا همه را جذب کنی و برای هرکدام یک سفارش بدهی. این همان سیستمی است که رسانههای غربی با هجمهای تبلیغاتی، تاکنون در این حوزه موفق به تحریک و انحراف افکار عمومی شدهاند.
بعضی کشورهای عربی رسانههای پرقدرتی را در سطح منطقه و حتی دنیا دارند که اکثریت آنها هیاتتحریریهشان لبنانیاند. حتی بهقول آقای منتظری- یکی ازخبرنگارانی که مدتها در لبنان اقامت داشته است- لبنان به سایرکشورهای عربی منطقه خبرنگار و روزنامهنگار نیز صادر میکند. آیا به نظر شما این مساله بهخاطر قدرت رسانهای لبنان است؟
نه، به نظرم این امر هیچ ربطی به قدرت و نفوذ رسانهای لبنان ندارد. فضای باز و بدون مانع لبنان باعث شده است تا هر حزبی، آزادانه، رسانهای در اختیار داشته باشد و بتوانند هر آنچه میخواهند از این بلندگو بیان کنند، هر تیتری میخواهند بزنند و هر مطلبی که تمایل دارند بنویسند. بنابراین افراد، در این حرفه، کار رسانه را بهخوبی یاد میگیرند؛ در صورتی که در کشورهای عربی منطقه این آزادی در حد صفر است. مثلاً در عربستان روزنامهنگاری حرفهای نیست، چون آزادی حزبی وجود ندارد، درحالیکه در لبنان همه مردم با رسانهها مانوساند و تقریباً همه کارهای مالی و ارزی لبنانیها از طریق رسانههای نوشتاری و دیداری انجام میشوند. مردم آنجا از نظر بهروزبودن و آگاهی از اخبار مختلف، استثنایی هستند؛ با این اوصاف خبرنگاران در این کشور رشد میکنند و رسانهها بسیار فعال و پرکارند، زیرا میدانند که کارشان از طرف مردم دنبال میشود و باید بهلحاظ محتوایی غنی باشد. لذا اصحاب رسانه در لبنان این امکان را دارند تا درصورت تمایل، به هر جایی که خواستند، مهاجرت کنند و مشغول به کار شوند. درهرحال جمعیت لبنان کم است و بیشتر مردم برای کار به سایر مناطق میروند و بهخوبی در حوزه رسانهای هم فعالیت میکنند و این قضیهای نیست که بخواهیم تحت عنوان صدور خبرنگار از آن یاد کنیم.
همانطورکه میدانید یکی از انواع رسانهها بازیهای رایانهای است که بهخاطر کاربرد زیاد در بین نوجوانان و جوانان از آن بهعنوان بهترین حربه فرهنگی یاد میشود. به نظر شما لبنانیها تا چه میزان در این امر موفق بودهاند و آیا توان مقابله با رقبای صهیونیستی خود را دارند؟
بهلحاظ سختافزاری بازیهای رایانهای در لبنان، بهخصوص حزبالله، چندان قوی نیست، ولی از این نظر که جریانی چریکی بهدنبال این کار است، اهمیت دارد. بههرحال کشورهایی که بهلحاظ خبری قوی هستند، میتوانند با چنین مجموعههایی رعب و وحشت در میان دشمنان ایجاد کنند، ولی بهواقع در کشورهایی چون آمریکا هزینههای زیادی صرف تولید بازیهای پیشرفته و تکنیکی میشود. آنها با 300 میلیون دلار در سال کار میکنند و بازیهایی که میسازند هم چند موتور دارند و هم جذابترند و علاقهمندان زیادتری را بهسمت خود میکشانند؛ کشور کوچک و ضعیفی مانند لبنان قادر نیست با آنها رقابت کند زیرا بازیهای آنها، هم از نظر امکانات فنی و هم از نظر بودجه، کامل نیست و نمیتواند قابل انعطاف باشد، اما لبنانیها در زمینه فرهنگی فعالیتهای زیادی کردهاند و این نشاندهنده آن است که بهخوبی به جایگاه فرهنگ پی بردهاند.
منبع: تیتر یک
لبنان، بهلحاظ رسانهای، آزادترین و بازترین کشور است، چه در خاورمیانه و چه در سراسر دنیا. این کشور دارای موقعیت خاصی است. کشوری که تصمیمات آن طایفهای است نه سیاسی؛ درصورتیکه سایر کشورها اینگونه نیستند و شرایط قبیلهای و طایفهای لبنان را ندارند. در این کشور انواع طوایف وجود دارند که هر کدام برای خود رسانهای دارند و تصمیمات سیاسی خاصی را میگیرند و حزبهایی تشکیل دادهاند که برمبنای اهداف سیاسی طایفهای خودشان عمل میکند؛ نه شرایط سیاسی حاکم. در لبنان بیش از 10 هزار حزب و تشکیلات وجود دارد. روزنامهها و شبکههای تلویزیونی مختلفی که بلندگوی طایفه و گروه خود هستند و بدون هیچ محدودیتی هر آنچه میخواهند تبلیغ میکنند، بخشهای تحلیلی و میزگرد دارند و از طریق رسانه مربوط به خود عمل میکنند. شیعیان دارای چندین رسانهاند؛ همچنین اهل تسنن یا مارونیها. البته بعضی رسانههای لبنانی از بیرون حمایت میشوند تا منافع آنها را دنبال کنند، از جمله دولت سینیوره که متاثر از دولتهای آمریکا، فرانسه و عربستان است. این کشورها 72 میلیارد دلار به دولت او کمک کردهاند، پس این دولت هم در رسانههای خود همراستا با سیاستهای آنها قدم برمیدارد؛ یا گروه سرگرد سعد حداد که با لبنانیهای جنوب درگیر است و در رسانه خود علیه حزبالله مطالب تند و تیزی مینویسد. رسانههای وابسته به غرب از کلماتی استفاده میکنند که بار منفی فراوانی علیه جنبش حزبالله دارد و از سویی دیگر ادعا دارند که حمله به نظامیان اسرائیلی عامل شروع این جنگها بوده است.
به نظر شما عملکرد حزبالله درباره مقولهای مانند رسانه چگونه بوده است؟
شیعیان لبنان مانند سایرگروهها و احزاب دارای چند رسانهاند تا بهوسیله آنها بتوانند صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. آنها بخشهایی تحلیلی در رادیو و تلویزیون و روزنامهها دارند و تاکنون هم بهخوبی توانستهاند از انعکاس خبری بهره ببرند، بهگونهای که بهغیر ازکشورهای منطقه، حتی در بین اسرائیلیها، مخاطبان زیادی را به خود جلب کردهاند و مردم آنجا هم با دقت برنامههای حزبالله را دنبال میکنند. درواقع حزبالله صدایی است که در کل دنیا انعکاس دارد و همه آن را میشنوند، اما چون قدرت تاثیرگذاری این صدا زیاد است- و این اثرگذاری به ضرر بعضیهاست- به همین خاطر در بسیاری از کشورها، حتی کشورهای عربی، سانسور میشود بهخصوص سخنرانیهای سیدحسن نصرالله که تاثیر زیادی بر افکار عمومی میگذارد، ولی خوشبختانه در ایران این سخنرانیها بهطورکامل پخش میشود.
آیا شبکه حزبالله، یعنی المنار، توانایی آن را دارد که بُرد فراملی و جهانی داشته باشد؟
بله و بهخاطر همین تاثیر زیادی که بر افکار عمومی منطقه و جهان میگذارد محدودیتهای زیادی در پخش ماهوارهای آن صورت گرفته است، بهصورتی که شبکه آن دو، سه سال پیش در آمریکا، چندی قبل در فرانسه و بهتازگی در آلمان تعطیل شد، زیرا این کشورهای غربی بهخوبی میدانند که وقتی رسانهای فعال است و حرفی برای گفتن دارد، قطعاً مشکلزاست. از سویی بهدلیل قوانین ممنوعیتهای ضد یهودیت، هر رسانهای که برخلاف این عمل کند، اجازه کار ندارند. شبکه المنار هم که بلندگوی حزبالله و شیعیان مخالف صهیونیسم است، از این محدودیتها مصون نیست. المنار بعد از شبکه الجزیره و العربیه قرار دارد. الجزیره شبکهای است که سالی 15 میلیون دلار هزینه میکند. تلویزیون العربیه هم بهخاطر امکانات محدودش برد نسبتاً کمی دارد، شبکه العالم هم از شبکههای فعال محسوب میشود که مخاطبانش فقط کشورهای عربزبان است، بههمینخاطر المنار در مقایسه با العالم و العربیه جایگاه خوبی در بین رسانهها پیدا کرده است، بهصورتیکه هم اکنون به رقیب سرسخت همان الجزیرهای تبدیل شده که سالیانه با مبالغ هنگفتی از آن حمایت مالی میشود. المنار در برنامههای خود با آنکه به مخالفت با رژیم اشغالگر قدس میپردازد، اما توانسته است حتی در بین اسرائیلیها نیز جایگاه مناسبی پیدا کند. البته در مقابل، خانواده ثروتمند و متمول رفیق حریری هم شبکه تلویزیونی المستقبل را راهاندازی کردهاند و علیه اقدامات حزبالله خبرپراکنی میکنند.
جهان اسلام بر رسانهها تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است و اصولاً آیا حرکت حزبالله را میتوانیم در مسیر این حرکتهای رسانهای ارزیابی کنیم؟
تاثیر رسانهها در استمرار نقش سیاست خارجی و میلیتاریسمِ قدرتهای حاضر در بحرانهای اخیر، غیرقابل انکار است. این مساله یک عامل نظری دارد و علتش این است که در غرب با توجه به اینکه انتخابات جزئی از سنت سیاسی و دموکراسی آنان است، سیاسیون ناگزیرند با هر ترفندی ملاحظاتی درخصوص تعامل با افکار عمومی داشته باشند و به برخی از خواستههای آنان پاسخ دهند. مثلاً در جنگ اخیر حزبالله لبنان با اسرائیل، علیالظاهر تنها اسرائیل درگیر جنگ بود، اما بهلحاظ حمایتی و پشتیبانی جهان غرب، بهخصوص آمریکا و انگلیس، با اسرائیل همراه بودند و غرب بهصورت غیر مستقیم شریک این بحران بود، ازاینرو میبینیم که در این شرایط افکار عمومی غرب در برابر چندین جنایت بزرگ و نقض قوانین بینالمللی بهشدت زیر بمباران خبری و قلب واقعیات از سوی بنگاههای خبرپراکنیِ وابسته به صهیونیستها قرار گرفتهاند. مردم هم که توان حضور در منطقه را ندارند، اطلاعات و اخبارشان را از رسانهها دریافت میکنند و رسانهها رابطه و کارکرد مستقیمی در این میان دارند تا هرآنچه میخواهند به آنها القا کنند. امروز بخش اعظم اخبار و اطلاعات رسانههای جهان، حول محور جنبشها و حرکتهای اسلامی میگردد و رسانههای غربی با هجمههایی سنگین برآنند تا اسلام را در نزد افکار عمومی تخریب کنند. گفتیم هر رسانهای که حرفی برای گفتن داشته باشد، طبیعتاً مخاطبانی هم دارد. حزبالله لبنان هم بهسبب مقاومت و سابقه مبارزهای که دارد برای رسانهها و شبکههای تلویزیونی جذاب و پرمخاطب است، لذا بزرگترین کارکردش را در شبکه المنار میبینیم. حزبالله هم با آگاهی از این تاثیرگذاری رسانهها، از این تریبون حداکثر بهرهبرداری را میکند.
چرا با توجه به جایگاه رسانهها، ما مسلمانان درحوزه رسانهای ضعیفیم و رسانههایی اعم از صدا و سیما و جراید دارای نواقص عمدهای هستند، بهگونهای که در کشور ما منافع ملی و دینی را فدای حزبگرایی میکنیم. در صورتیکه در کشوری چون لبنان شرایط بهگونه دیگری است؟
زیرا بهرغم آگاهی از اهمیت رسانهها و تاثیرگذاری بالای آنها بر جهان اسلام، ما متخصص رسانه پرورش میدهیم، فارغالتحصیلانی در رشته رسانههای گوناگون داریم، اما متخصص اندیشه رسانهای نداریم و این همان نقطهضعف مسلمانان در بخش فعالیتهای رسانهای است که باعث کندشدن روند امور تبشیری و تبلیغی آنها میشود. مثلاً درحال حاضر شیعیان عراق در این گیر و دار اشغال، توانایی فعالیت مثبت رسانهای ندارند. درکشور خودمان نیز با وجود متخصص رسانه و متخصص اسلامی هنوز متخصص و کارشناس اسلامی– رسانهای نداریم تا بتوانیم اسلام را بهواسطه رسانه تبلیغ کنیم. بهطورکلی مسلمانان متون خوبی در زمینه دینی دارند، ولی این امکان را که بتوانند این آموزههای اصیل را بهوسیله رسانهها انتقال دهند، بهگونهای که اثرگذار باشد و ملکه ذهن مخاطبان شود، متاسفانه ندارند. مراجع و آیات عظام بهخوبی قادرند دین را ترویج کنند، ولی اگر همین مطالب را به همین سبک از طریق رسانهها انتقال دهیم، شاید تاثیر آن بهمراتب کم شود، بهدلیل اینکه ما هنوز نتوانستهایم مسائل دینی را بهصورت عقلی درآوریم و سپس در قالب حسی– تجربی کنیم؛ بهشکلی که برای رسانهها قابل فهم و درک باشد و به مخاطبان عام انتقال بدهیم. البته گذار آموزههای دینی به عقلی و حسی کار سخت و مشکلی است که نمیتوان بهراحتی انجام داد و اصلاً نمیشود مسائل دینی را به عالم حس و تجربه وارد کرد، زیرا در یهودیت و مسیحیت به نسبت اسلام تقریباً همه چیز حسی و تجربی است و آنها در حوزه رسانه راحتتر عمل میکنند. بهعنوان نمونه در آیین یهود که خدا با یعقوب نبی کشتی میگیرد، آنها با کمک انیمیشن، بازیهای رایانهای و حسیکردن مفاهیم دینی بهخوبی در انتقال مطالب استفاده میکنند که کاری ثقیل و مشکل است. این عملی کاملاً حسی و تجربی و البته برای آنها امکانپذیر است، زیرا متخصص تفکر مدرن دارند که میتواند مفاهیم دینی را به رسانه تبدیل کند، ولی ما نمیتوانیم، بهدلیل اینکه تفکر مدرن، وحیانی نیست تا بهوسیلهاش گذار رسانهای را طی کند. این امر در نگاه انسان دینی مشکل است. ما نمیتوانیم در رسانه انبیا و ائمه را جلوی دوربین ببریم و به تصویر بکشیم، زیرا کار رسانه با نور و تصویر است و این کار را برای مسلمانان مشکل و سخت میکند و نمیتوانیم عالم غیب را به کمک نور و طنین صدا معرفی کنیم. این، از عهده هرکسی برنمیآید. لذا باید اذعان داشت که مسلمانان در حوزه رسانه ضعیفند و مشکل دارند. باید این گذار عقلی به حسی را بیاموزیم، بهگونهای که به مسائل دینی خدشهای وارد نشود. مساله دیگر در نظام رسانهای، عملیات روانی و شانتاژ است که در رسانههای غربی زیاد دیده میشود و آنها را در این حوزه فعال کرده است تا بهراحتی بتوانند به انحراف افکار عمومی بپردازند، در حالی که در اسلام این امری مجرمانه و برخلاف موازین شرعی است. از طرفی دیگر، کشور لبنان آزادترین کشور در امر رسانههاست، هرکس هر چه میخواهد میگوید و مینویسد، بدون اینکه مسائل سیاسی مطرح باشد. آنها تنها براساس شرایط طایفهای و قومی عمل میکنند و همه چیز در عرصه سیاست از قبل مشخص شده است، مثلاً رئیس مجلس از میان شیعیان انتخاب میشود و نمیتواند برای ریاستجمهوری تبلیغ کند یا رئیسجمهور از بین مسیحیان، بههمین صورت درگیری احزاب برای منافع گروهی و طایفهای است، درحالیکه در ایران بیشترِ درگیری احزاب برای امور سیاسی است. در لبنان کشورهای مختلف گروههای تحت پوشش خود را حمایت میکنند تا رسانهها تحریک شوند و هر آنچه لازم است، برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی انجام دهند.
همانطوری که میدانید با از بین رفتن قدرت امپراتوری آمریکا، دنیا از تکقطبیبودن به سمت چندقطبیبودن در حال حرکت است. به نظر شما این قضیه درمورد رسانهها هم مصداق دارد؟
رسانهها از حالت خطی و تکقطبی به حالت مولتیمدیا- چندرسانهای- رسیدهاند و انبوهزدایی میشوند. قبلاً یک رسانه خاص حاکم بود که بهدنبال کانفورمیسم و شبیهسازی بود ولی امروز رسانهها به سمت چندرسانهایشدن عمل میکنند و مردم آزادند تا هر برنامهای را که میخواهند ببینند. امروز بهسبب وجود انعطاف بالا، کاربرد رسانههایی چون ماهواره یا اینترنت زیاد شده است. تافلر در موج سوم از این امر تحت عنوان انبوهزدایی نام میبرد، به این صورت که قبلاً در سیستمِ همشکلسازی، مدلی یکسان برای همه مخاطبان ارائه میشد، ولی در عصر حاضر و روش انبوهزدایی، اگر هزار مخاطب وجود دارد، برای اینکه هر هزار مخاطب را داشته باشی باید برای تکتک آنها یک مدل و طرح ارائه کنی تا همه را جذب کنی و برای هرکدام یک سفارش بدهی. این همان سیستمی است که رسانههای غربی با هجمهای تبلیغاتی، تاکنون در این حوزه موفق به تحریک و انحراف افکار عمومی شدهاند.
بعضی کشورهای عربی رسانههای پرقدرتی را در سطح منطقه و حتی دنیا دارند که اکثریت آنها هیاتتحریریهشان لبنانیاند. حتی بهقول آقای منتظری- یکی ازخبرنگارانی که مدتها در لبنان اقامت داشته است- لبنان به سایرکشورهای عربی منطقه خبرنگار و روزنامهنگار نیز صادر میکند. آیا به نظر شما این مساله بهخاطر قدرت رسانهای لبنان است؟
نه، به نظرم این امر هیچ ربطی به قدرت و نفوذ رسانهای لبنان ندارد. فضای باز و بدون مانع لبنان باعث شده است تا هر حزبی، آزادانه، رسانهای در اختیار داشته باشد و بتوانند هر آنچه میخواهند از این بلندگو بیان کنند، هر تیتری میخواهند بزنند و هر مطلبی که تمایل دارند بنویسند. بنابراین افراد، در این حرفه، کار رسانه را بهخوبی یاد میگیرند؛ در صورتی که در کشورهای عربی منطقه این آزادی در حد صفر است. مثلاً در عربستان روزنامهنگاری حرفهای نیست، چون آزادی حزبی وجود ندارد، درحالیکه در لبنان همه مردم با رسانهها مانوساند و تقریباً همه کارهای مالی و ارزی لبنانیها از طریق رسانههای نوشتاری و دیداری انجام میشوند. مردم آنجا از نظر بهروزبودن و آگاهی از اخبار مختلف، استثنایی هستند؛ با این اوصاف خبرنگاران در این کشور رشد میکنند و رسانهها بسیار فعال و پرکارند، زیرا میدانند که کارشان از طرف مردم دنبال میشود و باید بهلحاظ محتوایی غنی باشد. لذا اصحاب رسانه در لبنان این امکان را دارند تا درصورت تمایل، به هر جایی که خواستند، مهاجرت کنند و مشغول به کار شوند. درهرحال جمعیت لبنان کم است و بیشتر مردم برای کار به سایر مناطق میروند و بهخوبی در حوزه رسانهای هم فعالیت میکنند و این قضیهای نیست که بخواهیم تحت عنوان صدور خبرنگار از آن یاد کنیم.
همانطورکه میدانید یکی از انواع رسانهها بازیهای رایانهای است که بهخاطر کاربرد زیاد در بین نوجوانان و جوانان از آن بهعنوان بهترین حربه فرهنگی یاد میشود. به نظر شما لبنانیها تا چه میزان در این امر موفق بودهاند و آیا توان مقابله با رقبای صهیونیستی خود را دارند؟
بهلحاظ سختافزاری بازیهای رایانهای در لبنان، بهخصوص حزبالله، چندان قوی نیست، ولی از این نظر که جریانی چریکی بهدنبال این کار است، اهمیت دارد. بههرحال کشورهایی که بهلحاظ خبری قوی هستند، میتوانند با چنین مجموعههایی رعب و وحشت در میان دشمنان ایجاد کنند، ولی بهواقع در کشورهایی چون آمریکا هزینههای زیادی صرف تولید بازیهای پیشرفته و تکنیکی میشود. آنها با 300 میلیون دلار در سال کار میکنند و بازیهایی که میسازند هم چند موتور دارند و هم جذابترند و علاقهمندان زیادتری را بهسمت خود میکشانند؛ کشور کوچک و ضعیفی مانند لبنان قادر نیست با آنها رقابت کند زیرا بازیهای آنها، هم از نظر امکانات فنی و هم از نظر بودجه، کامل نیست و نمیتواند قابل انعطاف باشد، اما لبنانیها در زمینه فرهنگی فعالیتهای زیادی کردهاند و این نشاندهنده آن است که بهخوبی به جایگاه فرهنگ پی بردهاند.
منبع: تیتر یک
۹۱/۱۰/۱۳